امروز مطلع شديم كه يك خانواده در ايوانكي (نزديك تهران) دچار فقر شديد هستند. به يكي از خيرينمون تلفن زدم كه بروند و به ايشان كمك كنند. خانواده متشكل از  پدر و مادر ، يك پسر و سه دختر است. بنده از طريق همسايه اين خانواده كه قم امده بودند مطلع شدم كه اين خانواده بسيار فقيرند.

پدر خانواده از درخت افتاده و كمرش شكسته.

خلاصه دوستمون صبح حدود يك ميليون و دويست هزار تومان خوراكي خريد و رفت منزل آنها و امشب به من تلفن زد. حرفهايي زد كه من بدون مبالغه بغضم گرفت.

چطور يك خانواده با اينهمه مشكلات مي تونه زندگي كنه. اينها در يك اتاق ده متري هستند. هيچي ندارن. همسايه ها نان خشك برايشان جمع مي كنند . به قول دوستمون مي گفت حتي تو خونشون آب هم نبود.

اين خانواده افغاني هستند و هيچ گونه حمايتي از دولت نمي گيرند. هيچي.

حتي بچه ها مدرسه نمي روند. پدر خانواده براي اينكه بتونه دكتر بره و درمان كنه دختر 13 ساله اش را به عقد يك مرد در آورده تا ازش پول بگيره ولي اون شخص هم دختره را برداشته و فرار كرده رفته افغانستان.

ديگه اين اوج فاجعه بود. واقعا ناراحت كننده هست. اين خانواده خودشون در يك منطقه بسيار فقير نشين زندگي مي كنند. با اين حال همسايه ها كه خودشونم فقيرند گاهي بهشون كمكي مي كنند. يكي از همسايه ها مي گفت همون دختر 13 ساله گاهي مي آمد خونه ما و به زور حياط را جارو مي زد و بعد مي گفت يه پول به من بدين يه چيزي بخوريم…………………………………………

نوشته هادی محقق

 

 

 

به اشتراک بگذارید