بسیار پیش آمده است که ما آدمیان در رهگذر زندگی و در جای و جای و نقطه نقطه آن خطا رفته ایم، به بیراهه کشیده شده ایم، معصیت کرده ایم، و در ادامه آن پشیمانی سراغمان آمده است؛ استغفار کرده ایم.

گاه عزممان را جزم کرده ایم که تکرار گناه نداشته باشیم و بارها از خداوند سبحان خواسته ایم که در این مهم یاورمان باشد.

گاه خواسته ایم که توفیق توبه نصیبمان کند و با بار سنگین گناه و معصیت اجل سراغمان نیاید و فرصتمان تمام نشود.

بسیار گفته ایم که: “أُطلبُ العَفوَ، إِذا العَفوُ نَعتٌ لِکَرَمِکَ”[1] که ای باری تعالی، ای بلند مرتبه؛ بخشش نمایش کرم توست و ما هیچ از متاع ناچیر دنیا نمی خواهیم جز غفران و بخشایش تو. که خودت بارها در مصحف شریف گفته ای که: “انَّ اللهَ غفورٌ رحیمٌ، انَّ اللهَ عفوٌ غفورٌ، انَّ اللهَ هو توّابٌ الرحیمٌ و …” و ما بر این باوریم؛ و قطعاً آنجا که جهل سراغمان می آید و عمل قبیحی مرتکب می شویم از سر عداوت و لجاجت با امر تو نیست؛ بلکه ما ضعیفیم.

در قرآن کریم خداوند می فرماید: (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بجِهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئكَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیهْمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا.)(جز این نیست كه توبه از آن كسانى است كه به نادانى مرتكب كارى زشت مى‏ شوند و زود توبه مى‏ كنند. خدا توبه اینان را مى ‏پذیرد و خدا دانا و حكیم است.)[2]

می توان گفت که یکی از شرایط توبه این است که آدمی از روی جهالت و نادانی مرتکب گناهی شود، جهالت نه به این معنا که نمی داند آن فعل گناه است؛ بلکه بدین مفهوم که از سر عداوت و لجاجت با امر پروردگار انجام نداده باشد.

آدمی باید به محض متوجه شدن توبه کند و آن را به تعویق نیندازد و در ادامه به اصلاح بپردازد. (… أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءَ ا بجِهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیم.)(… زیرا هر كس از شما كه از روى نادانى كارى بد كند، آن گاه توبه كند و نیكوكار شود، بداند كه خدا آمرزنده و مهربان است.)[3] (وَ إِنىّ‏ لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا ثمُ‏ اهْتَدَى.)(هر كس كه توبه كند و ایمان آورد و كار شایسته كند و به راه هدایت بیفتد، مى ‏آمرزمش.)[4] یعنی با یاد قلبی خداوند و نه ذکر لسانی استغفار کند، تصمیم قطعی بگیرد که دیگر مرتکب آن نشود و اصرار بر انجام آن نداشته باشد؛ حتماً وعده خداوند شامل حال او می شود؛ (وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.)(و آن كسان كه چون مرتكب كارى زشت شوند یا به خود ستمى كنند، خدا را یاد مى‏ كنند و براى گناهان خویش آمرزش مى‏ خواهند و كیست جز خدا كه گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مى ‏كردند پاى نفشرند.)[5]

آدمی باید بداند اگر از روی علم و عناد با حکم پروردگار عمل قبیح و معصیتی انجام دهد و یا اینکه هنگام فرا رسیدن اجل و مرگ توبه کند؛ در آن صورت طبق آیات قرآن آن توبه پذیرفتنی نیست. (وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّاتِ حَتىَّ إِذَا حَضرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ‏ تُبْتُ الْانَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا.)(توبه كسانى كه كارهاى زشت مى‏ كنند و چون مرگشان فرا مى ‏رسد مى ‏گویند كه اكنون توبه كردیم، و نیز آنان كه كافر بمیرند، پذیرفته نخواهد شد. براى اینان عذابى دردآور مهیا كرده ‏ایم.)[6] چنین فردی از شیاطین الانس است،

به نوعی استکبار نسبت به مقام باری تعالی دارد و در واقع از هتک حرمت الهی باکی ندارد. این فرد مصداق آیه (مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هَوَئه)[7] است.

نکته دیگر در مورد توبه و بازگشت به سوی خداوند سبحان و طلب بخشش کردن این است که انسان توحید در غفران داشته باشد؛ بدین معنا که معتقد باشد هیچ غافر دیگری غیر از خدا وجود ندارد (… وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ…)(… كیست جز خدا كه گناهان را بیامرزد؟… .)[8]

خداوند باری تعالی نیز مزد و اجر توبه کنندگان را پذیرفتن توبه آنها و در ادامه بهشت برین قرار داده است تا آدمیان را تشویق کند تا در پی انجام هر گناهی بازگردند و طلب بخشش بجویند. (وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ، أُوْلَئكَ جَزَاۆُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تجَرِى مِن تحَتِهَا الْأَنهْارُ خَلِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَمِلِینَ.)( و آن كسان كه چون مرتكب كارى زشت شوند یا به خود ستمى كنند، خدا را یاد مى‏كنند و براى گناهان خویش آمرزش مى‏ خواهند و كیست جز خدا كه گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مى‏ كردند پاى نفشرند. پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت هایى كه در آن نهرها جارى است. در آنجا جاویدانند و چه نیكو است پاداش نیكوكاران.)[9]

پس می توان اینگونه نتیجه گرفت که راه بازگشت به سوی خداوند عزوجل همواره باز است و انسان می تواند بعد از انجام گناه و معصیت که به خاطر غفلت، جهالت، نسیان، هوای نفس که نوعی جهالت است؛ توبه کند و عزم بر ترک آن داشته باشد و امیدوار باشد که رحمت خداوند شامل حال او خواهد شد. زیرا؛ (فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم.)(هر كس پس از كردار ناپسندش توبه كند و به صلاح آید، خدا توبه او را مى‏پذیرد، كه او آمرزنده و مهربان است.)[10] و هیچ گاه از رحمت الهی و اینکه توبه اش مورد قبول واقع شده است یا خیر؛ ناامید نشود؛ (قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّون.)(گفت: جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگارش نومید مى ‏شود؟)[11]

طبق فرموده حضرت امیر المۆمنین:”كَانَ فِی الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ, وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ، أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص، وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِی فَالِاسْتِغْفَارُ.”[12] بر روى زمین دو پناهگاه از عذاب خداى موجود بود: یكى از آن دو از میان ما رفت، اما آن دیگرى باقى است. پس آن را از دست مدهید و در آن آویزید. پناهگاهى كه از میان ما رفت رسول خداى (صلی الله و علیه وآله) بود، و پناهگاه باقى طلب آمرزش از خداى آمرزگار است. یاد ما آدمیان باشد که توبه عدد و محدودیت ندارد.

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ                                 گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست                          صدبار اگر توبه شکستی باز آ[13]

پی نوشت ها:

1. مناجات شعبانیه.
2. نساء/17.
3. انعام/54.
4. طه/82.
5. آل عمران/135.
6. نساء/18.
7. فرقان/43.
8. آل عمران/135.
9. آل عمران/135-136.
10. مائده/39.
11. حجر/56.
12. نهج البلاغه، حکمت 88.
133. رباعی ابو سعید ابوالخیر.

منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه آیتی.
2. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، عبدالله، ج 15.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، ج4.
44. نهج البلاغه، شریف رضی، ترجمه اسدالله مبشری.

به اشتراک بگذارید