ترديدى نيست كه آيين اسلام برنامه خاصى براى زندگى اجتماعى بشر در نظر گرفته وسعادت جامعه را با قوانين عملى و معيارهاى اخلاقى و معنوى تأمين میكند و تا قبل از نيم قرن مقررات اجتماعى اسلام، كم و بيش بر كشورهاى اسلامى حكومت میكرد و گاهى نمونه ‏هايى از تمدن اسلامى به گوش میخورد كه بی نهايت چشمگير و حيرت انگيز بود. اسلام جوابگوى نيازمنديهاى مردم دنيا و برطرف كننده مشكلات جهان بشريت است و اگر حكومت اسلامى به طور صحيح و درست و منطبق با قوانين و احكام دين بر جهان حاكم شود، دنيا همانند بهشت، خوش كامى همگان را به همراه خواهد داشت، از اين رو زمينه اين پرسش فراهم می شود كه اين آيين چيست و چگونه جوابگوى سعادت و خوشبختى جوامع مختلف مردم دنياست؟ در دورانى كه بشر بر اتم و انرژى دست يافته و قدرت علمى او از محدوده زمين خارج شده است و در زمانى كه موشكها و سفينه‏ هاى او به فضا نفوذ كرده و از طرفى طرح جنگ ستارگان بر افكار او حاكم است. آيا اسلام توان اداره جامعه و قابليت بازگشت به عرصه حكومت را دارد؟ آيا اگر به قدرت برسد موقعيت سازنده و مثبتى براى حل مشكلات جهانيان دارد؟ اين پرسش‏ها نيازمند به پاسخ بوده كه در صفحات آينده روشن خواهد شد چگونه اسلام توانايى اداره بشر در تمام ابعاد و شئون مختلف زندگى را داراست و چگونه احكام الهى و دستورات آن با كيفيت‏ها و واقعيت‏هاى سياسي، اجتماعى، اقتصادى جهان بشريّت منطبق می باشد.

سياست

اسلام قوی ترين و سازنده‏ ترين سياست و روش اداره مملكت را بر اساس آزادى، حفظ مصالح عمومى، عدالت اجتماعى و آرامش همگانى جامعه قرار داده و با در نظر گرفتن هدفهاى اساسى زندگى در محور نوع دوستى و برادرى، همه ملتها را يكسان دانسته و فرموده است: (بر نيكى و پرهيزكارى يكديگر را كمك كنيد نه بر گناه و دشمنى)(1). امتيازات خيالى اجتماع را كنار زده، تمام پيروان خود را برادر يكديگر قرار داده است(2). دقيقا سياستى كه پيشوايان معصوم اسلام با بهترين روش عملى در دوران حكومت ظاهرى خويش پايه گذارى نمودند داراى هدفى عالى و روشن بوده، اجتماع را از آتش اختلاف، بيچارگى، فقر، ندارى، نادانى، نگرانى و اضطراب دور كرده و امنيت عمومى، رفاه و آسايش اجتماعى در سايه تقوى را براى آنها به ارمغان آورده است. اسلام به منظور حفظ حقوق و منافع اجتماع، هر فرد از افراد امّت را مسئول دانسته و فرموده است: (همه شما نسبت به رعيت خود مسئوليت داريد) و (كسى كه در جامعه اسلامى صبح كند و نسبت به كارهاى مسلمانان اهميّت ندهد و خود را مسئول نداند مسلمان نيست) بدين و سيله روحيه بی تفاوتى و حربه (به من چه) و (مرا چكار) را با قاطعيت رد كرده است.

اسلام براى جلوگيرى از ظلم، استبداد و خودكامگى شيوه حكومت وراثتى، سلطنتى و تك حزبى را كنار گذارده و مقدرات اداره كشور اسلامى را(3) به صورت شورا و اكثريت آراء، در كف با كفايت دولت اسلامى قرار داده است و حق زمامدارى را در زمان غيبت، به شوراى فقهاى مراجع می دهد كه افرادى مؤمن، با شخصيتى ممتاز و فقهايى جامع الشرايط می باشند و از ويژگى عدالت و مديريت برخوردارند و از طرفى هر يك از افراد امت اسلامى، در حق انتخاب آنها آزاد بوده و تا زمانى كه هريك فاقد يكى از اين شرائط نشده است در مقام رهبرى باقى می ماند وگرنه شخص ديگرى را كه داراى خصوصيات ويژه باشد براى زمامدارى برمی گزينند. و همچنين امت اسلامى از آزادى كامل در انتخابات براى تشكيل مجلس برخوردار بوده تا مجلس در چهار چوب اسلام و قوانين كلى آن كه در عصر غيبت توسط فقهاى عادل و علمايى كه آشنايى كامل به مسائل دينى، امور اجتماعى و دنيايى اسلام دارند و از طريق قرآن، روش معصومين(ع) (سنت)، عقل و اجماع فقها به دست می آيد، آن را بر موارد جزئى و نمونه ‏هاى خارجى تطبيق و پياده نمايند و در صورتى كه مقرراتى از آن اصول منشعب شود آنها را معين و سپس براى اجرا به قوه مجريه ومسئولين دولت اسلامى ابلاغ نموده، تا آنان با كمال صداقت و دلسوزى براى حفظ عدالت، امنيت و رفاه عمومى اقدام نمايند. حكومت اسلامى موظف است در سايه اين قوانين الهى از تمام وسايلى كه مايه ترقى فرهنگ و سطح فكر جامعه و سبب گسترش رفاه و ارتقاى سطح زندگى مردم است استفاده كرده، ريشه فقر و محروميت مردم را از بين ببرد و اقتصاد اسلامى را متبلور و تمام ابعادش را پياده كند.

اقتصاد

سيستم اقتصادى اسلام عبارت از: تنظيم قوانين اسلامى بر اساس آزاديهاى فراوان، عدالت اجتماعى و فردى، حل مشكل اختلاف طبقاتى، روابط اقتصادى سالم جامعه توأم با اصول اعتقادى و بر اساس معيارهاى اخلاقى اسلامى می باشد، از اين رو اسلام بهترين شكل اقتصاد را به دنيا عرضه نموده و ثروت اندوزى به هر نحوه و از هر طريق كه در سرمايه ‏دارى كاپيتاليسم است و نيز سلب آزادى فرد و بی بهره نمودن افراد جامعه از شئون اقتصادى را كه در سوسياليزم و كمونيزم است كنار زده، شخصيت فرد و جامعه را محترم شمرده، مالكيت خصوصى و ثروتى را كه نتيجه عمل انسان از طريق كارهاى مشروع و غير حرام باشد به شرط پرداخت حقوق شرعى، معتبر دانسته است و چون برنامه اقتصادى جامعه اسلامى توأم با عقيده و اخلاق است، هركس بايد شخصاً برنامه مالياتى خود را تنظيم و حقوق واجبش را به حاكم شرع يا نماينده او تسليم نمايد كه ما به طور فشرده وجوهات اسلامى را بيان می نماييم:

1ـ خمس یا 20% از اضافى در آمد هر انسان كه بعد از در نظر گرفتن مخارج ساليانه و هزينه زندگى مناسب و درخور شأن او، به حاكم شرع كه همان مرجع تقليد است پرداخت می شود و همچنين 20% از معدن، اموالى كه به وسيله غواصى به دست می آيد، گنج، ثروت حلالى كه با حرام مخلوط شده، غنايم جنگى و زمينهاى خاصى كه در كتب مفصل فقه ذكر شده است.

2 ـ زكات، كه تنها در اشياء خاصى قرار داده شده و عبارت است از: گندم، جو، خرما، كشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند. و مقدارى زكات گندم، جو، خرما و كشمش در صورتى كه به وزن تقريبى 847 كيلو گرم برسد و پس از كسر مخارج در صورتى كه از آب رود و باران تغذيه شده 10% و اگر به وسيله دلو و … آبيارى شده 5% و اگر از هر دو استفاده شده 5/7% می باشد. و در صورتى كه وزن طلاى سكّه‏ دار به پانزده مثقال و وزن نقره مسكوك به 105 مثقال برسد طبق شرايطى بايد از هركدام 5/2% پرداخت نمايند. شتر،گاو و گوسفند نيز با رسيدن به حد نصاب و با شرايط خاصى مشمول زكات می گردد.

3 ـ خراج يا ماليات زمينهاى خراجيه كه مسلمانان در جنگ از كفار گرفته اند، دولت اسلامى از عين محصول زمين يا قيمت آن از كشاورزان، طبق قراردادى كه بر حسب تشخيص حاكم شرع و رضايت كشاورزان بسته شده است، دريافت می كند.

4 ـ جزيه يا ماليات سرانه اقليتهاى مذهبى كه در سايه حكومت اسلامى از امنيت و مزايا برخوردار و تحت شرايط خاصى در مملكت اسلامى زندگى می كنند و در مقابل، خمس و زكاتى از آنها دريافت نمی شود. و دولت اسلامى به هيچ وجه حق دريافت مالياتى غير از اين چهار قسم را ندارد، مگر اينكه شوراى فقهاى مراجع ضرورت آن را تشخيص دهند كه در اين صورت، به عنوان قانون دايمى نخواهد بود. و با توجه به حمايت اسلام از محرومان مركزى به نام (بيت المال) در دولت اسلامى مقرّر گرديده است، زيرا در هر جامعه ‏اى افرادى از كار افتاده، بيمار، معلول، بی سرپرست، يتيم و غيره وجود دارد كه بايد در تحت حمايت قرار گيرند و بيت المال موظف است آنها را اداره نمايد، بيت المال علاوه بر آن وظيفه دارد نياز جامعه اسلامى را در همه امور عمرانى با ايجاد امكانات و شرايط پيشروى جامعه همگام با پيشرفتهاى زمان برآورده نمايد، همچنين وظيفه ايجاد فضاى مناسب جهت توسعه امور كشاورزى و كارخانجات صنعتى به نحوى كه جامعه اسلامى خودكفا بوده و دست نياز به سوى بيگانگان دراز ننمايد بر عهده اوست، همچنين گسترش فرهنگ عموم مردم، نشر فرهنگ غنى اسلام، جديت در مسأله بهداشت عمومى، فراهم آوردن امكانات و وسايل بهداشت، تأمين اصول بهداشت براى مردم، رفع كمبودهاى اقتصادى با بسط دادن بازارهاى بازرگانى و اداره فرد فرد آحاد نيازمند جامعه در مسأله ازدواج، سرمايه براى كسب، تهيه محل كسب، مسكن، دارو، درمان، تهيه مقدمات سفر، رسانيدن افراد درمانده و غريب به وطن و محل زندگيشان، كمك براى تحصيل و صدها مورد ديگر بر عهده بيت المال بوده و شخص نيازمند مستقيما به بيت المال مراجعه و با سهولت، نيازهاى خود را برطرف می نمايد.

مخارج بيت المال و ساير بودجه دولت اسلامى از طريق منابع در آمد فوق به ضميمه تجارتهاى آزاد و املاك عمومى از قبيل نفت و ساير مباحات تأمين مىگردد البته به شرطى كه به حق مردم ضرر نرسد. از طرفى در دولت اسلامى كارمندان كمى استخدام می شوند و بسيارى از ادارات رايج امروزى در مملكتها كه تنها تشريفاتى و ساخته تصورات و اوهام بوده و به هيچ وجه مورد لزوم جامعه نيست، بلكه مانع برخوردارى امّت از آزاديهاى شرعى و عقلى می باشد، در دولت اسلامى حذف گرديده و بيشتر كارهاى دولت را مردم آزادانه با سرمايه گذارى خصوصى در خدمات عمومى و غيره انجام می دهند. و در نتيجه مخارج و هزينه‏ هاى دولت اسلامى تقليل يافته، ذخيره ‏هاى ارزى و اموال عمومى دولت افزون گرديده، از طريق بانكها كه منطبق با احكام اسلامى اداره می شوند، چرخهاى اقتصاد جامعه به حركت در می آيد، در بانك اسلامى هيچ گونه ربا وجود ندارد، به كليه وامهايى كه بانك به افراد می دهد يا وام می ستاند، سودى تعلق نخواهد گرفت، تنها از طريق درآمدهاى شرعى از قبيل مضاربه بانك با بازرگانان، كشاورزان، صنعتگران و بالعكس، دريافت و پرداخت حواله‏ جات، رهن، تجارت با سرمايه موجود، صرافى و خريد اسناد و چكهاى مدت‏دار به شرط وصول، مخارج بانك تأمين و حقوق كارمندان پرداخت می شود و در صورت بروز هرگونه كمبود، بيت المال موظّف به تأمين كسرى آن می باشد.

ارتش

ارتش و مقرّرات نظامى در اسلام به عالى‏ترين نحو، بيان شده است، در اسلام خدمت سربازى اختيارى بوده و هيچ گونه جبرى در كار نيست، مگر در صورت بروز اوضاع و شرايط استثنايى كه مورد تأييد شوراى فقهاى مراجع قرار گيرد. بنا بر اين دولت اسلامى موظّف است ميدانهاى گسترده با انواع سلاحها در مراكزى خاص تأسيس كند و مردم را بدون تبعيض طبقاتى براى آموزش و فراگيرى فنون مختلف رزمى و دفاعى دعوت نمايد و با روشى آسان، تمام افراد ملت را آموزش داده و از رموز دفاع آگاهشان سازد، بدين وسيله از سويى بودجه سنگين و سرسام آور نظامى را از دوش دولت برداشته و از طرف ديگر، تمام آحاد ملت را در اين مسأله حياتى شركت داده، در عين اينكه آنان را از آغوش گرم خانواده دور نكرده، از كسب و كار، يا ادامه تحصيل و ساير جهات اجتماعى باز نداشته است. اسلام تهيه و ساخت وسايل جنگى و ادوات دفاعى جهت محافظت از حريم اسلام و مسلمين را لازم بلكه ضرورى می داند و می فرمايد: (آنچه در توان داريد براى دفاع از خود در برابر دشمن آماده نماييد)(4). البته اسلام مكتب صلح و آرامش است نه عامل جنگ و آتش افروزى: (‏اى كسانى كه ايمان آورده ايد در صلح و امنيت داخل شويد)(5). اسلام هيچ گونه تعدى و تجاوز را روا نمی دارد و با تمام قوّت از صلح و امنيت در داخل و خارج كشور اسلامى پشتيبانى می كند و هر دولتى كه آماده عقد قرارداد مسالمت آميز با دولت اسلامى باشد با چهره گشاده از آن استقبال كرده و به مصداق: (هرگاه آنها آمادگى برقرارى صلح داشته باشند تو نيز صلح را بپذير)(6). صلح و آرامش را به دنيا هديه می كند.

مفاسد اجتماعى

اسلام در مورد جبهه داخلى با از بين بردن آلودگيها و برخورد هشيارانه با جرايم، به مبارزه با علل و انگيزه‏ هاى اصلى جنايات و پليديها كه از محدوده فقر و گرسنگى، نادانى و بى فرهنگى، كششهاى غريزى و جنسى، كينه توزى و عداوت و مشكلات روحى و اجتماعى بيرون نيست، پرداخته و با از بين بردن فقر و علل آن، به وسيله ايجاد كار و اشتغال، به كارگيرى بيكاران و هدايت آنها به راه سعادت و نجات، مانع از بروز سرقت و سقوط در آلودگيها می گردد، با جلوگيرى از مصرف مشروبات الكلى، ايجاد مراكز بهزيستى و بازپرورى و محيط‏هاى سالم ورزشى و تفريحى، جوانان را از آلودگى، اعتياد و هرزگى نگهدارى می نمايد و به زندگى شرافتمندانه و با سعادت سوق می دهد، با جلوگيرى از سبكسرى زنان، دختران و بی حجابى آنها، از گسترش فحشا و انحراف ممانعت نموده، حيا و عفّت عمومى را به اجتماع نويد می دهد و با ارائه روش صحيح زندگى و راه سعادت و نجات، ريشه اضطراب، دلهره و ناراحتيهاى روحى را از مردم برداشته، از سقوط معيارهاى اخلاقى و ارزشهاى معنوى جامعه جلوگيرى می نمايد، اساس و پايه ‏هاى بدبينى، دشمنى، كينه توزى و انتقام جويى را برهم زده، جانشين صالحى براى آن به نام (عفو) قرار می دهد و مشكلات اقتصادى و اجتماعى را با دخالت (بيت المال) حل می نمايد، تاريخ گواه زنده اين مدعى است، زيرا در مدت چهار قرن در كشور پهناور اسلامى كه بيش از نصف جهان را فرا گرفته بود، بيش از شش نفر مورد اجراى حكم شرعى دزدى قرار نگرفتند. از طرفى يكى ديگر از امتيازات قوانين كيفرى اسلام، فوريت انجام كيفر و محدود بودن جنايات است. و بدين جهت در حكومت اسلامى ارزشى براى قوانين دست و پاگير بشرى وجود ندارد و بيشتر جرايمى كه در عصر كنونى جرم شناخته شده، مجازات آن از نظر اسلام مردود است، بنا بر اين در حكومت اسلامى نيازى به زندان، به مفهوم گسترده آن در دنياى امروز نيست، بلكه با انجام كيفرهاى خاصى كه در فقه بيان شده مسأله جرم و كيفر جنايت فوراً خاتمه می يابد، البته خطاهايى وجود دارد كه در اسلام كيفر زندان براى آن تعيين شده، مانند ثروتمندى كه در تعهّد خود نسبت به شخص طلبكار بی اعتنايى می كند، اسلام اجازه زندانى كردن چنين فردى را داده است.

قضاوت

بهترين روش دادگسترى و قضاوت در اختيار مسلمين است كه بدون تشريفات اضافى و پرونده سازيهاى حرفه اى، هركس ادعا و يا شكايتى داشته باشد می تواند به قاضى مراجعه كرده و ترتيب كار وى بدون معطلى صادر می شود، از اين رو در اسلام واجب است قاضى مردى مؤمن، عادل فقيه در مسائل قضاوت بوده و بدون تشريفات و مراسم اضافى همه دعاوى را بررسى كرده و با تحقيق از شهود عادل بر اساس مقررات اسلام به عدالت قضاوت كند، از اين رو در زمان حاكميت اسلام، شهرهاى پر جمعيت را تنها يك قاضى اداره می كرد و هيچ گونه مشكل قضايى به صورتى كه امروز، دنيا دست به گريبان آن است وجود نداشت.

آزادى

دين اسلام، بهترين و بيشترين آزادى را براى جامعه به ارمغان آورده، كه جهان امروز با تمدن به ظاهر پيشرفته و اعلاميه حقوق بشر، خواب آن را هم نديده است، اسلام همان گونه كه مردم را از چنگال بندگى و بردگى اوهام و خرافات آزاد ساخت، به آنان آزادى انتخاب عقيده و فكر و آزادى اظهار و اثبات آن را داده است، مشروط بر اينكه مخرّب و مسموم نباشد و به اخلاق و عفّت عمومى لطمه نزند، اسلام پيروان خود بلكه ديگر انسانها را از تمام آزاديهاى مدنى برخوردار كرده است، از جمله:

1 ـ آزادى در كسب و تجارت، هر فردى از افراد جامعه می تواند هر كالايى كه بخواهد وارد يا صادر كند و هيچ گونه منعى براى او نيست، نه گمركى در بين است و نه عوارضى، نه شرط و شروط و قوانين دست و پاگير و محدود كننده اى، مگر درمورد كالاى حرام كه اسلام اجازه خريد و فروش آن را نمی دهد، مانند شراب فروشى، ساختن آلات قمار و كارخانه مشروب سازى. همچنين به پيروان خود، معامله‏اى را كه پاى ربا در آن باشد اجازه نداده است، زيرا رباخوارى ربودن دسترنج ديگران است، از طرفى كاسب حق احتكار و ذخيره كردن كالاهاى خوراكى كه مورد نياز جامعه است را ندارد و اجازه غش و تقلّب در اجناس نيز به وى داده نشده است.

2 ـ آزادى كشاورزى، هر مسلمانى می تواند از زمينهاى باير به هر مقدارى كه می خواهد كشت نمايد: (من أحيى أرضا ميتة فهى له) هركس زمين بايرى را زنده و آباد كند آن زمين در اختيار و ملك اوست، البته مسأله احياء مشروط است به اين كه سبب تضيع حق ديگران نگردد، بنا بر اين در اسلام مسأله‏اى به نام (اصلاحات ارضى) به شكلى كه امروزه شرق و غرب، كشورهاى جهان سوّم را به آن مشغول كرده‏ اند نيست.

3 ـ آزادى عمران، آبادانى و ساختمان، در اسلام هر شخصى می تواند زمين را به نحوى كه می خواهد آباد كرده و مسكن بسازد، به شرط آنكه تجاوز به حق ديگران ننمايد و از نظر اسلام هيچ گونه عوارضى نسبت به كارهاى ساختمانى تعلّق نمی گيرد و دولت اسلامى حق دريافت حتّى يك ريال بابت زمين يا ساختمان و يا تحت عناوين ديگر را ندارد.

4 ـ آزادى صنعت، هر مسلمانى آزاد است بدون هيچ شرايطى هر نوع كالاى صنعتى را توليد نمايد، مگر توليد محرّمات مانند مشروب سازى و …

5 ـ آزادى انتخاب شغل و كار، مانند شكار، ماهى گيرى، استخراج معادن و تصرف و به دست آوردن چيزهايى كه حلال است. و دولت اسلامى حق جلوگيرى يا گرفتن عوارض و يا ايجاد موانع را ندارد.

6 ـ آزادى مسافرت، رفت و آمد و انتخاب مسكن، هر فردى در انتخاب كشور و خانه ، آزادى دارد و سفر به هر كشور و منطقه‏ اى نيز حق اوست و مسأله رنگ، زبان، نژاد هيچ گونه امتيازى نمی آورد و با وجود اين آزاديها موضوع كارت شناسايى، شناسنامه، گذرنامه، دفترچه اقامت، رواديد و … معنى ندارد، مگر شرايط و مشكلات خاصى اقتضاى بعضى از آن را بنمايد و مورد تأييد شوراى فقهاى مراجع قرار گيرد.

7 ـ آزادى فعاليت‏هاى اجتماعى به استثناى آنچه كه اسلام حرام كرده كه محرمات بسيار كم می باشد، بنا بر اين اسلام تجسّس را حرام كرده و دايره‏اى به اين نام نداريم. و در اثر آزادى فعاليت در اسلام، هر فرد يا گروهى از آزادى كامل بيان، قلم، تشكيل احزاب، جمعيّت‏ها و انجمنها، جمع آورى كمكهاى نقدى، تهيه و تاسيس روزنامه، مجله، ايستگاه راديو و تلويزيون و … بهره‏ مند خواهد بود.

8 ـ آزادى در كارهاى فنى و حرفه اى، هركس به هركار و حرفه‏اى كه مايل است و در آن سر رشته دارد (مگر كارهاى حرام) می تواند مشغول گردد، بدون آنكه نيازى به كسب اجازه يا دريافت پروانه ‏اى باشد. همچنين مسائل ديگرى از قبيل تجهيز و دفن ميّت محتاج به جواز دفن و … نيست، به اين ترتيب دولت و مردم از شرّ اين ادارات راحت شده و هزينه‏ هاى بی مورد و حقوق كارمندان اضافى، صرف جهات عمرانى و پيشبرد فرهنگ مردم خواهد شد.

فرهنگ

يكى از وظايف دولت اسلامى، گسترش فرهنگ به زيباترين و بهترين صورت مىباشد، اسلام آموزش دانش و علم را بر هر فرد مسلمان لازم دانسته و دولت اسلامى را نسبت به تهيه مقدمات آن ملزم ساخته است، در اينجا اين پرسش پيش می آيد كه با اين همه تأكيد اسلام بر تحصيل علم و گسترش دانش چرا مسلمانان در اين مسأله داراى انحطاط و در اين مرحله از عقب ماندگى قرار دارند؟ با مراجعه و دقّت در تاريخ مسلمانان روشن میشود: مبدأ عقب ماندگى مسلمين از هنگامى است كه از پيروى دستورات سازنده و حياتبخش اسلام سر باز زده و اصالت خود را فراموش كردند و با غرق شدن در ماديات و انحطاط فكرى، فرهنگ درخشان خويش را زير پا نهادند. تا قبل از بروز انحرافات فكرى در آنان به اعتراف دانشمندان جهان غرب و محقّقين تاريخ، فرهنگ و تمدن اسلام بر جهان سيطره داشت و ديگر كشورها را تحت الشعاع قرار داده بود، حتى در مقايسه كتاب، كتابخانه، مدارس و دانشمندان آن زمان، به ويژه با در نظر گرفتن كمبود وسايل و امكانات در آن روزگار، بر مدارس و كتابخانه‏ ها و دانشمندان امروزى برترى داشت و اگر مسلمانان به گسترش فرهنگ اصيل اسلامى توجّه بنمايند دوباره آن عظمت و شوكت از دست رفته باز خواهد گشت، در اين راه مسلمانان می توانند با تاسيس مدارس، روزنامه ها، مجلات، راديو، تلويزيون، سينما و تآتر، در محدوده مقررات اسلام، دور از مفاسد بی بند و بارى و با پاك كردن آلودگيها و تاسيس مؤسسات مختلف علمى و فرهنگى و هنرى، سطح فرهنگ جامعه را بالا برند.

بهداشت

سلامتى و بهداشت بدن و محيط زيست از نظر اسلام مورد اهميّت بوده و از سه طريق نسبت به آن اقدام نموده است. 1 ـ پيشگيرى از نفوذ و گسترش بيماريهاى ناشى از مشروبات الكلى، زنا، هم جنس بازى، موسيقى، قمار كه علاوه بر جريحه دار كردن اجتماع و عفّت عمومى، هريك از اين مفاسد، اثر نامطلوب و مخرّبى بر سلامتى فرد فرد جامعه دارد. اسلام تمام اين مفاسد را نفى و حرام دانسته و از طرف ديگر برنامه ‏هاى مثبتى براى بهداشت زندگى ارائه نموده است، مانند تأكيد بر نظافت و پاكيزگى، حجامت، ماساژ با روغن، سرمه كشيدن، مسواك كردن، برطرف كردن موهاى اضافى بدن، ازدواج، روزه گرفتن و بيان دستورات بهداشتى، كيفيت خوردن و آشاميدن و …

2 ـ درمان، به وسيله معرفى غذاها و داروهاى مناسب كه به آسانى در دسترس بوده و در نتيجه بيمارى كه كهنه و مزمن نشده به سرعت از بين مىرود، اين برنامه دارويى به طور گسترده دركتابهاى: طب النبى(ص)، طب الائمّه(عليهم السلام)، طب الصادق(ع) طب الرضا(ع) و … ذكر شده است. از طرفى اسلام پيشرفت صحيح علمى و پزشكى را نيز تأييد می نمايد.

3 ـ كنترل و سفارش شديد پزشكان، كه آنها را مسئول دانسته، پزشكى را وظيفه انسانى مىداند و به صورت يك قانون می فرمايد: اگر پزشك در تجويز دارويى كه به بيمار می دهد دچار اشتباه شود ضامن است. بدين وسيله پزشك را وادار به دقّت و مواظبت بيشترى می نمايد. اسلام، بدين وسيله بهداشت عمومى را براى پيروان خود تأمين كرده كه نياكان و پدران ما از آن بهره‏ مند بودند، امّا متأسّفانه طب جديد با تمام پيشرفتش از تأمين بهداشت عمومى جامعه عاجز است. و امروزه معمولاً در هر خانه اى، بيمارى افسرده يا بيمارانى رنجور وجود دارند و اگر روزى خطوط اصلى بهداشت اسلامى به جامعه باز گردد و از تجربيات طب قديم و پيشرفتهاى طب جديد در كنارهم استفاده گردد می توان در مدّت زمان كوتاهى بشريت را از شر بيماریهاى خانمانسوز نجات بخشيد تا تمام افراد جامعه بدون دلهره، اضطراب، افسردگى و رنج جسمى و روحى در زندگى خود موفّق باشند.

تشكيل خانواده

اسلام مسأله ازدواج را كه پاسخ به گرايش و كشش طبيعى زن و مرد به يكديگر است، بسيار مورد توجه قرار داده و فرمود: (در اسلام چيزى محبوبتر از ازدواج پايه گذارى نشده است) و سفارش فراوانى بر تشكيل خانواده نموده، حتى ازدواج را وسيله نگهدارى نصف دين دانسته است: (هركس ازدواج كند نصف دين خود را نگهدارى نموده است) و سن ازدواج را در اولين مرحله ‏اى كه نياز غريزى و كشش جنسى در انسان زمينه پيدا می نمايد قرار داده است و محدوديت سنى براى ازدواج در نظر نگرفته، بنا بر اين دختر با كامل شدن نه سال و پسر در پانزده سالگى می تواند ازدواج كند، البته مسأله كفو بودن طرفين و صلاحيت آنان براى همسرى را از نظر دور نداشته است و بدين وسيله تمام ابعاد قضيه را تحت نظر گرفته تا زن و مرد مسلمان با ايجاد زندگى مشترك كشش غريزى خود را تأمين و از سقوط در منجلات هولناك فحشاء محفوظ بمانند، از طرفى اسلام از اختلاط ناشايست زن و مرد و دختر و پسر جلوگيرى نموده و بر مسأله حجاب تأكيد می نمايد، روشن است بدين وسيله مفاسد اجتماعى تقليل گشته، روابط خانوادگى مستحكم و كانون داخلى خانواده ‏ها با صفا، محبت، صميميت، درستى، پاكدامنى و همبستگى كامل اداره خواهد شد و هركدام از زن و مرد در سايه معيارهاى ايمان و فضايل اخلاقى وظايف داخلى و خارجى خانواده را انجام می دهند، زن مسئوليت حفظ كيان داخل خانه را بر عهده دارد و نيازمنديهاى عاطفى و روحى مرد را تأمين می نمايد، مرد نيز نيازهاى خارجى منزل و شئون اقتصادى واجتماعى را به عهده می گيرد، چنين محيط آرام و بی دغدغه ‏اى قابليت مناسبى براى رشد نسل آينده را پيدا می كند و اساساً اسلام كار سنگين براى زنان و ترك وظيفه فطرى مادر بودن و خانه دارى را پسنديده نمی داند، البتّه روشن است كه اسلام با مطلق كار كردن زنان مخالف نيست، بلكه كارهايى را كه با عفّت و شخصيت زن منافات دارد، مورد نهى قرار داده و آن را تحريم می كند، همچنين اسلام مسأله تحصيل علم و دانش را براى زن روا، بلكه لازم دانسته است.

حال با توجه به آنچه كه در طى صفحات گذشته به طور فشرده بيان كرديم روشن شد اسلام بهترين توان اداره جامعه را داراست، جامعه اسلامى از امتيازات بسيارى برخوردار و قابل مقايسه با جوامع امروزى نبوده، رنگى ويژه و مخصوص به خود دارد جامعه اسلامى با بهره گيرى از ايمان به خدا تعادل انسان را در تمام شئون و حالات مختلف زندگى حفظ كرده تا افراد جامعه مسير زندگى خود را بر محور ميانه روى بپيمايند، اما طرحها و برنامه‏ هاى ساخته افكار ناتوان بشر از ايجاد چنين روحيه و حالتى در پيروان خود عاجز است.

در برنامه‏ هاى اسلامى شعاع معنويت، انسانيت و جلوه كرامت همه جا را فرا گرفته، در پرتو آن عقده ‏هاى روانى و بيشتر مشكلات امروزه اجتماع منتفى می شود، افراد جامعه سرشار از اعتماد به نفس، عواطف انسانى، محبت و دوستى خواهند بود، افراد جامعه سرشار از اعتماد به نفس، عواطف انسانى، محبت و دوستى خواهند بود، تمام ابعاد مادى و معنوى زندگى انسان در سايه نظام اسلامى شكوفا خواهد گرديد، عمران و آبادانى همه جانبه، پيشرفت علم و دانش، ترقى تكنيك و صنعت، توسعه كشاورزى، گسترش بازرگانى، بالا رفتن در آمدها و تراكم ثروتهاى مشروع به چشم خواهد خورد، آن هم در محيطى كه استبداد، ستم، تعدّى، قيد و بندهاى لغو و بيهوده، شرايط دست و پاگير، مشكلات اقتصادى، فقر و كمبود در آن ديده نخواهد شد. آرى! اگر مسلمانان اندكى به خود آيند به اين آينده روشن كه در انتظار آنهاست دسترسى پيدا خواهند كرد، به شرطى كه آيات فراموش شده قرآن و روش حكومت پيامبر(ص) و امير مؤمنان(ع) را پياده كنند و امت واحده، اخوت اسلامى، آزادى، شورا و ديگر دستورات اسلام را اجرا نمايند. فرد فرد مسلمانان وظيفه دارند بی تفاوتى را كنار گذارده، براى تحقّق حكومت جهانى اسلام جدّيت نموده، به اين آرمان والا و هدف مقدّس جامه عمل بپوشانند و از خداوند كمك بجويند. سبحان ربّك رب العزة عمّا يصفون و سلام على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين، و صلّىالله على محمّد و آله الطاهرين

پي نوشتها

1 ـ سوره مائده: 2.
2 ـ سوره حجرات: 10.
3 ـ نسبت به غير معصومين(عليهم السلام).
4 ـ سوره انفال : 60.
5 ـ سوره بقره: 208.
6 ـ سوره انفال: 611.

به اشتراک بگذارید