اگر صهيونيسم را منشا فكري و سياسي تاثير گذار در معادلات بين المللي به عنوان “راس يك مثلث” فرض كنيم، و ازطرفي امريكا و سرسپردگي نئومحافظه كارانش به منافع و سياستهاي صهيونيزم را دركنار تعلقات خاص سران كشورهاي غربي به اسرائيل ظلع ديگر آن درنظر بگيريم، آنچه باعث تكميل “ضلع سوم” اين مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاكمان وهابي برخي كشورهاي عربي، بويژه عربستان سعودي از سياستهاي آنها براي تحقق اهداف شان است. فاش شدن نقش راهبردي امريكا دراستفاده از افكارافراطي وهابيون براي ايجاد گروه تروريستي القاعده در سال 1988 ، نشان داد كه پايه هاي اعتقادي تندروهاي به ظاهر اسلامي كه منشا سياسي- فكري شان در چارچوب حكومت هاي عربي چون عربستان تعريف ميشود، در مبارزه با ظلم وكفر، تا چه اندازه غيرواقع و بي ارزش است. اگرچه حملات تروريستي 11 سپتامبرظاهرا عليه امريكا رخ داد، ولي درعمل درراستاي منافع آنها، مثل زمينه سازي لشگركشي آن كشوربه خاورميانه و اشغال دو كشور افغانستان وعراق بود، كه اگر اينها را دركنار ارتباط تنگاتنگ سران وهابي حكومت سعودي و برخي ديگر كشورهاي عربي با سردمداران كاخ سفيد قرار دهيم، با يك پيوند عميق فكري- سياسي بين “وهابيون” و “نومحافظه كاران” امريكائي مواجه مي شويم. “

نومحافظه كاران” موتور محركه جنگ

سالهاست كنترل دولت جمهوري خواه بوش تحت سيطره افكارمسيحيان راست گرائيست كه با ديكته كردن نظرات شان به اين دولت،سعي درتحقق اهداف ايدئولوژيك خود دارند.آنها بر اين باورند كه اسرائيل همان سرزمين موعودي است كه خداوند آنرا در سرزمين فلسطين به يهوديان وعده داد و لذا معتقدند مسيح(ع) فقط در صورتي ظهورخواهد كرد كه تمامي يهوديان در فلسطين گردهم آيند و نبرد«آرماگدون» اتفاق بيافتد كه طي آن تمامي نيروهاي شرارت را ازميان خواهد رفت و جالب اينجاست كه آنها مسلمانان را همان نيروهاي شرارت مي خوانند و مسائلي را كه امروز در فلسطين اشغالي،افغانستان،عراق،لبنان وخاورميانه درحال وقوع است را مقدمه اي براي وقوع موعود خود مي پندارند.به همين خاطر”نئومحافظه كاران”يا همان مسيحيان صهيونيست، دو دوره انتخابات رياست جمهوري اخيرشان كه طي آن بوش به قدرت رسيد را گامي به سوي بازگشت به خدا بيان مي دارند!

صهيونيسم، راس مثلث

امروز صهيونيسم بر سه پايه : “ثروت”،”مذهب”و”قدرت” قراردارد وبا اين ابزارها سعي درپيشبرد اهداف كلان خود در جهان دارد.دارابودن كارتلهاي بزرگ نفتي و اقتصادي،در اختيار داشتن نبض فكري و سياسي رسانه هاي بزرگي چون سي ان ان، فاكس نيوز،بي بي سي و…،اداره بنيادهاي علمي و فرهنگي در كشورهاي مختلف جهان،و بسياري از موارد ديگر،همه نشان از”امپراتوري پنهان صهيونيزم” در جهان دارد.آنها با در اختيارداشتن ثروت، قادر به نفوذ هرحاكميت غيرمردمي درجهان(مثل حكومت وهابيون) و رسيدن به قدرت پنهان و آشكار مورد نظر خود در بين آنها دارند. ازطرفي صهيونيست ها قدرتي بلامنازع در هيات حاكمه ابرقدرتي چون امريكا دارند و بطورمثال مي توان به 12 نفر مشاوران ارشد يهودي بوش اشاره كرد كه زماني روزنامه كريستين ساينس مانيتوربطور اتفاقي پرده از آن برداشت و اين 12 نفر را “معماران امپراتوري” نام نهاد كه شكل دهنده و تصميم ساز پشت پرده سياستهاي دولت امريكا هستند و هركدام داراي جايگاه استراتژيك خاص درحكومت ايالات متحده هستند. ازسوي ديگر صهيونيزم با استفاده ازنفوذ امريكا درغرب و يا پشتوانه مالي خود درحمايت از حركتهاي سياسي سران كشورهاي غربي، به نوعي هدايت سياستهاي كشورهاي قدرتمند غربي رانيزبه سود خود در اختيار دارد و لذا شاهديم كه هيچ كدام از سران غربي كه داعيه دموكراسي دارند،كوچكترين مخالفتي را با سياستهاي صهيونيسم برنمي تابند و بطور نمونه مي توان به عدم اجازه تحقيق در مورد هولوكاست درغرب بويژه كشوري چون فرانسه اشاره كرد كه همه اينها بيانگرهمراستائي آنها با صهيونيسم دارد.

وهابيت” ضلع سوم مثلث شوم

اما آنچه در اين بحث حائز اهميت است ارتباطات پيدا وپنهاني است كه بين منابع ثروت و قدرت غربي يعني امريكا وكشورهاي غربي وصهيونيسم، با شيوخ وهابي وجود دارد.اگرهمانطور كه اشاره شد، صهيونيسم را منشا فكري و سياسي تاثير گذار در معادلات بين المللي به عنوان “راس يك مثلث” فرض كنيم، و ازطرفي امريكا و سرسپردگي نئومحافظه كارانش به منافع و سياستهاي صهيونيزم را دركنار تعلقات خاص سران كشورهاي غربي به اسرائيل ضلع ديگر آن درنظر بگيريم، آنچه باعث تكميل “ضلع سوم” اين مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاكمان وهابي برخي كشورهاي عربي، بويژه عربستان سعودي از سياستهاي آنها براي تحقق اهداف شان است. “وهابيت” به خصوص طيف سلفي و تكفيري آنها، با عملكردهاي جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق دو هدف عمده سران استكبار شده ونقش تكميل كننده اضلاع مثلث را ايفا مي كنند:

يكم: آنها با برداشت هاي غلط و افراطي ازاحكام و دستورالعمل هاي اسلام، مثل دادن حكم تكفيرو اعدام غيرمسلمان، كه به خصوص بعد از سقوط صدام درعراق با دستگيري يك عده انسان عادي غربي به جرم كافر همراه بود، وسر بريدن و گردن زدن آنها در مقابل دوربين و نشان دادن آن به جهان در حالي كه نواي قرآن در حال پخش آيات جهاد است وساير اقدامات تروريستي ،مردم جهان را نسبت به اسلام بدبين كرده وعلاوه بر بازكردن باب توهين و افترا به اسلام نظير آنچه كه “پاپ” درخشونت گرا بودن اسلام و قرآن خواند، مسير تحقق اهداف ضداسلامي دشمنان اسلام وبويژه صهيونيسم را نيز هموارترمي نمايند.

دوم: وهابيت به جهت اينكه نطفه تشكيلش،همچون القاعده، كشورهاي استعماري چون انگليس بوده و از پايه هاي اعتقادي منحرف و متزلزل وجدا از ولايت ائمه اطهار(ع) كه منشا تفسيروتبيين آيات الهي اند، برخوردار است، لذا هميشه جاهلانه “شيعه” را دشمن شماره يك خود خوانده و همواره سعي در ضربه زدن به شيعيان دارد، و در اين بين امريكا و صهيونيسم بين الملل هستند كه بيشترين نفع را براي دشمني با كل اسلام مي برند. آنها با اطلاع از فرهنگ شيعه كه در سه عنصر “انتظار” و “شهادت” و” ولايت پذيري” خلاصه مي شود،به اهميت قدرت شيعيان پي برده و لذا همواره با حمايت وتحريك پنهان “وهابيت”، سعي درمهاراين قدرتي دارند كه انقلاب اسلامي ايران نماد مسلم آن است.

امريكا و صهيونيسم مي دانند كه اين سه عنصردر فرهنگ شيعه بود كه توانست “انقلاب اسلامي” رارقم زده وايران را 8سال در مقابل صدام كه از همه حمايتهاي مادي و معنوي آنها برخوردار بود، سرپا نگه دارد و جبهه متحد آنها را وادار به عقب نشيني كند. آنها شاهد بودند در حالي كه ازبزرگترين قدرت مادي ونظامي وتسليحاتي برخوردارهستند، چطور يك گروه كوچك شيعه در قالب حزب الله جنوب لبنان، قادراست كه 33 روز باعث زبوني وشكست مفتضحانه شان شود. اما از طرفي ديگرسران حكومت وهابيون در زمان جنگ ايران و عراق امكانات مادي خود نظير پايگاه هاي هوائي را دراختيار آنها قراردادند ودر جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائيل مفتي هايشان حتي دعا كردن براي پيروزي شيعيان را نيزحرام دانستند، امروز هم بنابه گفته وزارت اطلاعات عراق،حداقل 50 درصد تروريستهاي داخل آن كشور كه باعث كشتارهاي فجيع روزانه درعراق هستند،تبعه عربستان سعودي و از وهابيون هستند؛ و اين نيست مگر سرسپردگي بلامنازع “وهابيت” به اسرائيل، صهيونيسم وامريكا براي پيشبرد اهداف ضد اسلامي آنها درخاورميانه وجهان.

بنابراين در يك جمع بندي مي توان گفت كه هم امريكا و صهيونيسم و غرب وهم سران وهابي كشورهاي عربي آگاهند كه تنها خطري كه “ثروت و قدرت” نامشروع و اهداف استعماري و ظالمانه شان را در مقابل مستضعفين جهان تهديد مي كند، موج اسلام خواهي مردم جهان است كه الگوي فكري و سياسي خود را ازعقايد و تجارب منطبق برظلم ستيزي وعدالت طلبي يگانه مذهب رهائي بخش اسلام يعني “شيعه” كسب مي كند. لذا آنها با تشكيل يك مثلث شوم كه داراي ابزار مشترك “قدرت،مذهب و ثروت” هستند، در صدد هستند تا با مقابله با اصل اين آرمانخواهي شيعه كه ريشه در”مهدويت” و”اعتقاد به ظهور منجي عالم، مهدي موعود-عج” دارد،و با شناخت از علائمي كه براي اين روز موعود در روايات شيعه بيان شده است، از گسترش اين فرهنگ در افكارعمومي ساير مردم جهان كه باعث اضمحلال قدرت و هيمنه آنها خواهد شد،جلوگيري كنند؛ و در اين بين نقش “وهابيت” كه داراي انگيزه هاي مذهبي و مادي است، قابل تامل و توجه به نظر مي رسد. با اين حال همه آنهاغافلند از آيات خداوند كه فرموده: ” ونريد ان نمن علي الذين الستضعفوا في الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون” و”فان حزب الله هم الغالبون” و “ان وعدالله حقٌ” و… “ولايخلف الميعاد”.

مصطفي بخشي

موعود

به اشتراک بگذارید