سّيد جمال براي کسب در آمد مجبور شد به سراغ نشريات فرانسوي برود و براي آنها مقالاتي بنويسد تا پولي دريافت کند. سيد در نشر يه ابونظاره که سر دبير و صاحب امتياز آن جمس سانواي طنزنويس بود مطلب مي نوشت او در اينجا نيز شاگردانش را از ياد نبرد و در يکي از مقالاتش نوشت: … توفيق پاشا به جاي دلجويي ازاعرابي پاشا، ياران او را که مي خواستند کشور مصر را از شر انگليسيها رهايي دهند از مصر تبعيد کرد و حتي کساني که بي گناه بودند ازخانه و زندگي آواره شدند…

در حين همين مقاله نوشتنها، سيد با نويسندگان و فيلسوفان بزرگ اروپايي نيز آشنا مي شود. در سال 1261 هـ ش (معادل با 1883 ميلادي = 1300هـ ق) سيد که اکنون متفکري 45 ساله و آبديده شده است، در پاريس با فيلسوف و مورخ مشهور «ارنست رنان» 60 ساله آشنا مي شود. پروفسور ارنست رنان در 3 رشته فلسفه و معارف ديني، شيمي و ادبيات تخصص داشت و در اين زمينه ها تدريس ميکرد.

در يکي از کنفرانسهاي علمي تحقيقي ارنست رنان در دانشکده «سوربن» وابسته به دانشگاه پاريس درباره «دين اسلام و علوم» صحبت کرده بود. رنان در اين سخنراني عنوان داشت که اسلام و به طور کلي دين با پيشرفت و تمدن در تناقض است و اسلام – چنان که در کشورهاي اسلامي مي ببينيد «مخالف علم و فلسفه و بحث آزاد است.

در اسلام فقط اعتقاد به غيب و ايمان به قضا و قدر وجود دارد که اين همه مخالف فلسفه است. اينکه تاريخ نگاران از علوم و فنون و فلسفه عرب سخن گفته اند اشتباه است زيرا اين پديده ها محصول اقوام غير عرب است. نژاد عرب به طور طبيعي و ذاتي غير فلسفي ترين فکر را دارد…» البته پروفسور رنان در عين حال منصفانه اعلام کرد که: « در دين اسلام آموزشها و اصول عالي و پرارزش و والايي وجود دارد، من هر بار که داخل مسجدي مي شدم جاذبه اي از اسلام مرا جلب ميکرد حتي متأسف شدم که چرا مسلمان نيستم… مباحث فلسفي و علمي، زماني پديد آمد که ايرانيان پيروز شدند و عباسيان را در نبرد با امويان ياري کردند و خلافت را تسليم آنان نمودند و مرکز خلافت را به عراق منتقل کردند که کانون تمدن کهن ايراني بود…» سيد در پاسخ به او در روزنامه دبا مقاله اي انتشار داد بس زيبا و مستدل. در اينجا سيد به عنوان يک روشنفکر مذهبي مسئوليت سنگين خود را که دفاع آگاهانه از اسلام و معرفي چهره حقيقي اسلام بود به خوبي انجام داد. سيد پاسخ خود را با تشکر از رنان آغاز کرد و او را در مورد بحث منصفانهاش ستود و عنوان داشت که از کنفرانس او استفاده زيادي برده است. قسمتي از پاسخ سيد چنين است:« در مورد ديانت اسلام که با علم در ستيز بوده، آدمي مي پرسد که آيا بدي (ستيزه با علم) معلول خود اسلام است يا اينکه معلول صورتي است که دين اسلام بدان شکل در جهان انتشار يافت يا اينکه برآمده از اخلاق ملتهايي بوده که به اسلام گرويده اند؟…

بي ترديد کمبود وقت به آقاي رنان اجازه نداد که به اين نکته مهم بپردازد… آنچه براي مسلمانان اتفاق افتاد، براي اديان ديگر هم اتفاق افتاده زيرا که پيشوايان کليساي کاتوليک تا آنجا که من مي دانم، هنوز هم سلاح خود را بر زمين ننهاده و با کساني که آنها را اهل گمراهي و ضلالت مي دانند (يعني اهل علم و فلسفه) در ستيزاند… اما در مورد ستيزه ذاتي عرب با علم و فلسفه … درست است که عربها فلسفه را از يونان و علوم را از ايرانيان آموختند اما اين دانشهايي را که با فتوحاب خويش کسب کرده بودند توسعه دادند و تکامل بخشيدند و مطالب زيادي بر آنها افزودند… فرانسويان، انگليسيها و آلمانيها از اعراب به روم و بيزانس نزديکتر بودند و لذا به آساني مي توانستند از علوم آن دو مرکز استفاده کنند، اما نکردند؛ تا اينکه روزي فرا رسيد که خورشيد تمدن عربي بر فراز قله هاي بيزانس درخشيد و پرتواش را به غرب تاباند در واقع پس از آنکه ارسطوي يوناني جامه عربي به تن نمود و سيماي عربي پيدا کرد، مورد استقبال اروپاييها قرار گرفت؛ يعني تا زماني که ارسطو در جامه يوناني بود غربيان وي رانشناختند، … نمي خواهم امتيازات درخشان دانشمندان ايراني را ناديده بگيرم نقش بزرگي را که در جهان اسلام ايفا کرده اند انکار کنم اما نمي توان گفت کساني چون ابن باجه، ابن رشد و ابن طفيل به دليل اينکه در جزيرة العرب زاده نشدهاند، کمتر از کندي عرب هستند؛…

وانگهي چرا به شرايطي که (آن دانشمند) در آن زيسته و زمينه رشد و پيشرفت او را فراهم آورده توجه نکنيم؟ اگر چنين باشد، پس نمي توان ناپلئون را هم به فرانسه نسبت داد و يا درست نيست که آلمانها و يا انگليسيها دانشمنداني را که از جاهاي ديگر آمده و سرزمينشان را وطن خود قرار دادند از خود بدانند…» بي درنگ فرداي آن روز يعني در 19 ماه اکتبر 1883 پروفسور رنان جوابي بسيار مؤدبانه و متين در همان روزنامه دبا به سيد داد رنان در آن جوابيه خود دربار سيد جمال الدين چنين ميگويد: «کمتر اشخاصي در من تأثيري شديدتر از اين ايجاد کرده¬اند همين مکالمه من با سيد بيشتر از همه مرا وادار کرد که موضوع کنفرانس خود را در «سوربون» به قرار ذيل انتخاب کنيم: روابط روح علمي و اسلام؛ شيخ جمال الدين کاملاً از خرافات آزاد و وارسته است او از اين نژادهاي قوي نهاد سمت شمال ايران است در آنجا روح آريايي در زير طبقه سطحي هنوز زنده است. شيخ بهترين دليل است به وجود آن حقيقت بزرگ که ما غالباً اعلام کرده¬ايم و آن عبارت است از اينکه قيمت اديان به قدر آن قيمتي است که پيروان آن اديان دارند.

آزاد انديشي شيخ، طبيعت نجيب و درست وي در موقع صحبت مرا به اين اعتقاد واداشت که من در پيش خودم يکي از آشنايان قديم خويش را مثلاً ابن سينا يا ابن الرشد را بار ديگر زند ه شده و مي بينم يا يکي از آن آزادمردان بزرگ را که در دنيا، مدت پنج قرن تمام نماينده روح انسانيت بودهاند، مشاهده مي کنم . و سپس ادامه مي دهد: «… و اين سخن که خشونت و درگيري در ميان مسيحيان کمتر از مسلمانان نبوده است سخن حقي است زيرا آنچه گاليله از دست کاتوليکها کشيد، بهتر از آزارهايي که ابن رشد از مسلمانان ديده نبود… جمال الدين مرا با مطالب مهمي آشنا کرد و آن مطالب مرا در طرح نظريات اساسيام ياري کرد و آن اين بود که اسلام درنيمه اول حيات خود مانع پيدايش و رواج علم و دانش در سرزمين اسلامي نبود، بلکه درنيمه دوم بود که علم را خفه کرد و البته اين مهم، ضمناً از بد اقبالي مسلمانان شمرده ميشود» .

منابع
1- سانوا از يهوديان متولد مصر بود و با نبوغ خاص و طبع طنز گونهاش عملکرد نادرست حاکمان مصر را نقد مي کرد.
2- شماره 87 مجله خواندنيها سال 24
3- ژزف ارنست رنان در سال 1823 ميلادي در ترکيه متولد شد و 69 سال بعد ديده از جهان فرو بست. او در 5 سالگي پدرش را از دست داد. در دبيرستان کشيشي به تحصيل پرداخت و سپس به پاريس رفت و زمان عبري آموخت حکمت الهي کاتوليک به نظرش نامعقول آمد. سپس به عنوان استاد دانشگاه به تدريس مشغول شد و در آنجا با برتول? شيميدان دوست گرديد. در 25 سالگي – هنگامي که سيد 10 سال بيشتر نداشت- به درج? بالايي در فلسفه نايل آمد. 4 سال بعد دکتراي ادبيات خود را نيز گرفت. در 1862 ميلادي به استادي عبري منصوب شد ولي پس از تدريس جلسه اول که در آن حضرت عيسي(ع) را مردي غير قابل مقايسه معرفي کرد از استادي برکنار شد پس از سفري به شرق کرد. آثار رنان عبارت است از: آيند? علم، تاريخ مبادي مسيحيت، ملت بني اسرائيل، خاطرات کودکي و جواني و …
4- رابرت سوربون مي خواست دانشجويان فقير بتوانند در مؤسسه اي علم الهي بياموزند لذا دانشکد? سوربون را تاسيس کرد سوربون سپس مقر دانشکده هاي ادبيات و علوم و آکادمي پاريس گرديد.
5- نقل به مضمون از مقاله «جنبش سيد جمال الدين در مصر» اثر احمد امين.
6- همان منبع.
7- Journal, de Debat
8- با اندکي تلخيص و تغيير از همان منبع فوق (احمد امين) صص 247،248،249 و 250؛ البته در پاورقي کتاب تذکري داده شده به اين مضمون که «در مورد اصالت پاسخ سيد و به ويژه محتواي آن، ترديدهايي وجود داد و همواره مورد تأمل و بحث و گفت وگو بوده و هست . بنگريد به کتاب سيري در انديشه سياسي عرب اثر حميد عنايت.
9- مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سيد جمال الدين مشهور به افغاني، دکتر اصغر مهدوي، ايرج افشار.
10- مقاله احمد امين به نقل از دراي قافله، صفحه 252

مطالب فوق برگرفته از:کتاب رو شنگر شرق سید جمال الدین اسد آبادی تالف محمد مسعود نوروزی نقل
شده است (صفحات 58 تا 622 – انتشارات قصیده سرا)

به اشتراک بگذارید