از کجا بگويم؟ و چگونه دريچه کلامم را باز کنم؟ شکوه از استبداد کم و يا به محضر منجي توسلي؟ يا اينکه اوست، شاهد و همدرد عاشقي؟ از عصر جاهليت و بت پرستي، که انسان نه تنها يک موجود گم شده و بي هدف و فنا بود و از صراط مستقيم و راه هدايت ديني مأيوس بود، تا طلوع بعثت ختمي متبت، راه رستگاري و هدايت انسان بواسط و يمن رحمت للعالمين نشان داده شد.

يک عده انسانهاي جاهل و بي رحم و پست از اموي هاي اول تا حکومت شراب خواران و عياشان دستگاه پليد يزيدي و يزيديان تا خلفاي منکوب شده عباسي ها دست هاي اهانت، غضب، ظلم و طغيان به حريم مقدس وارثان زمين، حجت هاي الهي «ائمه اطهار» آغاز گرديد که تا از راه فريب و كذب، جور و ظلم ادعاي خلافت مسلمين را بدست گيرد. و اينک در عصر غيبت ولي الله الاعظم، خلف الصالح، حضرت مهدي (عج) قرار داريم ناضر اين حادثه هاي دلخراشيم. زيرا دست شان از اهل بيت کوتاه است و دست اهانت را به اماکن مقدسه و تخريب قبور پيشوايان اسلام «اهل بيت» بالخصاصه حرمين شريفين امامين همامين عسکرين عليهما السلام در کشور عراق در شهر سامرا زدند و اين ايادي استکبار با اين عمل غير انساني نه تنها قلوب امت اسلامي به خصوص شيعيان را جريحه دار کرد بلکه بايد گفت که اسلام و مسلمين بدانند که آنهايي که در صدر اسلام در مقابل افضل الرسول، رحمت للعالمين، حضرت محمد امين (ص) قد علم کرده بودند اکنون خادمين شيطان و دشمنان اسلامي، همانطور در تخريب و تضعيف مکتب راستين و مقدس اسلام تلاش مي کنند و از راه هاي مختلف فعّاليت هاي مخفيانه و تروريستي شان را در پيش دارند. بعد از ذکر اين کلمات به عنوان عرض تسليت به محضر مقدس حضرت ولي عصر(عج) نکاتي را در اين مناسبت «تخريب قبور ائمه سامرا» عرض نموده و از تمام امت اسلامي خواهشمندم که توسط مطبوعات و يا رسانه ها، و سايت هاي انترنتي که دسترسي به عرايضم دارند که اين نکاتي که از يک فرزند اسلام و اقل الطلاب از حوزه علميه قم است مورد ديد جهانيان قرار دهند.

مهدي جان ! آن صبحگاهي از آن مکان مقدس يعني ديار دو تن از تبار رسول الله، محله اي که عاشقان به اميد ورزيدن عطر جانفزاي وجود مقدست غريبانه حيران در جستجو است ، جايگاه قدوم هادي و عسکري آن زمين را متبرک نموده، مزار مبارک بانوي با عظمت اسلام ام گرامي ات، حضرت نرجس، محل مقدسي که در پرده غيب قرار گرفتي «سرداب مطهر» و … . ناگهان صداي مهيب انفجار لرزه در گنبد شريفين بوجود آورد. گرد و غبار حادثه اي دلخراش خاطر? کربلا 61 و دود و آتش يادآور خيّام سوخته جدت امام حسين (ع) و کوچه اي بني هاشم در مدينة الرسول را تکرار مي کرد و هر دل را بياد ناله اي مادر هجده ساله ات صديقه اطهر (س) مي انداخت، و از هر گوشه اي صداي ناله بلند بود و عصر متوکل عباسي و تخريب کربلا را مسلماً به ياد مي آورد. ما با ناله اي اين استقرت بک النوي بل اي ارض تقلک اوثري و … ترا مي خوانيم. ديدگان فرو رفته در انتظار خورشيد وجودت با شعار متي ترانا و نراک به آرزوي يوم موعود لحظه شماري مي کنند. باتو مي گويم،و به محضر تو شکوه سر مي دهيم و از تو ياري مي جويم. که با زمزمه هاي امن يجيب و … در پيشگاه خالقت دست بلند فرما تا لحظات شيرين فرجت را نزديک فرمايد چشمان اشک آلودي که در انتظار مقدمت دوخته شده است با بشارت نواي ملکوتي «انا المهدي » ات روشن سازد پس سرود من سالار من مولاه من با اينکه خودت ميداني يا ديده اي آن حادثه اي بي رحمانه را که در آنروز گنبدهاي نوراني و گلدسته هايي که نور ولايت مي درخشيد حمله اي دود و آتش شده، و غبار انفجار که آن محله اي عصمت، و حرمين شريفين را تاريک ساخت و …

و آن ايامي که خاطره اسارت جدت حضرت امام سجاد (ع) و عمه اي مخدّره ات حضرت زينب واقعه عاشوراي 61 را بازگو مي کرد و دوستانت نيز سوگوار و عزادار بود، اين ايادي استکبار سامرا را ه ياد کربلا آورد و آن اندوه عظيم را تکرار کرد. آن صبحگاهي که نمي دانم در صفا و مروه مدينه طيبه، يا کربلا و کاظمين و نجف و مشهد الرضا يا … بودي که اين حادثه دل خراش از بارگاهي ملکوتي جد و پدر بزرگوارت قلب مطهرت را جريحه دارد کرد و به مصايبت افزود. و شيعيان و دل سوخته گان راه انتظارت زانوي غم بغل کردند و با ذکر اين بقية الله التي لاتخلوا من العترة الهادية شعار سر دادند و خود را هم ناله ي مولاه و آقاي شان خواندن. پس بيا بيا … و افتخار رعييت بودن را به ما عنايت کن و با شتاب دنبال تو گرديم و با تو هم صدا شويم – ياري مان کن.

– اللهم عجل لوليک الفرج و الفانية و النصر-

به اشتراک بگذارید