حضرت امام حسن مجتبی(ع) دومین اختر تابناک آسمان امامت و نخستین ثمره پیوند مبارک حضرت علی(ع) وصدیقه فاطمه زهرا(س)، در نیمۀ ماه رمضان سال سوم هجری در مدینۀ منوره دیده به جهان گشود. [1] خداوند نام آن بزرگوار را حسن یعنی بخشنده قرار داد و درتورات او را شبّر نامیده است. [2]

حسن یعنی، نیکی و نیکوکاری و امام حسن علیه السلام همیشه اهل نیکوکاری و کارهای نیک و پسندیده بودند؛ درست مثل پدر بزرگوارشان حضـرت علی علیه السلام که هیچگاه کمک به فقیران، نیازمندان و کودکان
یتیم را فراموش نکرد. [3]

آن بزرگـوار چهل و هفت سال عمـر كردند. هفت سـال با جدّ بزرگوارش، و بعد از آن سی سـال با پـدر بزرگوارش زندگی کـرد. ایشان ده سال امامت کـردند. پيامبـر اکـرم (ص ) به حسـن و بـرادرش حسيـن علاقـه خاصي داشت و بـارها
مي فرمود که حسن و حسين فرزندان من هستند و به پاس همين سخن علي(ع) به ساير فرزندان خود مي فرمود : ” شما فرزندان من هستيد و حسن و حسين فرزندان پيغمبر خدايند “.

گفته اندکه : “امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترين و بي اعتناترين مردم به زيور دنيا بود”. در سرشت و طينت امام حسن (ع ) برترين نشانه هاي انسانيت وجود داشت. هر که او را مي ديد به ديده اش بزرگ مي آمد و هر دوست يا دشمني که سخن يا خطبه او را مي شنيد، به آساني درنگ مي کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پايان برد. محمد بن اسحاق گفت : پس از رسول خدا (ص ) هيچکس از حيث آبرو و بلندي قدر به حسن بن علي نرسيد. بر در خانه فرش مي گستردند و چون از خانه بيرون مي آمد و آنجا مي نشست راه بسته مي شد و به احترام او کسي از برابرش عبور نمي کرد و او چون مي فهميد، برمي خاست و به خانه مي رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مي کردند”.

با اين شأن و منزلت، تواضعش چنان بود که : روزي بر عده اي مستمند مي گذشت، آنها پاره هاي نان را بر زمين نهاده و خود روي زمين نشسته بودند و مي خوردند، چون حسن بن علي را ديدند گفتند: “اي پسر رسول خدا بيا با ما هم غذا شو”. امام حسن (ع ) فورا ً از مرکب فرود آمد و گفت :” خدا متکبرين را دوست نمي دارد”. و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به ميهماني خود دعوت کرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاک.

در بخشش و کرم و سعه ی صدر هیچ کس به پای او نمی رسد. آن حضرت کریم و بزرگوار و در سخاوت و حلم و بردباری بی نظیر بود و رسول خدا (ص) او را بسیار دوست می داشت. توجه و علاقه ی خاصی به عبادت خدای تعالی داشت و در هنگام عبادت، آن حال روحانی در چهره ی ایشان نمایان بود. [4]

کرم و سخاوت امام حسن(ع)

درباره کرم وجود و بخشش امام حسن(ع) روایت بسیار ی می­ باشد از آن جمله که:

در حدیثی آمده که امام(ع) هیچگاه سائلی را رد نکرد و در برابر خواست او “نه” نگفت؛ و چون به آن حضرت عرض شد چگونه است که هیچگاه سائلی را رد نمی کنید؟ پاسخ داد: راغب و انا استحیی ان اكون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالی عودنی عاده، عودنی ان یفیض نعمه علی، و عودته ان افیض نعمه علی الناس، فاخشی ان قطعت العاده ان یمنعنی الماده»

من سائل درگاه خدا و راغب درگاه اویم؛ و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم، و خداوند برمن عادتی داده که نعمتهای خود را بر من فرو بریزد و من هم در برابرآن عادت نموده ام که نعمتش را به مردم بدهم و ترس آن دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من دریغ دارد.. [5]

حسن بن على (ع) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه، به كار مي ‏گرفت و اموال فراوانى در راه خدا مي ‏بخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده ‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمي ‏خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بی اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته ‏اند:

«حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.[6]

توجه به شخصيت و آبروى ديگران

شخصى وارد محضر امام حسن عليه السلام شده و از اينكه مى خواست اظهار حاجت كند، از حاضران خجالت مى كشيد و نمى توانست نياز خود را در ميان جمع شفاها ً به امام عليه السلام مطرح كند. امام كه متوجه حضور وى و رنج درونى اش گرديده بود به وى فرمود: خواسته ات را بنويس و آن را به ما بده . چون مرد نيازش را نوشته و به امام تقديم كرد، امام آن را خوانده و با تواضع تمام چندين برابر خواسته مرد را به وى بخشيد.
برخى كه شاهد صحنه بودند، عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! اين يادداشت چه پربركت بود! امام حسن عليه السلام به آنان فرمود:

بركت اين ورقه براى ما بيشتر است، زيرا خداوند ما را شايسته انجام كار نيك قرار داده است . آيا نمى دانيد كه كار خير آن است كه بدون درخواست انجام شود؛ اما اگر، پس از آن كه فرد نيازش را به تو باز گفت و تو هم چيزى به او بخشيدى ، در واقع اهدايى تو در مقابل آبروى او مى باشد.
چه بسا فرد محتاج در شب در بسترش با بى تابى و نگرانى به صبح رسانده و در ميان بيم و اميد غوطه ور بوده است كه آيا فردا اندوهناك و شكست خورده بازش مى گردانند يا با خوشحالى و سرور؟
پس او به نزد تو مى آيد در حالى كه زانوانش مى لرزد و دلش از ترس و دلهره لبريز شده است. پس اگر تو حاجت وى را در ازاى آبرويش روا دارى، بذل آبرو براى وى بسى بزرگتر و سنگين تر از كار خيرى است كه در حق او انجام داده اى.[7]

در روایت دیگری نقل شده است که:
روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در يكى از باغستان هاى شهر مدينه قدم مى زد، كه ناگاه چشمش به يك غلام سياه چهره افتاد كه نانى در دست دارد و يك لقمه خودش مى خورد و يك لقمه هم به سگى كه كنارش بود مى داد تا آن كه نان تمام شد.

حضرت با ديدن چنين صحنه اى، به غلام خطاب كرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخيره نكردى ؟
غلام به حضرت پاسخ داد: زيرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت كشيد و من حيا كردم از اين كه من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.
امام حسن عليه السلام فرمود: ارباب تو كيست ؟
پاسخ گفت : مولاى من ابان بن عثمان است .
حضرت فرمود: اين باغ مال چه كسى است ؟
غلام جواب داد: اين باغ مال ارباب و مولايم مى باشد.
پس از آن حضرت اظهار داشت: تو را به خدا سوگند مى دهم كه از جايت برنخيزى تا من باز گردم .
سپس حضرت حركت نمود و به سمت ارباب غلام رفت؛ و ضمن گفتگوهايى با ائبان بن عثمان، غلام و همچنين باغ را از او خريدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام! من تو را از مولايت خريدم.
پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ايستاد.
سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: اين باغ را هم خريدارى كردم؛ و هم اكنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده؛ و اين باغ را نيز به تو بخشيدم.[8]

 

درکرم وسخاوت آن بزرگوار همین بس که به کریم اهل بیت علیهم السلام شهرت دارد.

پی نوشتها:

1- پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ نهم 1387، ص87.

2- مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، جلد دهم، 1380 ه.ش، ص142.

3- موگویی، الهام پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

4- فرزين نجفي پور، فرزین؛ زندگينامه امام حسن مجتبی (علیه السلام).

5- نقل از كنز المدفون سيوطى، (چاپ بولاق)، ص 234 و نور الابصار شبلنجى،ص 111.

6- چهل داستان و چهل حديث از امام حسن مجتبى عليه السلام، مولف عبدالله صالحی.

7- تربيت در سيره امام حسن عليه السلام، عبد الكريم پاك‌نيا، نشر هجرت، ص 180.

8- تاریخ ابن عساکر ترجمه الا مام الحسن علیه السلام : ص ۱۴۸، ح ۲۴۹، احقاق الحقّ: ج ۱۱، ص146.