نويسنده: خانم فردوسي زاده (مسئول آموزش)

از چند روز قبل از میلاد امام  حسن(ع)  برنامه ریزی و تدارکات لازم را برای افطاری روز میلاد انجام داده ایم. ( وسائل مورد نیاز و برنامه های افطاری ، جشن  و …).امسال مراسم جشن را در ساختمان كلاسهاي مهتاب واقع در منطقه جمكران برگزار نموديم.
روز سه شنبه ( روز اجرای مراسم) ساعت 13 به اتفاق دو نفر ا ز بچه های مهتاب در محل دفتر جمکران حاضر شدیم. در ابتدا پرده ها  که قبلا دوخته شده بود  را نصب کردیم. محل برگزاري جشن از دو روز قبل تزيين شده بود. ما بیشتر به نظافت اتاقها، حیاط و باغچه پرداختیم، در ضمن دایی یکی از بچه ها اقدام به بردن  لوازم غیرضروری از دفتر کرد.

ساعت 15 یخ و نوشابه رسید که با کمک مادر یکی ا ز بچه ها یخ ها را خرد کردیم و نوشابه ها را جهت خنک شدن در آن گذاشتیم.

ساعت 17 به اتفاق 4 نفر از بچه ها که برای چیدمان وسایل افطاری  به کمک آمده بودند (از قبل آنها اصرار کرده بودند که مسئولیت چیدن وسایل افطاری در ظرف را  به آنها بسپارم) که به موقع آمدند و تلاش بسیاری  به خرج دادند.

ساعت 19:30 سفره ها در اتاقها چیده شد. چهار سفره در طبقه پائین و سه سفره در طبقه بالا که بیشتر کارها  با کمک  بچه ها  با شوق و علاقه  و در محیطی شاد انجام شد. (طبقه پايين ساختمان به يكي از خانواده هاي ايتام رهن داده شده است و طبقه بالا كه شامل دو اتاق، يك آشپزخانه و يك سالن است براي  بخش آموزش و اشتغال مورد استفاده قرارمي گيرد)

تعدادی دیگر از  بچه های  مهتاب جمکران  ریسه های ال ای دی  را  برای تزئین  در ورودی و سالن ها با سلیقه خود نصب کردند. فکر میکنم کمتر فرصتی برای نشان دادن توانایی هایشان به آنها داده شده بود. و این فعالیت گروهی  برای آنها احتمالا از افطاری جذاب تر بود. لازم به ذکر است در حین کار هر وسیله ای که کم داشتیم یا نداشتیم ، خود بچه ها در صدد تهیه آن بر می آمدند  و از منزل خود یا دوستانشان به سرعت تهیه میکردند که این اوج احساس مسئولیت در آنها بود .

کم کم بچه هایی که راهشان دورتر بود می آمدند  کاری را به عهده می گرفتند  و با جدیت به انجام آن مشغول می شدند. بچه های دیگر نقاط شهر تا ساعت 8:25 رسیدند و با راهنمایی گروه انتظامات  سر جای خود نشستند. مهمانان كوچك ما با اینکه روزه بودند ولی آنقدر خوشحال بودند که آثار روزه بودن و بی حالی را کمتر در چهره ها شان می شد دید.

با شنیدن صدای اذان ، بچه ها مشغول افطار شدند. در ابتدا با چای و خرما و نان سنگک کنجدی  و پنیر افطار خود را باز کردند. و سپس هر کس که خواست ، جهت اداء فریضه نماز به اتاقی که از قبل آماده شده و حتی مهر نماز هم برایشان چیده بود، رفتند و نماز خود را اقامه کردند و دوباره برسر سفره اطعام حاضر شدند و غذای خود را میل کردند. به دلیل کم بودن زمان برای اجرای برنامه های تدارک دیده شده توسط بچه ها و لزوم برگشتن به موقع به منزل هایشان ، بعد از سرو افطار،  سریع سفره های موجود در سالن جشن  توسط بچه ها جمع شد.

ساعت 21:30 مولودی خوان آمد و مشغول خواندن مولودی برای بچه ها شد ، بچه ها آنقدر شور و نشاط داشتند ودست میزدند  و با مولودی خوان همراهی میکردند که سروصدا و جیغ آنها تمام ساختمان را پُر کرده بود . مراسم مولودی خوانی تا ساعت 22  ادامه پیدا کرد.

 سپس بچه های كلاس مهتاب 1 برنامه هایی تدارک دیده بودند كه به اين شرح اجرا نمودند:
دکلمه ، مختصری از زندگی نامه امام حسن(ع) ، چند لطیفه بامزه ،  متن طنزی به نام مردم چه می گویند!!!   و برگزاری  مسابقه از زندگی امام حسن (ع) که 7 سوال مطرح شد  و به 7 نفر که پاسخ صحیح دادند جوایزی (کیف پول ساخت خود بچه ها، لباس دخترانه و…) اهداء شد.

در پایان به  سه دختر بچه که همراه خواهرانشان به صورت میهمان آمده بودند ، هدیه اي داده شد. همچنين به بچه ها اعلام شد كه مي توانند در طرح حفظ قرآن كه موسسه آن را تنظيم نموده و همراه با جوايز نفيس مي باشد ثبت نام كنند كه بدليل شلوغي قرار شد تا مربيان هر كلاس در وقت مناسب از بچه ها  ثبت نام به عمل آورند.

با پایان یافتن مراسم (ساعت 23) همراه مربی هر كلاس  به حیاط مي رفتم و بچه ها را با دادن عیدی  همراهی می کردم تا سوار سرویس  خود  شوند. این کار وقت زیادی  گرفت ، بعد از اینکه تمام بچه ها با سرویس هایشان رفتند به سالن برگشتم. تمام سالن مرتب بود و هیچ اثری از این مراسم در سالن ندیدم. از دیدن این صحنه خستگی ام رفع شد . حدود 10 نفر از بچه های  كلاس مهتاب 1 مانده بودند و تمام سالن و ظروف و… را با سرعت و جدیت تمیز کرده و شسته بودند.خیلی خوشحال شدم از اینکه بچه هایی متعهد و دلسوز هستند و احساس مسئولیت می کنند .

حدود ساعت 23:30 بچه ها  چای دم کردند و یک سینی چای با کمی  زولبیا که مانده بود آوردند دور هم خوردیم و کلی خندیدیم ، بچه ها اصرار داشتند که خانه نرویم و تا سحر اینجا دور هم باشیم، سحری بخوریم بعد برویم خانه .

در پایان از همگي عزيزاني كه به ما كمك كردند تا محیطی فارغ از مشکلات و غصه ها براي فرشته هاي كوچك فراهم شود  سپاسگذارم. (البته خیلی لحظه های زیبایی بود که  قادر به بیان آنها نیستم.)

به اشتراک بگذارید