آقای قدمگاهی درتاریخ 28 دی ماه سفری سه روزه را به منطقه قلعه گنج داشتند. در متن ذیل گزارش تصویری از این سفر سه روزه که با هدف رسیدگی و بررسی وضعیت ایتام موسسه در آن منطقه است را مشاهده می فرمایید.

 به نام خدای مهربان

به لطف خدا در سفر اخیرم به مناطق محروم جنوب کرمان، باز هم توفیق داشتم سفیر مهربانی باشم و برخی امور مربوط به ایتام تکفل شده توسط موسسه مهر امام هادی (ع) را پیگیری کنم.

سه شنبه شب 28 دی ماه وارد شهرستان قلعه گنج شدم و خودم را به ضیافت شام ترتیب داده شده رساندم. خانم های مسئول ایتام قلعه گنج به همراه همسرانشان دعوت شده بودند که ضمن تشکر از زحمات ایشان، جلسه ای هم جهت هماهنگی‌های بیشتر داشته باشیم. جلسه خوبی بود و ضمن توجیه بیشتر این سفیران مهربانی نسبت به روش و هدف از این کار، هدایایی هم از طرف موسسه مهر امام هادی (ع) تقدیم عزیزان شد. هدایا از محصولات ساخت دست ایتام قم انتخاب شده بود.

بعد از آن نیز جلسه ای با تیم عمرانی که کار ساخت منزل برای یکی از خانواده‌های ایتام تحت پوشش را شروع کرده‌اند، داشتیم…
در سه روز باقی مانده سفر هم به منزل شش خانواده تحت پوشش سر زدم و جویای احوالشان شدم. تصاویری هم تهیه شد که در ادامه به همراه توضیحات مختصر تقدیم می‌شود

خانواده زهرا
قبل از ظهر چهارشنبه در منطقه چاه دادخدا به منزلشون سر زدم و دقایقی پای درد دل مادر خانواده نشستم.
مادر زهرا از بیماری تب مالت، سردرد و گردن درد مزمن رنج می‌بره.
پیگیری درمانش در دستور کار قرار گرفت.

منزل زهرا خانم

خانواده لیلا و کبری
بعد از ظهر چهارشنبه ٢٩ دی ماه، جهت سرزدن به سه خانواده دیگه، حرکت کردیم. ابتدا رفتیم سراغ خانواده دو قلوها.
لیلا ناراحتی پوستی در ناحیه سر داشت که می گفت درد میکنه. همینطور کبری هم مشکل تشنج داشت.
ان شاء الله ماه آینده که کبری برای درمان میره کرمان، قرار شد هزینه های تامین بشه و لیلا هم به همراهش بره.
مادر این دو قلوها از ٧ بچه در یک اتاق نگهداری میکنه.

خانه کبری و لیلی خانم

نقاشی لیلی

منزل خانواده 10 نفره
قراره 4 نفر از بچه‌های این خانواده که زیر 12 سال دارند، تحت پوشش مؤسسه مهر امام هادی (ع) قرار بگیرند

منزل زينب خانم
زينب خانم یکی از فرشته های موسسه است که سال های قبل هم دیده بودمش. زینب و خواهر و بردارش بچه‌های باهوش و مؤدبی هستند که نمیدونستم یتیم اند.
مادرشون خونه نبود و دو گوسفندشون! را برای چرا برده بود.
در توپک (که نوعی منزل محلی هست) زندگی میکنند، محقر و فقیرانه و با کمترین امکانات زندگی. این توپک ها برای بچه ها بسیار خطرناک است و در سال گذشته ما چهار کودک را بخاطر عقرب گزیدگی در همین توپک ها از دست دادیم.
نکته جالب برای من، نظافت و نظم این خانه کوچک و ساکنینش بود، با وجود اینکه سرزده رفته بودیم. ان شاء الله توفيق باشه، قراره براشون خونه بسازیم.

منزل زینب خانم
توپک در سمت چپ تصویر  محل زندگی و  حصیر در سمت راست اشپزخانه

منزل علی
شب بود رسیدیم. در زدیم و پدربزرگ در را باز کرد.
دعوت کرد که بریم داخل و رفتیم و کمی پای صحبت های پدربزرگ علی، علی و برادرش و مادر نشستم.
پدرشون بخاطر بیماری فوت کرده بود و الآن با پدربزرگ فقیرشون زندگی میکنند.
نگاههای بچه ها سنگینی میکرد و نشد عکس از خونه بگیرم.

منزل زینب خانم
پنجشنبه شب رسیدم به منطقه زر که زینب خانم و خانواده اش اونجا در خانه ای زندگی می کنند که سقفش در حال ریختنه. وقتی رسیدیم بچه‌ها خواب بودن. بارندگی هم در راه بود و ما نگران اینکه سقف خراب نشه.
الحمدالله الآن مشغول ساخت خانه ای برای خانواده زینب کوچولو هستیم. در اینجا می تونید پیشرفت ساخت این منزل را ببینید. این تصاویر در روزهای قبل توسط عوامل ساخت آن تهیه شده است.

منزل زینب خانم

منزل جدید زینب خانم که در حال ساخت است