چهارشنبه 6 اردیبهشت ماه 96 پنج کلاس از کلاس های مهتاب برای دیدن تئاتر “نمایش ساحل سنگی” دعوت شدند. گزارشی که می خوانید توسط یکی از دانش آموزان کلاس مهتاب 5 نوشته شده است.

به نام خدا

نویسنده: گزارشگر افتخاری مؤسسه الهام حسینی

ساعت 6 سرویس ها رسیدند و بچه ها یکی پس از دیگری با نظم سوار شدند، سرویس کلاس مهتاب که بچه ها سوارش بودند از سرویس کلاس ما، که دیگر برای خودمان خانمی شده بودیم، جدا بود. دبیر های هر کلاس هم کنار بچه های کلاس خود بودند.

گرم صحبت بودیم که متوجه شدیم به محل مورد نظر( نگارخانه شهید آوینی) رسیده ایم. همه پیاده شدیم و به طرف نگارخانه حرکت کردیم. بعد از ورود متوجه خانم فردوسی شدیم که داشتند بلیط های ورود به صحنه را بین بچه ها پخش می کردند.

هر بچه ای بعد از گرفتن بلیطش به طرف آسانسور حرکت می کرد. ناگفته نماند که ما بچه های کلاس مهتاب 5 هنگامی که بچه های کوچکتر با آسانسور به بالا می رفتند، از پنجره به تصاویری که در نگارخانه به تماشا گذاشته شده بود، نگاه می کردیم که برای مان واقعا لذت بخش بود.

به طبقه مورد نظر رسیدیم، پشت درب اتاق اجرا منتظر بودیم. بچه ها با هم حرف می زند، عکس سلفی می گرفتند، عده ای برای خود و عده ای هم برای نشریه، عده ای هم داشتند فرم قرعه کشی بلیط را پر می کردند و آن را در صندوق می انداختند. تا اینکه در سالن باز شد و آقایی در کنار ایستاده بود و اعلام کردن که هر فرد با دادن بلیط خود به من وارد سالن می شود. بچه ها به ترتیب بلیط به دست یکی یکی وارد می شدند. در هنگام ورود به هر فردی یک بروشور در مورد نمایش ساحل سنگی به همراه یک تکه کاغذ مربع شکل داده می شد و به بچه ها هم به علاوه این بروشور یک تاج کاغذی که عکس خاله ستاره داشت می دادند.

بچه ها تاج هایشان را بر سر می گذاشتند و در کنار هم بر روی صندلی های خود می نشستند. بعد از اینکه همه تماشاچیان نشستند و سالن آرامش خود را گرفت، آقایی آمدند روی صحنه و اعلام کردند که در هنگام اجرا از تصویر برداری و عکس برداری بپرهیزید، لطفا گوشی های همراه خود را سایلنت کنید چون این برنامه یک اجرای زنده است، لطفا همکاری کنید که ان شاء الله اجرای خوبی داشته باشیم تا به همه شما خوش بگذرد.

بعد از رفتن اون آقا، چراغ ها خاموش شدند و برنامه با صدای آواز آقای صدف شروع شد، بچه ها دست می زدند و در موقعی که باید ساک بودند، سکوت را رعایت می کردند و موقعی هم که باید با عوامل صحنه مثل خاله ستاره یا آقای صدف همکاری می کردند هم همکاری خود را می کردند.

اجرای شاد و هیجان انگیزی بود، این برنامه ساعت 18:50 شروع شد و ساعت 20:15 به پایان رسید. در آخر برنامه هم اعلام کردند که بچه ها اجازه دارند در کنار بچه های اجرا عکس بگیرند و در مسابقه اینستاگرامی آنها شرکت کنند. هر فردی می تواند با گذاشتن عکس خود در اینستاگرام در مسابقه شرکت کند و هر عکسی که لایک بیشتری بخورد برنده است.

بچه ها حال و هوای دیگری داشتند. وقتی در کنار خاله ستاره و یا مرغ دریایی عکس می انداختند خوشحال بودند زیاد. در حال عکس انداختن بودند که خانم فردوسی بلند اعلام کردند که سرویس ها کنار در منتظر بچه ها هستند و همه سعی کنند هرچه سریعتر سوار سرویس ها شوند، بچه ها به طرف سرویس ها حرکت کردند، این بار هرکس سرویس مسیر خانه خودش را سوار می شد، عده ای از بچه ها که دوست داشتند در کنار هم باشند اینجا از هم جدا شدند و دقایقی چند طول نکشید که همه به سلامتی به خانه های خود رسیدند.

پایان