ساعت 10 صبح دکتر به همراه مامور آشپز خانه وارد اتاق بیماران می شود. ده تخت هم داخل اتاق است، دکتر می گوید: به این چلو کباب بدهید با کره، به تخت کناری غذا ندهید، به او سوپ بدهید، به این شیر بدهید، به او کته ی بی نمک بدهید، به این آش بدهید، دیگری نان و کباب.مریض ها همه یک جور به دکتر نگاه می کنند.حتی به کسی هم که می گوید غذا ندهید،

او می فهمد که امروز عمل جراحی دارد و نباید غذا بخورد، چون می فهمد و می شناسد که دکتر خیرش را می خواهد، اعتراض نمی کند…. حالا اگر يكي بلند شود و بگوید که چرا به آن مریض چلوکباب بدهند و به من ندهند، دکتر می فهمد که این شخص درك درستي ندارد….. ما هم اگر به خدا بگوییم خدایا! چرا به فلانی خانه ی دوهزار متری دادی و به من ندادی، ما هم مانند همان بيمارفاقد درك مناسب هستیم. ما هم قضا و قدر الهی را نشناختیم و نفهمیدیم. باید بفهمیم همان طور که مریض میفهمد و به دکتر اعتراض نمیکند، ما هم به خدا نباید اعتراض کنیم و هرچه به ما می دهد راضی باشیم.

خداوند تبارک و تعالی فرمود: اگر بنده بداند من خدای او هستم و هرچه صلاح اوست به او می دهم، در دلش از من ناراضی نمی شود. در حدیث است که « انتم کالمرضی و ربّ العالمین کالطبیب. ما همه مانند مریض هستیم و خدا مانند طبیب. »

 

آیت الله مرحوم مجتهدی تهرانی

نکته:این مطلب را یکی از اعضای موسسه ایمیل زدند.چون تمثیل خیلی زیبایی بود فکر کردیم خوبه  همه بخوانند.