در روز 19جدي1379 گروه طالبان طي اقدامي ضد انساني تعداد 280 نفر ازمردان منطقه يکاولنگ در کشور افغانستان راقتل عام نمود.مادر اين مجموعه 2قسمتي که بوسيله برخي اهالي يکاولنگ تنظيم گرديده سعي در بررسي وبيان ابعاد اين واقعه دهشتناک داريم

طالبان که بود؟

طالبان در سال 1373ش از مرز پاکستان به افغانستان وارد شد و ابتدا از قندهار شهر «مروف» نزديک مرز پاکستان شروع کرد به جذب افراد با چهره¬هاي بسيار مقدس مآبانه با لباسهاي سفيد و تميز و مرتب و محاسن بلند و عمامه سفيد و سياه و شعارش اين بود که ما لشکر خداييم و حکومت خدا را در زمين خدا پياده ميکنيم و افراد مسلح را که ميديد بسيار نرم و با مهرباني با آنها صحبت ميکرد که تو از اين اسلحه چه انتظاري داري؟ اگر ميخواهي براي خدا و اسلام بجنگي و از اسلام دفاع کني ما طالبان که لشکر خداييم و قدرت هم داريم به زودي قانون خدا را مو به مو در بين ملت پياده ميکنيم و از تمام اين گروهها هم اسلام را بهتر بلديم و هم قانون اسلام را دقيق پياده مي کنيم اگرهم توسط اين اسلحه پول و معاش تهيه ميکني ما تفنگ و اسلحه شما را به قيمت بالا ميخريم و هم با ما باشيد تمام مصارف شما را تأمين ميکنيم و با اين شعارهاي ظاهراً زيبا و مردم فريب با اندک زماني قندهار را گرفت و تمام افراد نظامي را خلع سلاح نموده همه را خريدند و حکومت خود را که ميخواستند در قندهار تشکيل دادند و قوانين حکومت خود را پياده کردند. در اوائل حکومت طالبان بسيار با ملايمت رفتار ميکردند، دزدي نبود، خيانت نبود، غارتگري نبود، جنگ بين احزاب نبود، تمام راهها و محله ها و کوچه ها و دهات و قريه ها امنيت بود، همه به کسب و کار و کشت و زراعت و مغازه و شغل هاي ديگر با کمال آرامي مشغول بودند، مغازه ها شب تا صبح اگر باز بود کسي نگاه نمي کرد و اگر پول از کسي مي افتاد کسي جرأت نداشت از زمين بردارد، البته اين از اثر آن ظلم و کشتارهاي بي رحمانه طالبان بود نه از عدالت شان. و براي خانمها لازم بود حجاب را کاملاً رعايت کنند که حتي صورتشان را هم کسي نبيند و خانم ها بايد در خانه هايشان بمانند و اگر بيرون مي روند با حجاب کامل و با چادر برقع که کاملاً بدن و صورت را مي پوشاند بيرون بروند و اگر خلافي از کسي سر بزند جزايش جز مرگ چيز ديگري نيست.

نمونه اي از جنايت طالبان

خانمي تازه عروس با مادرش از خانه خارج مي شود که منزل بعضي اقوامشان بروند، از خانه بيرون ميروند مي بينند که هوا خيلي گرم است چون قندهار يکي از مناطق گرمسيري است که گاهي گرماي آن به پنجاه درجه مي رسد. وقتي مي بينند کوچه خلوت است و هوا هم گرم جلو چادرهايشان را عقب مي اندازند و صورت هايشان باز مي شوند. چند قدمي در کوچه خلوت، بعدازظهر راه مي روند که يک دفعه داگسن (ماشين گشت) طلاب ناگهان سبز ميشود مي بينند که دو خانم با صورت باز آن هم با آرايش عروسي در کوچه راه مي رود. فوراً امر ايست مي دهند بعد يک حلب تيزاب را بر سر آن دو تا خانم مي ريزد که در يک لحظه جز مشتي استخوان چيزي باقي نمي ماند. خلاصه طالبان با شعارهاي اسلامي و با چهره هاي مقدس طالب مآبي و با امنيت و آرامش ظاهري را که آورده بود ساير مناطق را جذب مي کرد و به زمان اندکي مناطق پشتو نشين، مناطق جنوب و شرق افغانستان تحت سيطره طالبان در آمد.

علت پيشرفت طالبان در افغانستان

مناطق مرکزي و شمال و غربي افغانستان نيز از نسبت اين که از عملکرد احزاب و گروه هاي محلي به ستوه آمده بودند و خسته شده بودند چون گروهها متصل به يکديگر حمله مي کردند و جنگهاي خونين راه مي انداختند منطقه اي که در دست ديگري بود تصرف مي کردند بعد از غارتگري ها و بي ناموسيها و ظلم و شکنجه و آزار ملت آن چه ميتوانستند فروگذار نمي کردند که شما رعيت آن گروه و طرفداران آن گروه شکست خورده بي دين و کافر بوديد و شما سزاوار جزا و عقاب هستيد. بعد گروه ديگر مي آمد آن گروه را با کشتار بي رحمانه از منطقه مي راند و خودشان حاکم مي شدند همان عملي را که گروه قبلي انجام مي داد و آن ها هم بر سر ملت مي آوردند. مرزها و بندرهاي کوچک مقدار قدرت خود را تعيين کرده بودند و هر مسافري که از آن مرز و بندر و طناب رد مي¬شد پول ميگرفت و نامه از گروه طرفدار خود را ميخواست و از هر ماشين و محموله اي که رد مي شد پول گزاف مي¬گرفتند. و هر که پول معين را که طلب کرده بود نميداد با انواع فشارهايي از قبيل اعمال بي عفتي و مرده را بغل کردن و زندان و غيره شکنجه مي دادند تا مجبور مي شدند جريمه گزاف را بپردازند. و خلاصه ملت چنان تحت فشار و نا امني و بي ثباتي و اعمال هاي نارواي ديگر قرار گرفته بود که سيل مهاجرين بدتر از زمان حکومت روسها طرف ايران و پاکستان فرار کرده و پناه مي¬بردند و گروه¬ها متصل به يکديگر حمله مي کردند ديگر هيچ چيز و عنواني مطرح نبود جز گروه و حزب، شيعه با شيعه و سني با سني مي جنگيدند، غارت مي کردند، چپاول ميکردند، مي¬کشتند، تهمت مي زدند، گروه ديگر را مرتد و کافر و مستحق قتل معرفي مي کردند. و مصلحين و بزرگان ملت افغانستان و علماي بي طرف افغانستان و علماي بزرگ ايران و علماي عربستان هر کدام به سهم خود گروه¬ها را دعوت به صلح و اتحاد مي کردند که ظاهراً همه گروه ها جنگ را تباهي و صلح و آشتي را ضرورت دانسته قبول مي¬کردند بعد که برمي¬ گشتند جنگ را شروع مي کردند.

جنايات طالبان در کابل و شمال

. طالبان وقتي که شهر کابل را گرفت و به تصرف خود درآورد به تمام قوا عليه احمد شاه مسعود و تاجيکان بسيج شده و جنگ نمودند و احمد شاه مسعود هم تا قدرت داشت دفاع ميکرد و چون قواي طالبان که قويتر بود و ابرقدرتها کمک ميکرد غالب مي شد و سنگرهاي تاجيکان را يکي پس از ديگري فتح مي¬کرد تا در دره پنجشير احمد شاه مسعود و تاجيکان را راند و منطقه شمال را کاملاً متصرف شدند به دنبال تسلطشان به منطقه شمالي کابل طالبان شروع کردند به تخريب کل شهرها و منازل و باغ ها و مزرعه ها و نهرها و قناتها تمام خانه ها را خراب کردند و تمام درختان ميوه و تاکهاي انگور همه را از ريشه در آوردند. منطقه شمال کابل که حدود يک ميليون انسان زندگي مي¬کردند تمام منطقه را تخريب نموده منطقه سرسبزي که تا چشم کار مي¬کرد خرم و سرسبز بود تا حدود دره هاي اطراف آن منطقه وسيع را به يک صحراي خشک و خالي تبديل نمودند و در مناطق ديگر نيز مثلاً باميان و سنگ چارک و مناطق ديگري که عليه حکومت طالبان جنگ مي شد وقتي که طالبان منطقه را مي¬گرفت همين روز را سر آن ها مي آورد و تمام مناطق را به تل خاک و صحراي خشک تبديل مي کرد و خانه ها را به آتش مي¬کشانيد و کساني را که دستگير مي کرد، به جوخه اعدام مي سپرد. و هر طرف که لشکر طالبان حرکت مي کرد يک ماشين از وسايل شکنجه همراهشان بود از تبر و تيغ و شمشير و طناب و شلاق و غيره را که حمل ميکردند.

جنايات طالبان در يکاولنگ (يکي از ولسوالي¬هاي ولايت باميان)

ولسوالي يکاولنگ بيشتر از دو سال دست طالبان بود و تا چندي آرام بود تا اين که در پاييز سال 1379 آقاي عبدالکريم خليلي فرمانده حزب وحدت افغانستان که در دره صوف اقامت داشت، (البته قبلاً گفته شد که دو منطقه دره صوف و دره پنجشير تا آخرين لحظه تسليم طالبان نشد) وقتي نيروهاي جنگي خود را جمع و جور کرد و نيروي قابل توجهي در اختيارش قرار گرفت گفت: من مي¬خواهم اين نيروي عظيم که نه صد نفر عسکر ورزيده يا بيشتر در اختيارم هست همين زمستان پيش رو حکومت را از دست طالبان مي¬گيرم بعد شوراي احزاب و علماي بزرگ افغانستان نامه نوشتند از آقاي خليلي درخواست کردند که فعلاً در اين شرايط سخت زمستان دست از اين تصميم بردارد و به باميان و يکاولنگ حمله نکند. وقتي که نامه به استاد خليلي رسيد اعتنا نکرد گفت: تازه زمينه برايم فراهم شده است فرصت را نبايد از دست داد با لشکر 900 نفري از سواره و پياده طرف يکاولنگ حمله کرد وقتي که نزديک يکاولنگ رسيد نيروي طالبان مستقر در منطقه با خبر شدند با ماشين ها و وسايلي که در اختيار داشتند و قريب تعداد شصت نفر بودند همه طرف پنجاب و کوه¬ها فرار کردند مجاهدين آمدند ولسوالي يکاولنگ را متصرف شدند و از نيروهاي طالبان دو نفر جواني را که نتوانسته بودند فرار کنند را دستگير کرده و تير باران کردند و جنازه ايشان چند روزي افتاده بود تا کساني زير خاک نمودند.

حمله طالبان به منطقه يکاولنگ

ديري نگذشت که طالبان با نيروي زيادي از طرف باميان حمله کردند تا ده کيلومتري يا کمتر ولسوالي رسيدند تا مجاهدين خبر شدند بعد تا دست پا کردند لشکر طالبان رسيد و مجاهدين طرف قريه هاي اطراف فرار کردند و نيروي اصلي از قريه هاي آخوندان و کته خانه و کشکک و بيد مشکين و گرد بيد به عنوان سنگر از قريه به قريه و خانه به خانه استفاده نموده و عقب نشيني کردند و طرف کوه هاي اطراف بند پيتاب فرار کردند بالاخره طالبان رسيدند و منطقه را تصرف کردند، بعد طالبان پس از تعقيب و راندن قواي مجاهدين تمام قريه جات مسير عقب نشيني نيروهاي مجاهدين را از قريه گنبدي و قريه کشکک و قريه آخوندان و کته خانة بالا و پايين و بيد مشکين وگرد بيد و سر آسيا و منديک و دره علي از بوم و جمک و قلعه شانهنگ و قلعه پاره و قلعه نِشَر و قلعه بغندک و نظر شاه، دقيقاً که منطقه سادات و حسيني نسب بودند تمام خانه ها و اطراف را تحت تعقيب و دستگيري قرار داده و تمام افراد ذکور را دستگير نموده و دست هايشان را به پشت بسته و مورد ضرب و شتم شلاق و قنداق تفنگ قرار داده تا توانستند زدند و دواندند و اگر کسي اندک مقاومت مي کرد در جا تير باران مي¬کردند همان جلوي پدر و مادر و بستگان نقش زمين مي شد، بعد آن ها را به عنوان اسير طرف مرکز ولسوالي برده و همه را زندان کردند به تعداد معدودي مردان پير از کار افتاده 60 سال به بالا را آزاد نمودند و مابقي را به تعداد 280 نفر که همه افراد ملکي از معلم، سرمعلم، داکتر، روحاني، روضه خوان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام، کارگر ساده، دکان دار و مسافر که از مناطق ديگر از دره صوف و بهسود و داي زنگي براي بازار و سودا آمده بودند و مردم منطقه که همه مشغول همان کارهاي معمولي محلي بودند همه را زندان کردند.