نور خدا هدايت است. نور هدايت نمود هاي گوناگوني دارد. از مهمترين آنها قرآن کتاب خدا، پيامبر (ص) و آل پيامبر (عليهم السلام) و آثار ماندگار آنها است. در آيات و روايات از قرآن و همتاي قرآن پيامبر (ص) و آل پيامبر (عليهم السلام) به عنوان نور و چراغ هدايت ياد شده است. آن بزرگواران زندگي و مرگ شان از اين منظر تفاوت ندارد. آنها همانگونه که در حال حيات شان پرتو افشاني مي کردند، در حال ممات شان هم پرتو افشاني مي کنند. هر اثري از آثار آنها و هر مرقد و بارگاه آنها، نورافکني است که راه هدايت را براي ما روشن مي سازد. دشمنان همواره تلاش کرده اند که اين انوار الهي را خاموش سازند. در آخرين نوع از اين تلاش ها، در کشورهاي به اصطلاح متمدّن، شيطان در پوست قلم به دستان نا آگاه درآمد تا به اوّل شخص عالم آفرينش پيامبر اسلام (ص) اهانت کنند و احساسات پاک بيش از يک ميليارد مسلمان را جريحه دار سازند.

در شهر سامرا دست ناپاک دشمن از آستين افراد منحرف و کج انديش درآمد. کعبه دلها، بارگاه ملکوتي امام هادي و امام حسن عسکري (عليهما السلام) را ويران ساخت و دل هر انسان آگاه را به درد آورد. اين تلاشهاي مذبوحانه دشمن همواره محکوم به شکست بوده و خواهد بود. قرآن کريم اين واقعيت را بسيار زيبا ترسيم نموده است : «يُرِيدُونَ أَن لِيُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ »؛آنها مي خواهند نور خدا را با (فوت کردن) با دهان هايشان خاموش سازند. در اين آيه بدون حرف لام و در آيه ديگر با حرف لام آورده و فرموده است: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ ». آيه اول اشاره به تلاشهاي مستقيم و بي واسطه دشمنان دارد و آيه دوم به تلاش هاي غير مستقيم و با رابطه آنها. اما به هر حال در هر دو جا اين تمثيل آمده است که آنها مي خواهند با فوت کردن نور خدا را خاموش کنند. اين تمثيل زيبا بيانگر نهايت ضعف و بي اثر بودن کار آنها است زيرا نور ضعيف شمع با فوت کردن خاموش مي شود اما نور خورشيد و بالاتر از آن هرگز با اين کار خاموش نمي گردد. افزون بر اين در ادامه آيه اوّل تصريح مي کنند: «و يأبي الله الا ان يُتِمّ نوره و لوکره الکافرون»؛ خدا امتناع مي ورزد مگر اين که نورش را با اتمام رساند؛ گرچه کافران از اين کار ناخوشنود باشند. تجربه تاريخي هم اين حقيقت قرآني را با اثبات رسانده است. دشمنان بار ها خواسته اند که آثار خاندان پيامبر (ع) را از صفحه روزگار محو کنند و اين ستاره هاي هدايت را خاموش سازند اما هر بار جز رسوايي خودشان نتيجه اي نگرفتند. در اين مورد لازم است چند نمونه تاريخي ارائه شود:

نمونه اول: توطئه متوکل عباسي

اين توطئه از اينجا آغاز شد: به دستور هارون الرشيد عباسي، درخت سِدري را که در کنار قبر امام حسين (ع) بود قطع کردند. تازه مردم فهميدند که چرا پيامبر اسلام (ص) فرمودند: خدا لعنت کند آن کسي را که درخت سدر را قطع مي کند. تا اين نوبت به متوکل عباسي رسيد. او در آغاز کوشيد که مانع از ورود زائران به حرم مطهّر امام حسين (ع) شود. در اين راه چه بسيار دست و پاهايي را که قطع نکرد و چه بسيار جان هاي عزيزي را که نگرفت. سرانجام متوکل متوجه شد که اين نوع اعمال وحشيانه کارساز نيست. دستور داد مرقد امام حسين (ع) را ويران و نبش قبر کردند. ديدند که پيکر مطهرش تازه و معطّر در بورياي پيچيده است. بدن نازنين او را سرجايش گذاشتند و قبر را دوباره پوشاندند. آنگاه متوکل دستور داد که آن سرزمين مقدس را تبديل به کشتزار نمايند. آب را به آنجا سرازير کردند اما همين که آب نزديک قبر آن حضرت مي رسيد، بر مي گشت و روي هم مي ايستاد. زمين را شخم مي زدند. همين گاوهاي شخم زن به قبر مطهّر نزديک مي شدند به عقب بر مي گشتند و با هيچ ضرب تازيانه اي پا روي آن مکان مقدس نمي گذاشتند اين کار متوکل بيست سال به طول انجاميد ولي تلاش بيست ساله او هيچ اثر جز رسوايي خودش در پي نداشت. مرقد مطهر امام حسين (ع) از نو ساخته شد. و بار ديگر پذيراي شيفتگان آن حضرت از سراسر عالم گرديد.

نمونه دوم: هجوم وهّابيت به کربلا و نجف

در سال 1216 هجري وهابيت با هزاران نيروي جنگي به سرزمين مقدس کربلا هجوم آوردند. در حالي که بيشتر مردم آن شهر به زيارت نجف اشرف به مناسبت عيد غدير رفته بودند. مهاجمان از خدا بي خبر تمام اموال ارزشمندي را که از سراسر عالم به عنوان هديه براي حرم مطهر امام حسين (ع) فرستاده بود به غارت بردند. حتي شمعدانها، جواهر و صحيفه هاي طلايي را که روي گنبد و ديوار کشيده شده بود تاراج نمودند. آنگاه ضريح مطهر را منهدم نمودند و قريب پنجاه نفر را در اطراف آن به شهادت رساندند. در مورد قتل عام اهالي کربلا آمارهاي مختلف داده اند. بعضي از خبرنگاران گزارش داده اند که جنايات مهاجمان وهابي در کربلا قابل توصيف نيست . در يک شب حدود بيست هزار انسان بيگناه را کشتند. اين وحشيگري در کربلا چنان هولناک بود که حتي کشورهاي همسايه عراق را به وحشت انداخت. بعد از اين حادثه غمگين پيروان اهل البيت (ع) کمک هاي مالي شان را از نقاط مختلف جهان ارسال نمودند تا حرم مطهّر امام حسين (ع) تجديد بنا شود و تابناک تر از گذشته تا دورترين نقطه عالم بدرخشد. دو سال بعد از حوادث تلخ کربلا، وهابيت به نجف اشرف با انگيزه تخريب بارگاه امام علي (ع) يورش بردند. مردم و علماي نجف به رهبري مرحوم کاشف الغطاء به دفاع همه جانبه برخاستند. اين دفاع قهرمانانه، مهاجمان را زمينگير کرد و آنها را پشت درهاي نجف نگهداشت. در نتيجه آنها دچار شکست ذليلانه شدند و قب? امام علي (ع) پا بر جا ماند. سال هاي بعد نيز بارها وهابيت به نجف اشرف هجوم آوردند ولي هر بار با مقاومت سخت و فولادين رو به رو شدند و از رسيدن به اهداف شوم خود باز ماندند.

نمونه سوم: تخريب قبور امامان بقيع

در سال 1344 هجري وهابيت بارگاه ملکوتي امامان بقيع را با خاک يکسان کردند. بعد از آن هم نگذاشته و نمي گذارند که اين بارگاه دوباره ساخته شود. در عين حال نتوانسته اند حتّي ذره اي از عظمت و شکوه بقيع را بکاهند. آنها توانسته اند جسم بقيع را از بين ببرند اما جان بقيع براي هميشه ماندگار است. آنها توانسته اند ماده بقيع را تغيير دهند اما معناي آن هرگز قابل تغيير نيست. اينها چند نمونه تاريخي از اعمال کينه توزانه دشمن و عقيم ماندن آنها بود. اين موارد کافي است که دشمنان درس عبرتي بگيرند و بفهمند که نمي توانند آثار خاندان پيامبر (ص) را محو کنند. گيرم اگر زماني قبور مطهر آنها را از روي زمين برداشته شود اما هرگز از زمينه دلها برداشته نمي شود. مگر قبر مخفي شده زهرا (س) از صفحه دلها رفته است؟! اشتباه عمده دشمنان اين است که همه چيز را با مقياس هاي مادّي مي سنجند در حالي که بسياري از چيزها در مقياس هاي مادي نمي گنجد. جاه و جمال آستانه اهل بيت (ع) و شيفتگي مردم به آنها جنبه مادي ندارد. مستنصر بالله خليفه عباسي به زيارت بارگاه امام هادي و امام حسن عسکري (عليهما السلام) مي آيد. از شکوه اين بارگاه و عشق ورزي مردم به اين دو بزرگوار شگفت زده مي شود. بعد سر قبر نياکان خود خلفاي عباسي مي رود، مي بيند که قبور آنها در نهايت ذلّت و خواري و آلوده به فضله هاي پرندگان است. بعضي از همراهان مي گويد: پدران شما خاندان عباسي در دوران زندگي موقعّيت و جايگاه اجتماعي داشتند چرا بعد از مرگ قبور آنها اينگونه خوار و ذليل باشد در حالي که خاندان علوي در حال حيات شان داراي شأن و شوکتي نبودند اما اکنون بارگاه شان اين قدر با عظمت و شکوه است. مستنصر عباسي لحظه اي تأمل کرد سپس ناچار اعتراف نمود: هذا أمر سماوي؛ اين يک امر آسماني و از سوي خداست. دشمنان بايد از گذشته تاريخ درس مي گرفتند و بار ديگر اين واقعيت را تجربه نمي کردند. «من جرّب المجرّب حلّت به الندامه» – «آزموده را باز آزمودن خطا است» ولي آنها در اثر کوتاه فکري اين درس را نگرفتند. بار ديگر آزموده شان را آزمودند و حادثه جانکاه سامرا را به وجود آوردند. دشمنان اهل بيت (ع) اعم از نوکران کوردل و اربابان پشت پرده شان بدانند: با اين تلاشهاي جاهلانه نمي توانند چراغ خاندان پيامبر (عليهم السلام) را خاموش کنند. چراغ آنها نور خدا است. «نور خدا هرگز خاموش نمي شود.»؛ بلکه روز به روز فروزان تر مي گردد. فاجعه ننگين سامرا با دو هدف شوم شيطاني به وقوع پيوسته است. بدون شک در هر دو مورد عقيم خواهد ماند:

هدف اول:محو سازي آثار اهل البيت(ع)

انگيزه اصلي عوامل پيدا و پنهان اين حادثه تلخ اين است: نام و نشان خاندان پيامبر (عليهم السلام) را از سرزمين سامرا محو کنند. بدون ترديد نتيجه بر عکس خواهد شد. بزودي زود حرم مطهّر امام هادي و امام حسن عسکري (عليهما السلام) به ياري خدا و همّت پيروان اهل البيت(ع) چنان تجديد بنا خواهد شد که براي هميشه خار چشم دشمنان باشد. بارگاه اين دو امام بزرگوار در گذشته بخاطر شرايط خاص جغرافيايي مظلوم و مهجور بود. بعد از اين فاجعه غمبار کانون توجّهات جهاني شده و در آينده هم بيشتر خواهد شد. ديگر مظلوميت و مهجوريّت سامرا پايان خواهد يافت.

هدف دوم: ايجاد تفرقه بين مسلمانان

انگيزه ديگر حادثه سامرا اين است که آتش خانمانسوز اختلاف بين مسلمانان به نام شيعه و سنّي شعله ور گردد. رسانه هاي بيگانه هم از اين آب گل آلود ماهي مي گيرند. به ايجاد تنش بين فرقه هاي مذهبي مسلمانان دامن مي زنند تا اجماع جهاني اي که در دفاع از ساحت پيامبر اسلام (ص) پديد آمده است شکسته شود. با درايت و هوشياري مسلمانان و رهنمودهاي رهبران ديني اين توطئه نقش بر آب شده و خواهد شد بلکه بر عکس منجر به آگاهي بيشتر امّت اسلامي و هماهنگي آنها خواهد گرديد. با همه آنچه که گذشت رويداد تلخ سامرا، بسيار سخت و سنگين بود. عرش خدا را به لرزه درآورد. قلب نازنين يادگار سلف صالح امام زمان (عج) را داغدار نمود و دل هاي مؤمنان راستين را که ارتباط معنوي با دل آن حضرت دارد جريحه دار ساخت. با ابر اين حادثه غم افزا باران اندوه از آسمان باريد و سيل اشک جاري شد. خدايا! بزودي رسد آن روزي که شمشير انتقام از نيام بيرون آيد. انتقام اين جنايت را از جنايتکاران بستاند. دل هاي جريحه دار مؤمنان را التيام بخشد و اشک هاي سيل آسا را پاک نمايد.

پي نوشت ها:

توبه/ 32.

صفّ/ 8.

بحار/ ج45، باب 50.

خليلي، جعفر، موسوعة الاعقاب المقدسه، 8/270.

همان، 6/228.

منتهي الآمال، 2/413.

به اشتراک بگذارید