حدود دو ساله که پدر من بعد از یک دوره بیماری تو سن هفتاد و دوسالگی به رحمت خدا رفته. بعد از فوت پدرم خیلی دوست داشتم برای شادی و آرامش روحش و البته رضایت خداوند ثواب و خیراتی برای پدرم هدیه بفرستم. ماه مبارک رمضان و شب شهادت حضرت علی ع بود. نمایشگاه قرآن در مصلی برپا بود و من به اونجا رفتم در همون ابتدای ورودی از طرف کمیته امداد ایستگاه تکریم ایتام گذاشته بودند . به اون سمت کشیده شدم. از خانمی که اونجا بود خواستم فرزند پسری رو به من معرفی کنه که حامیش باشم و ترجیحا اسمش علی باشه . تنها یک پسر با نام علیرضا بود و اتفاقا همسن و سال پسر خودم .فرم رو گرفتم تا اطلاعاتم رو وارد کنم.

 

موقع نوشتن بی اختیار به زبونم جاری شد: بسم اله الرحمن الرحیم هدیه به روح پدرم.

بعد از گشت و گذار تو نمایشگاه به خونه برگشتم و همون شب در عالم خواب پدرم رو دیدم که چهارشونه و  شاید حدود سی سال جوانتر شده بود پیراهن مشکی بر تن داشت و  می چرخید و می خندید و منو به همه دوستاش نشون می داد .از خواب که بیدار شدم به ارتباط اون هدیه و شادی بی وصف پدرم پی بردم و از صمیم قلب خدا رو شکر کردم که همین عمل بسیار بسیار اندک و البته با نیت خالص من باعث ارتقاء درجه و آرامش و شادی پدرم و پذیرفتن به درگاه خدا شده. که در روایت داریم از امام علی بن الحسین که فرمودند :عملی نباشد جز به وسیله نیّت.
حالا مدتیه که علیرضا پسر گل منه و من هر ماه مبلغی رو که بسیار اندک و ناچیزه به حسابش واریز میکنم اما لبخند و عنایت خدا رو  تو لحظه لحظه زندگیم با تمام وجودم احساس می کنم وخداوند رو از این بابت شاکرم .

موسسه مهر امام هادی:

باتشکر از این دوست عزیز .خیرین دیگر نیز می توانند  دیدگاهها و خاطرات خودشان را برای ایمیل موسسه ارسال کنند تا در سایت الصاق و انشالله برای همگان قابل استفاده باشد.

 

به اشتراک بگذارید