در اوایل تابستان  موسسه تصمیم گرفت طرحی را در مدارس برای آشنایی بیشتر دانش آموزان با امور خیریه و ایتام اجرا نماید. برای آینده بهتر در جامعه نیاز است تا کمکهای خیرخواهانه و لذت انجام آن را به کودکانمان نشان دهیم. ضروری است تا افراد جامعه این نوع فعالیتها را نوعی وظیفه اجتماعی تلقی نمایند و برای زندگی بهتر هم نوعان خود دغدغه داشته باشند.این طرح در قالب نمایشگاه نقاشی ایتام با حمایت موسسه در مدارس قابل اجرا می باشد.البته به مرور زمان سعی می شود کیفیت نمایشگاه بهتر شود و اموری مانند نمایش فیلم و عرضه کتاب های مرتبط با موضوع خیریه و فرشته های کوچک نیز در نمایشگاه عرضه شود.

چندی پیش اولین دوره این نمایشگاه  در دبیرستان روشنگر تهران توسط دانش آموزان  اجرا گردید.نمایشگاه در کنار جلسه اولیا و مربیان دبیرستان برگزار شد و والدین بچه ها نیز در آن حضور داشتند.
هدف اصلی از برگزاری نمایشگاه جمع آوری کمک های مالی نیست و مهمترین هدف بحث آموزش و آشنایی کودکان با مقوله ایتام  است, اما بچه های مدرسه روشنگر مایل بودند که در کنار نمایشگاه مبالغی را نیز برای فرشته های کوچک جمع کنند.با همین ایده نقاشی ها را برای فروش خیریه عرضه نمودند و مبلغ دور از انتظاری جمع آوری شد.موسسه نیز ضمن تشکر فراوان از این عزیزان  پرونده 8 نفر از فرشته های کوچولو را جهت تکفل یکساله برای بچه های مدرسه ارسال می نماید.در ذیل گزارش ارسالی بچه های مدرسه روشنگر را می خوانید.

عقربه ی بزرگ ساعت، روی عدد 12 می ایستد و بچه ها همه از در بیرون می روند و ما 9 نفر که نماینده تمام بچه های دوره ی 22، نه اصلا نماینده ی تمام بچه های دبیرستان روشنگر، یا حتی  نماینده ی تمام کودکان ایرانیم، چند نقاشی به دست می گیریم و پارچه های رنگی را با خود همراه می کنیم و با انرژی وصف ناپذیر، پله ها را تا بالا طی می کنیم، به جلوی در می رسیم، ته دلهایمان پر از استرس است برای امتحان عربی، اما حس خوب بودن و مفید بودن و انسان بودن، هر استرسی را از بین می برد و همه با انرژی به کارمان ادامه می دهیم….

یک نفر بلند عربی می خواندو ما فقط تکرار می کنیم و نقاشی می چسبانیم و شماره می زنیم …

از دور به نقاشی ها که روی پارچه های رنگی زیباتر از همیشه به نظر می رسد می نگریم، حالا آماده پذیرایی از مهمان هایی هستیم که قرار است کاری کنند درد یک کودک بی پدر، فقط غم بزرگ نداشتن پدر باشد، نه هیچ چیز دیگر، آماده پذیرایی از کسانی که آمده اند تا با کمک خود بچه ها، دنیای آن ها را رنگی کنند، اماده پذیرایی از مداد رنگی ها…

ساعت یک ربع به هفت است و فیلمی روی صحنه نمایش در حال پخش، فیلم از دستی که با عشق می نویسد، از عشق می نویسد، فیلم از دست هایی که دور هم جمع می شوند تا حداقل به اندازه ی نوک مداد رنگی هم که شده دنیای یک نفر رنگی شود، حتی همان قدر کوچک…

سارا شروع به حرف زدن می کند، متنی که پشت یکی از نقاشی ها نوشته شده را برای همه می خواند، از موسسه می گوید و بعد از انسانیت آدمها، از همه پدرها و مادرها کمک می خواهد، جلسه تمام می شود، همه بیرون می آیند و ما را با کرمشان شگفت زده می کنند، سارا توضیح می دهد که برخی نقاشی ها نشان دهنده ی یک آرزوست برای کودک ، و پدر و مادری طرحی از حرم امام رضا (ع)   می خرند و تصمیم می گیرند آرزویش را برآورده کند، یکی از مادرها می گوید روی کمکش برای برگزاری نمایشگاه از نقاشی بچه ها حساب کنیم، پدری نقاشی را می خرد و دوباره به خودمان می دهد، و این ماییم که در دریای محبت غرق می شویم…

ساعت نزدیک 9 است، آنقدر پر از حس خوبیم که نمی توانیم لبخند ازته دلمان را بپوشانیم، حدود 4 میلیون تومان پول جمع شده است و بیشتر نقاشی ها فروخته شده است، این یک شروع فوق العاده است برای ادامه ی کار گروه کوچک ما، گروهی که به جز یک یا علی (ع) محکم هنوز هیچ سرمایه ی دیگری ندارد، گروهی که دارد گام های کوچک بر میدارد، به امید ساختن یک راه ….

یا علی (ع)

 

به اشتراک بگذارید