چکيده

طبق تحقيقات جامعه شناسي ،رنگ ها ،نه تنها افراد را تحت تاثير خود قرار مي دهند بلکه منجربه پيشرفت ويا رکود يک جامعه نيز مي شوند. با عدم جايگزيني صحيح رنگ در مکان خاص خود و به کارگيري نادرست آن در محيط هاي انساني ،صدمات روحي شديدي برانسان وارد خواهد آمد .«اصلاح املاي کودک با خط قرمز توسط معلم »يا «چراغ قرمز هشدار دهنده،براي رانندگان»يا «سفيد بودن پاکت شير »،«رنگ آبي يا سبز روشن ديوارهاي کلاس درس يا کتابخانه براي مطالعه بهتر»و«استفاده از پوشش سفيد درعالم پزشکي و سبز براي بيماران» همه وهمه مؤيد اين مطلب است که يک ارتباط تنگاتنگ بين نظام خلقت انسان وطبيعت وجود دارد. ولي در ماوراي اين طبيعت «حقيقت»چيز ديگري است در اين ميان مي خواهيم به کاربرد رنگها در قرآن کريم و ارتباط آن با زبان قرآن بپردازيم و از ژرفاي قرآن کريم دراين باره سخن به ميان آوريم.

مقدمه:

درژرفاي اسرار قرآني مي توان از رموز و هر آنچه سبز و زرد، سياه و سفيد، سرخ و کبود دردل دارند وبا ما مي گويند نام برد.«…ولا رطب ولا يابس إلا في کتب مبين»؛(انعام59)هيچ ترو خشکي در جهان نيست مگر آنکه در کتب مبين مستور است و گنجانده شده است. فصول سال حاوي رنگ هاي مختلف و رنگ هاي مختلف درگياهان نشانه هايي براي خردمندان است.«ألم ترأن الله …لذکري لاولي الالبب»؛(زمر21)نمي بيني که خداوند آب باران را از آسمان فرو فرستاد و نهرها را در روي زمين جاري کرد و بعد انواع گياهان به رنگ هاي مختلف را بدين وسيله روياند وبعد از اينکه سبز و خرم شد آنرا مي بيني که زرد شده است آنگاه خداوند آنرا چوب و علف خشک مي گرداند؛همانا در آن صاحبان عقل متذکر شوند. رنگارنگي درخوراکي ها نيز مشاهده مي شود و خوردن آنها را لذت بخش تر مي کند «…فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها…»(فاطر 27)…سپس به واسطه باران ميوه هاي رنگارنگ را خارج کرديم…با وجود اينکه آب باران يکي است اگر مقتضاي بيرون آمدن ميوه ها همين باران بود، بايد همه ميوه ها به يک رنگ باشند؛پس همين اختلاف رنگ ها دليلي بر تدبيرالهي در اين رنگ آميزي است.(موسوي همداني ،1363،ج17،ص62) دگرگوني زبان ها و رنگ هاي مردم نيز آيتي براي دانشمندان دانسته شده است .

ومن آياته خلق السموات …إن في ذلک لايات للعلمين»،( روم22)و يکي از نشانه هاي قدرت الهي خلقت آسمان و زمين و گويش ها و اختلاف در رنگ پوست مردم است،…همانا در اين موارد نشانه هايي است براي دانشمندان آشکار است. امام علي (ع) رنگارنگي پرهاي طاووس را سبب بروز احساسي همچون «تکبر»در وي مي داند. ايشان در خطبه 164نهج البلاغه مي فرمايند :«…کأنه قلع داري عنجه نوتيه ،يختال بألوانه…»گويا آن دم مانند بادبان کشتي است که کشتي بان آن را از جانبي به جانب ديگر مي گرداند و او به رنگ هايش تکبرنموده به خود مي نازد. اينگونه است که علم روانشناسي امروزه ثابت کرده است که هرکدام از رنگ ها نشانه و يادرمان هستند و در ايجاد جاذبه و دافعه توازن و تعادل بين ذرات عالم مي توانند موثر باشند و حتي گاهي همين رنگ ها راز دل خلايق را رو مي کنند؛به گونه اي که علاقه هر شخص به رنگي خاص حکايت از شخصيت دروني و ذوق او دارد.

گفته شده است که رنگ هاي روشن خوشحال کننده و رنگ هاي تيره غم انگيز هستندو رنگ هاي سرخ و قرمز ،تقويت کننده و محرک مي باشند . پزشکان قرون وسطي نورقرمز را در معالجه آبله و سرخک و مخملک و بسياري از بيماري هاي پوستي به کار مي بردند . اين رنگ اشتها آورنيزهست به همين جهت مناسب است دروسايل آشپزخانه به کار رود . روستاييان نيز به اينگونه رنگ ها بيشتر تمايل دارند . رنگ هاي سبز،آرامش دهنده و استراحت دهنده هستند و شهري ها اينگونه رنگ هاي سرد مثل آبي و سبز را مي پسندند . رنگ زرد، بسياري از حشرات را دور مي کند و حال آنکه اکثر گل ها به جهت وجود رنگ هاي مشتق از قرمز،جاذب حشراتي مانند زنبور مي باشند.اگر اين گل ها در دامنه ي تپه اي قرمزرنگ وجود داشته باشند،زنبورها مسلماً دريافتن مسيرخود به سمت گلهادچارمشکل واشتباه مي شوند!!! در بيمارستان هاي رواني بيماران تند خو را تحت تاثيرمداوم رنگ آبي و بيماران منزوي وبي تحرک را با رنگ زرد مداوا مي کنند ؛زيرا اين رنگ تحريک کننده ذهن و هوش نيزهست و شديداً موجب تقويت فکرانسان مي گردد. رنگ آبي ،مشترک بين آسمان و زمين و مانند رنگ سبزموجب تقويت چشم است . خداوند اين رنگ ها را براي تسکين و آرامش ناراحتي و خستگي ها آفريده است؛از اين روست که پزشکان آنرا براي اتاق بيماران تب دار نيز تجويز مي کنند.(1)

طبق تحقيقات جامعه شناسي در نهايت رنگ ها، نه تنها افراد را تحت تاثير خود قرار مي دهند.بلکه منجر به پيشرفت و يا رکود يک جامعه مي شوند.(رنگ وتربيت ،ص19(با عدم جايگزيني صحيح رنگ درمکان خاص خود و به کارگيري نادرست آن در محيط هاي انساني ،صدمات روحي شديدي بر انسان وارد خواهد آمد .(رنگ و تربيت ،ص26) «اصلاح املاي کودک با خط قرمز توسط معلم »يا «چراغ قرمز هشداردهنده ،براي رانندگان »يا «سفيد بودن پاکت شير »،«رنگ آبي يا سبز روشن ديوارهاي کلاس درس يا کتابخانه براي مطالعه بهتر»و «استفاده از پوشش سفيد درعالم پزشکي و سبز براي بيماران »همه وهمه مؤيد اين مطلب است که يک ارتباط تنگاتنگ بين نظام خلقت انسان و طبيعت وجود دارد.ولي در ماوراي اين طبيعت ، «حقيقت »چيز ديگري است .حقيقتي که مولانا آن را اينگونه بيان مي کند : ندارد رنگ آن عالم ،و ليک از تابه ديده چو نور از جام رنگ آميز ،اين سرخ و کبود آمد

فصل

آنجا که خداوند متعال فرمود :«فالق الإصباح و جعل اليل سکنا »؛(انعام ،96) خداست شکافنده پرده صبحگاهان و او شب را براي آسايش خلق قرار داد . رنگ شناسان معتقدند :رنگ آبي تيره (رنگ شب )ساختار آرامش و سکوت کامل است.اين رنگ از يک تأثير آرام بخش در سيستم اعصاب برخوردار است.فشارخون ،نبض و تنفس ،دراثر آن کاهش مي يابد و درعين حال بدن ،تجديد قوا مي کند و نيرو مي گيرد .(لوشر ،روانشناسي رنگ ها ،1378)چنين به نظر مي رسد که يکي از دلايل تأکيد اسلام براي تهجد و شب زنده داري نيز همين باشد ؛چرا که انسان در لباس شب ،از آرامشي بهره مند مي شود ،که حتي اثر آن به معاش در روزهم کشيده مي شود.اين رنگ ،يک رنگ مقدس است که در بين مردم محترم شمرده مي شود .در واقع گنبدها و مناره هاي آبي پلي بين آسمان و زمين محسوب مي شوند .(رنگ و تربيت ،ص62)

فصل زرد

در سوره مبارکه بقره آيه 69اشاره به درخواست قوم موسي از وي شده است :«قالوا ادع لنا ربک يبين لنا ما لونها قال إنه يقول إنها بقرة صفراءُفاقع لونها تسر الناظرين »؛گفتند :از پروردگارت بخواه که رنگ گاو (ي که بايد ذبح شود )را مشخص کند و خداوند فرمود :گاوي که به رنگ زرد خالص است ؛به طوري که بينندگان را شادماني و سرور مي بخشد. درعين حال در روانشناسي رنگ ها ،نيز رنگ زرد نشاط آور و چشمگيرعنوان شده است واثر آن به صورت روشني و شادماني و درخشاني ظاهر مي شود ،.(لوشر ،روانشناس رنگ ها ،1378) رنگ در بسترهاي مختلف ،معاني متفاوتي دارند همچنان که درجاي ديگر از قرآن کريم شراره هاي آتش به شتران «زرد مو »تشبيه شده است ؛تا اين زردي ،شدت شراره هاي آتش را به تصوير کشد و بر روان آدمي اثر گذارد .«انها ترمي بشرر کالقصر (*)کانه جملت صفر »؛(مرسلات ،33-32)آن زبانه آتش مانند کاخي شراره مي افکند گويي آن شراره (در بزرگي و رنگ )مانند شتران زرد موي است ». برخلاف حيوانات ،رنگ زرد روشن در چهره انسان ،حکايت از ضعف وبيماري او دارد .چنانکه در دعايي از حضرت فاطمه زهرا (س)جهت در خواست نزول مائده آسماني از خداوند براي خانواده اش آمده است که :«أن النبي دخل علي فاطمه (س)؛فنظرالي صفار وجهها و تغير حدقتيها ؛فقال لها :يا بنية ،ما الذي أراه من صفار وجهک و تغيرحدقتيک ؟فقالت :يا آبت إن لنا ثلاثا ما طعمنا طعاماً…»پيامبر (ص)داخل شدند و ديدند که دخترشان روي زرد و چشمان بيمارگونه دارد .به او فرمودند دخترم چرا اينگونه اي ؟حضرت زهرا (س)فرمودند :پدر !سه روز است که من و خانواده ام چيزي نخورده ايم(2) … در سنت پيامبر اسلام و ائمه اطهار به «کفش سياه »و «نعل زرد رنگ »سفارش شده است ؛چنانکه در روايتي از امام جعفر صادق (ع)وارد شده است که :«من السنة الخلف الأسود و النعل الصفراء»(طباطبايي ،سنن النبي ،133،از ملحقات لباس ص132)و پيامبراسلام (ع)فرموده اند :«بر تو باد به نعل زرد که چشم را جلا مي دهد و ذکر را سخت مي کند (محکم و قوي مي کند )و غم را برطرف مي کند »(3)امام باقر (ع)نيز مي فرمايند :«کنا نلبس المصفر في البيت »؛ما درخانه لباس زرد رنگ مي پوشيم .(سنن النبي ،139،از ملحقات ص134)

فصل سبز

درمورد رنگ سبز نيز آيات زيادي وجود دارد ؛ خداوند در قرآن کريم فرموده است «الذي جعل لکم من الشجر الأخضر ناراًفاذا انتم منه توقدون ».(يس،80)آن خدايي که براي بهره برداري شما از درخت سبز (تر وتازه )(4)آتش قرار داده است ،تا وقتي که مي خواهيد برافروزيد .بنابراين کشاورزي در اختيار صنعت قرار مي گيرد ودر نتيجه سبزبه سرخ تبديل مي شود .(5) و همچنين در مورد لباس و تکيه گاه بهشتيان بربابش ابريشمي سبز و بساط زيبا تکيه زده اند .و نيز درآيه 31سوره کهف چنين مي فرمايد :«و يلبسون ثيابا خضراً من سندس و استبرق …»؛و لباس هاي سبز از حرير و ديبا مي پوشند .در دايرة المعارف تشيع درباره اين رنگ آمده است که :«سبز شعار حيات و زندگي است و اهل بهشت پيوسته زنده اند .» علاوه بر آن ،اين رنگ نمايان گر عزم راسخ ،پايداري و مقاومت در برابر تغييرات نيز مي باشد ..(لوشر ،روانشناس رنگ ها )مصداق اين صبر و پايداري را در درختان سبز مي بينيم . در قرآن کريم رنگ درختان بهشتي را اينگونه توصيف مي کند :«مدهامتان »؛(الرحمن ،64)آن دو بهشت سبز پر رنگ و پر درخت »؛که ابتهاج (7)درختانش به نهايت رسيده است .(موسوي همداني ،1363،ج17،ص62) و دردعاي حضرت امير (ع)اين معنا از رنگ سبز درختان شده است که :«…فأنبتنا به حدائق ذات بهجه …»پس به وسيله باران باغ هايي شادي آور و نشاط آور ايجاد کرديم (8) در جايي ديگر ،ايشان نگاه به سبزه و چمن را دعا و تعويذي براي درمان بيماري ها دانسته اند و فرموده اند «و النظرألي الخضرة نشرة»(نهج البلاغه ،حکمت 400) امروزه نيز دانشمندان رنگ سبز را براي درمان بيماري هاي عصبي و اختلالات رواني به کار مي برند و آنرا خنک کننده ،تعديل کننده نورخورشيد ،مسکن و هيپنوتيک توصيف کرده اند.رنگ سبز،در سيستم عصبي براي بي خوابي ها و خستگي ها موثراست .فشارخون را کم مي کند و مويرگ ها را منبسط مي سازد.(دايرة المعارف تشيع ،ج9،ص58)عده بسياري از سادات در عصر حاضر به نشانه انتساب به خاندان پيامبر (ص)عمامه سبز مي پوشند يا شال سبزبه گردن مي اندازند؛ (دايرة المعارف تشيع ،ج9،ص58)زيرا روايات دراين زمينه موجود است که :پيامبرگرامي اسلام (ص)از لباس سبزخوششان مي آمده و فرموده اند :«وکان يعجبه الثياب الخضر».(9)

فصل سياه و سفيد

«..ومن الجبال جدد بيض و حمرمختلف الوانها و غرابيب سود …»؛(فاطر ،27)و از کوه ها نيز راه هايي خلق کرد سفيد و سرخ و به رنگ هاي مختلف و گاه به رنگ کاملاًسياه .طبق آيه مربوطه،کوه ها به رنگ سفيد خالص نيستند ؛چنانچه در علم روانشناسي رنگ ها آمده است که :«رنگ سفيد کامل ،حتي در مدت کم ،قدرت ديد را (به علت خستگي اعصاب و عضلات چشم )تغيير داده و دچار حاد و مزمن مي کند که در صورت مداومت ممکن است تا مرحله ي ايجاد کوري پيش رود ؛مانند تماس طولاني با برف يا منابع نورشديد طبيعي يا مصنوعي ».(صبور اردوبادي ،1368،ص75) و درادامه ي اين آيه مي فرمايد :« و من الناس و الدواب و الأنعم مختلف الوانه کذلک إنما يخشي الله من عباده العلموا إن الله عزيزغفور »؛(فاطر ،28)و همچنين آدميان و جانوران و چارپايان را به رنگ هاي مختلف آفريديم و از بندگان خدا ،تنها دانايان از او بيم دارند و خدا نيرومند و آمرزنده است.بدين معنا که بعضي از انسان ها و حيوانات نيز مثل کوه ها و ميوه ها داراي رنگ هاي مختلف هستند ؛بعضي سفيد ،بعضي سرخ و بعضي سياهند و مختصر در اين سه هم نيستند ؛(موسوي همداني ،1363،ج17،ص62)«يا ايها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أُنثي و جعلنکم شعوباو قبائل لتعارفوا …»؛(حجرات ،13)صرفاًبه خاطراينکه با اين اختلاف رنگ و…مردم ،يکديگر را بهتر بشناسند. درآياتي از قرآن کريم تضاد بين رنگ ها ،نشانه قرار گرفته است .«وکلوا واشربوا حتي يتبين لکم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر…»(بقره ،187)اين آيه حکايت از اين دارد که خط سفيد و سياه مرز مشخصي است که مي تواند نشانه آشکاري از فجر براي بندگان باشد. حتي درآياتي سياهي وسپيدي چهره انسان ها در قيامت هم علامت است :«يوم تبيض وجوه و تسود .وجوه فاما الذين اسودت وجوههم اکفرتم بعد ايمنکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون (*)و اما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمة الله هم فيها خالدون »؛(آل عمران ،107-106)روزي بيايد که گروهي روسفيد و گروهي روسياهند ؛اما سيه رويان را نکوهش مي کنند که چرا بعد از ايمان آوردن ،بازکافر شديد ؛پس اکنون عذاب خدا را بچشيد .

اما روسفيدان در بهشت که محل رحمت خداست ،درآيند و در آن هميشه متنعم مي باشند .علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل اين آيات مي فرمايد «چون مقام ،مقام کفر و ناسپاسي در برابر نعمت هاي الهي است و کفران نعمت هم خيانتي است که موجب انفعال و خجلت صاحبش مي شود ،لذا خداي متعال در ذکرعذاب آخرتي اينگونه افراد ،آنرا که با خجلت وانفعال مناسب مي باشد يادآوري نموده است؛ يعني از سياه شدن چهره گناه کاران نام برده است -که در دنيا هم سياه شدن چهره را کنايه از همين خجلت مي دانند. همچنين در طرف مقابل که ثواب شاکرين را ذکر مي فرمايد، موضوع سفيد شدن چهره را تذکر مي دهد که آن هم مناسب با مقام شاکران است؛ همانطور که در دنيا نيز سفيدي چهره را کنايه از خشنودي وراضي بودن مي دانند» (نيري بروجردي، 1364،ج3،ص610) به همين دليل در دعايي که از اميرالمؤمنين علي (ع) هنگام وضو گرفتن وارد شده است مي خوانيم: «اللهم ابيض وجهي يوم تسودّ فيه الوجوه ولا تسوّد وجهي يوم تبيضّ فيه الوجوه»؛ که نشانه همان بهجت وسرور وخوف وخجلت است. رنگ سفيد، روشن ترين رنگ ها و نمادي از شادي ونشانه اي از صلح وصفا و تسليم وکنايه از پاکي وبي آلايشي وفضيلت وبزرگواري است ورنگ سياه ،تيره ترين رنگ ها ودرمقابل رنگ سفيد،نشانه هيبت و وقار وشعارحزن وعزا مي باشد. (دايره المعارف تشيع ،ج9،صص193 و451)همچنان که در دعاي 49 صحيفه سجاديه امام سجاد (ع) فرموده اند: «اللهم فإنّي أتقرّب إليک بالمحمدّية الرّفيعة والعلويّة البيضاء وأتوجّه إليک بهما أن تعيذني من شرّ کذا وکذا و…»؛ همانا من به سوي تو نزديکي مي جويم به واسطه مقام رفيع پيامبرت ومقام سفيد ونوراني امام علي(ع) وبه تو توجه مي کنم به واسطه آن دو بزرگوار، اينکه مرا پناه دهي از شرّ بدي هاو…

اين تعبيرنسبت به ولايت يا درجه ولاي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) کنايه از فضيلت وبزرگواري اوست. روزهاي 13 و 14 و15 در هرماه را ايام البيض نامند چون ماه در اين شب ها از اول تا آخرشب ، طالع است.( خرمشاهي؛ خاني، 1381،ج9،ص194) در مورد رنگ سفيد در سوره مبارکه صافات آيات 45 و46 نيزآمده است:« يطاف عليهم بکأس من معين بيضاء لذة لّلشّربين»؛به معناي جام شرابي زلال و صاف که براي نوشندگان لذت بخش است وآن را بربهشتيان دور مي چرخانند. ويا در مورد معجزات حضرت موسي (ع) در سوره مبارکه شعراء آيه 33 ذکر شده است: « و نزع يده فإذا هي بيضاء للنّاظرين» ؛ همه ديدند که دستش سفيد وتابان ،از گريبان بيرون آمد. واين ويژگي براي رنگ سفيد در اينجا مطرح مي گردد که اشياء سفيد در محيط ، به خصوص در تاريکي، حکم منبع نوري را پيدا مي کنند که از خود نور پخش وساطع مي کنند.(اردوبادي،1368 ،ج2،ص146) درجايي ديگر برخلاف معاني سابق آمده است که حضرت يعقوب (ع) از کثرت اندوه .حزن از آنها روي بگردانيد وگفت: « وتولّي عنهم وقال يأسفي علي يوسف وابيضّت عيناه من الحزن فهو کظيم » ؛ (يوسف،84) وا اسفا بر فراق يوسف عزيزم! واز گريه وغم چشمانش سفيد گشت . همانطور که پيش از اين ذکر گرديد اين رنگ سمبل خلوص،عفت، پارسايي، عصمت، بي گناهي وحقيقت ومهم تر از همه صلح وپايان جنگ مي باشد. (10) «استحباب پوشيدن لباس سفيد در نماز » وهمچنين «پوشيدن لباس سفيد احرام در مراسم حج» شايد به همين دليل باشد. واز طرف ديگر امروزه ثابت شده است که رنگ سفيد کفن، از شدت نفرت وکراهت وحساسيت روحي زندگان نسبت به اجساد مرده وبي جان مي کاهد واثرات مطلوبي در روح خود ميّت دارد؛ (اردوبادي، 1368،ج2،ص146) به طوري که در روايتي از حضرت رسول (ص) به انتخاب کفن سفيد براي امواتمان ولباس سفيد براي خودمان سفارش شده ايم وخود ايشان نيز بيشتر لباس سفيد مي پوشيده اند ؛ «وکان أکثر ثيابه بياض ويقول ألسبوها أحياکم وکفنوا فيها موتاکم».(11) واما از جمله آياتي که به رنگ سياه پرداخته است، سوره نحل آيه 58 است که خداوند مي فرمايد:

«وإذا بشّرأحدهم بالأنثي ظلّ وجهه مسودّا وهو کظيم»؛ هنگامي که به يکي از آنها خبر دختر زادن همسرش را مي دهند ،از خشم چهره اش سياه مي شود. همچنين در مورد افرادي که مرتّباًمرتکب گناه مي شوند در سوره يونس آيه 27 آمده است: « … کأنما اغشيت وجوههم قطعا مّن الّيل مظلماً …»؛ گويي صورت آنها را پاره هاي تاريک شب پوشانيده است …. . در اين رابطه امام باقر (ع) نيزمي فرمايند: «ما من عبد إلا وفي قلبه نکتة بيضاء فإذا أذنب ذنباً خرج في النکتة نکتة سوداء فإن تاب ذهب ذلک السواد وأن تمادي في الذنوب زاد ذلک السواد حتي يغطي البياض فإن غطي البياض لم يرجع صاحبه إلي خير أبداً»؛ هر بنده اي در دلش نقطه سفيدي است که چون گناهي کند؛ خال سياهي در آن پيدا مي شود ؛ سپس اگر توبه کند آن سياهي برود واگر به گناه ادامه دهد به آن سياهي اضافه شود، تا جايي که روي سفيدي را بپوشاند ووقتي روي سفيدي پوشيده شد ، ديگر هرگز صاحب آن دل به سمت خير نمي رود.(12)

رنگ سياه داراي اثرات مثبتي نيز مي باشد که حتي ضروري ولازم به نظر مي رسد. از آن جايي که اين رنگ تحريکات روحي را خفيف مي دهد ورنگي صامت وغير متحرک است لذا نه تنها وسيله جلب توجه ديگران نمي شود ، بلکه کمک به انصراف وعدم توجه نيز مي کند.(اردوبادي ،1368،ج2،ص146) استفاده از حجاب سياه در بانوان در واقع از اين اصل تبعيت مي کند ، که باعث عدم توجه جنس مخالف مي گردد.(13) وهمچنين انتخاب فطري سياه پوشي در مقام عزا درحقيقت ،سمبل فقدان شوق وذوق بوده وشخص با اختيار کسوت سياه در حقيقت عملاً مي خواهد به ديگران اعلام کند که آمادگي برقراري روابط گرم اجتماعي ويا دوستي ، تحت اين شرايط را ندارد.(اردوبادي ،1368،ج2،ص146) اقدام همگاني جهت سياه پوشي در سوگ ائمه اطهار و اولياء الهي از طرف مسلمانان نيز، مي تواند درزنده نگه داشتن خاطره فجايع دشمنان اسلام و ظلم و ستم جباران و ستمگران ورسوا ساختن آنها از يک طرف واحياء يادبود فداکاري ها واز خود گذشتگي هاي بزرگان ديني از طرف ديگر منشأ اثر واقعي شود.(البته اين سياه پوشي به قصد ونيت تعظيم شعائرالهي است که اثر وارزش حقيقي پيدا مي کند). (اردوبادي ،1368،ج2،ص146) طرح يک سوال؛چرا سادات عمامه ي سياه برسر مي گذارند؟ در جواب بايد بگوييم: عمامه سياه بر سر گذاشتن علماي سادات به خاطراين است که پيامبر بزرگوار اسلام (ص) آنرا در روز عيد غدير خم بر سر اميرالمؤمنان علي (ع) قرار داد واز آن زمان به بعد به يادبود فرخنده عيد سعيد غدير ،ائمه اطهار وعلما ومراجع تقليد سادات شيعه، عمامه سياه بر سر مي گذاشتند.(14)

به طورمثال آنچه از شواهد برمي آيد اين است که حضرت علي (ع) در جنگ صفين عمامه سياه بر سر داشتند؛ «وهو معتم بعمامة سوداء» (15) ويا در مناقب ابن شهر آشوب آمده است که : «دخل مکة يوم الفتح و عليه عمامة سوداء »؛ حضرت رسول (ص) هنگام ورود به شهر مکه براي فتح آن، عمامه سياه بر سر داشتند.(16) پس رنگ سياه به خاطر فقدان بازتاب نور، هميشه و درهمه جا آثار شوم ونامطلوب در زمينه روحي انسان برجا نمي گذارد؛بلکه در مواردي (مثلاً درعالم هنر) همان قدر ارزش واثر را پيدا مي کند که «سکوت» در لابلاي اصوات والحان موسيقي!( آئين بهزيستي اسلام ،ج2،ص149) درمورد مذمت از رنگ سياه ، روايات معتبري وارد شده است از آن جمله امام صادق (ع) است که : «وکان رسول الله 9 يکره السوداء إلا في ثلاثة: العمامة و الخفّ والکساء » ؛ رسول خدا در پوشيدن چيزي به رنگ سياه اکراه داشت مگر در سه چيز :عمامه،کفش، عبا. (17) و در مورد مدح رنگ سياه وارد شده است که : «قال رسول الله (ص) احبّ خضابکم إلي الله الحالک (الشديد السّواد)»؛ (18)خداوند رنگ سياه را براي خضاب بيشتر دوست مي دارد. ويا در روايتي به نقل از امام صادق (ع) آمده است که : «انّ رجلاًدخل علي رسول الله (ص) … وقد خضب بالسواد فضحک إليه فقال هذا أحسن من ذاک وذاک»؛ مردي درحالي که ريش هايش را به رنگ زرد وبراي بار دوم به رنگ قرمز حنا وبراي بار سوم به رنگ سياه خضاب کرده بود نزد رسول خدا (ص) آمد وايشان کار او را پسنديدند وبارسوم به او خنديدند وگفتند اين رنگ براي خضاب از آن دو رنگ قبل بهتر است.(19) شايد دليل آن ، اين باشد که استفاده از رنگ سياه براي خضاب ، انسان را جوان تر وزيباتر مي کند.

فصل قرمز

درميان کلماتي که در سوره ي مبارکه فاطر آيه 27آمده است ، کلمه حمر به معناي رنگ قرمز ديده مي شود: « … و من الجبال جدد بيض وحمر مختلف ألوانها وغرابيب سود»؛ واز کوه ها نيزراه هايي به رنگ سفيد وسرخ ورنگ هاي مختلف وهمچنين کاملاً سياه خلق کرد. زيرا ترکيبات شيميايي عناصر تشکيل دهنده کوه ها وسنگ ها به رنگ هاي مختلف مانند: سياه ، سفيد،خاکستري،آبي ،بنفش وحتي قرمز وجود دارد. آزمايشاتي که بر روي افراد متفاوت انجام داده اند وآنها را وادار به تفکر بر رنگ قرمزسيرکرده اند، نشان داده است اين رنگ ، سيستم عصبي را تحريک مي کند؛ يعني فشارخون را بالا مي برد وتنفس وضربان قلب را سريع تر مي کند. لذا رنگ قرمز از لحاظ تأثيري که بر سيستم اعصاب دارد، يک عامل محرک به شمار مي آيد ومعناي فيزيولوژيک آن ، داشتن آرزوهاي بسيار ،شور و شوق زندگي و تهوّر وقدرت اراده است.(20)

کاربردي که از رنگ قرمز در روايات شده است کمابيش با اين معنا سازگار است؛ مانند: «الموت الاحمر» به معناي «مرگ سرخ» که همان کشتار وخونريزي ومرگ سخت وخونين است. (نهج البلاغه، خطبه101) يا «يوماًاحمر»به معناي« روز سرخ»که همان روز قتل وعارت وانواع سختي هاست. (نهج البلاغه، خطبه71) و يا «إحمرّ البأس » که کنايه از سخت شدن کارزار وجنگ است. (نهج البلاغه، نامه9) البته قرمز در روايات به معناي ديگر هم به کار رفته است؛ مانند: «حمر النّعم» به معناي «شتران سرخ موي» (که منظور بهترين چارپا وزينت دنياست) ويا کبريت الاحمربه معناي کبريت روشن وسرخ (که منظوراکسير کميابي است که کيمياگران در پي آن هستند). درهرصورت آنچه از سنت رسول خدا (ص) دراين زمينه به ما رسيده ، کراهت ايشان دراستفاده از رنگ قرمز براي لباس بوده است مگر در مثل اعياد ودر روز جمعه براي جشن وشادماني که علت آنرا مي توان درتأثير اين رنگ بر روان آدمي جستجو کرد؛ (که در بالا ذکر شد) (21) واستفاده ايشان در زمينه هايي خاص از اين رنگ به همان معنا برمي گردد مانند اينکه در کافي از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «کان في منزل رسول الله (ص) زوج حمام احمر؛ در خانه رسول خدا (ص) يک جفت کبوتر قرمز رنگ بود وايشان از آنها نگهداري مي کردند».(22) زيرا در روايت ديگري از امام صادق (ع) در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که «ليس من بيت نبي إلاوفيه حمام لأن سفهاء الجن يعبثون بصبيان البيت فإذا کان فيه حمام عبثوا بالحمام وترکوا الناس»؛ در خانه همه انبيا کبوتر نگهداري مي شده است ؛ زيرا سفيهان جن ، همواره با کودک خانه بازي مي کنند و آنها را به خود سرگرم مي کنند واگر کبوتر درآن خانه باشد، اين جنيّان با کبوتران مشغول مي شوند وديگران را رها مي کنند.(23) شايد بشود اينگونه گفت که اگر اين کبوتران قرمز رنگ باشند، به دليل جاذبيت ومحرک بودن اين رنگ ،مؤثرتر واقع شوند وجلب توجه بيشتري کنند.

فصل کبود

يکي ديگر از رنگ هايي که در قرآن کريم ذکري از آن به ميان آمده است ،رنگ ازرق يا کبود است .به طور کلي اين رنگ ،منفورترين رنگ ها در نزد عرب محسوب مي شود ؛مخصوصاًاگر رنگ چشم کبود باشد ،زيرا اعراب صفت دشمن خود را مي گويند:«أزرق العين »يعني «چشم کبود »علامه طباطبايي در تفسيرالميزان ذيل آيه 102سوره طه يعني :«يوم ينفخ في الصور و نحشرالمجرمين يومئذ زرقا »روزي که در صور دميده مي شود و گناهکاران را در آن روز با چشم کبود محشور مي کنيم .مراد از أزرق محشور شدن مجرمين و گناهکاران به صورت کور در قيامت است.زيرا وقتي چشم بينايي اش را از دست مي دهد ،کبود مي شود .(موسوي همداني ،ج14)

پس کبودي چشم علامتي براي گناهکاران است.البته ممکن است از شدت تشنگي نيز چشم و يا بدن ،کبود شود همچنان که در کتاب لسان العرب نيز اين نکته ذکر شده است. در بيانات ارزنده ي امام صادق (ع)به مفضل به معناي مثبتي از اين رنگ اشاره شده است.ايشان اينگونه فرموده اند :«فکر في لون السمائ و ما فيه الصواب التدبير .فإن هذا اللون أشد الألوان موافقة للبصر و تقوية حتي أن من صفات الاطباء لمن أصابه شئ و أصر ببصره إدمان النظر إلي الخضرة و ما قرب منها الي السواد و قد وصف الحذاق منهم کل بصره الإطلاع في إجانة خضرإ مملوة ماءفانظر کيف جعل الله جل و تعالي أديم السماء بهذا اللون الاخضر إلي السواد ليمسک الأبصارالمنقلبة عليه فلا ينکأ فيها بطول مباشرتها له …»؛در رنگ آسمان خوب فکرکن که موافق ترين رنگ هاست براي تقويت ديده و نور چشم تا آنجا که اطبا مي گويند اگر کسي ضعف بينايي داشته باشد ،بايد مرتب وپيوسته در تغار کبود رنگي نگاه کند که پر از آب است .پس فکرکن که چرا خداوند رنگ آسمان را به رنگ سبزمايل به سياه (کبود )قرار داده است که مکرر نگاه کردن به آن برچشم ها ضرر نرساند .(بحارالانوار (توحيد مفضل )،ج3،ص11)

نتيجه

آنچه از تأمل در آيات و روايات به وضوح به دست مي آيد اين است که : 1.رنگ ها خير و شر مطلق نيستند و هر رنگ داراي جنبه هاي رواني مثبت و گاه منفي در بسترهاي متفاوت مي باشد. 2.قرآن انطباق وحي با واقعيت است و فطرت انساني با کلام خداوند متعال همواره يکسو وهم جهت مي باشد. آخرکلام اينکه بهترين رنگ ها از جانب خداوند متعال درقرآن کريم اينگونه معرفي شده است :«صبغة الله ومن أحسن من الله صبغة و نحن له عبدون »(بقره ،138)بهترين رنگ ها ،رنگ خدايي است و ما بنده اوييم .امام صادق (ع)دراين زمينه فرموده اند :«الصبغة هي الإسلام ؛ آن رنگ آميزي ،اسلام است »؛(اصول کافي ،ج3،ص23)و بندگي ما ،تنها با رنگ خدايي معنا دارد وبس.

پي نوشت :
1.برگزيده از فصلنامه علمي پژوهشي دانشور،دکتر حبيب الله آيت اللهي و حکيمه گوهريان ،دانشگاه شاهد ،پاييز 77،سال ششم ،شماره 21؛رنگ و تربيت ،مهدي علي اکبر زاده ،چاپ سعيد نو،چاپ دوم ،انتشارات ميشا.
2.بحارالانوار ،ج43،ص73؛تفسير رازي ،ج1،ص463؛تفسير فرات ،ص199؛موسوعه ادعيه ،تحقيق جواد قيومي ،ج2.
3.علامه مجلسي ،حليةالمتقين ،فصل 11از آداب لباس پوشيدن صص12و13،نشرمهد ،تهران .
44.در بين مفسران معروف است که مراد دو درخت «مَرخ و عُفار »است که وقتي به هم ساييده بشوند مشتعل گردند درحالي که اين دو شاخه تروتازه هستند !(ترجمه تفسير الميزان ،ج17،ص177)
5.مجله نگاه حوزه ،71-699،صاحب امتياز :دفترتبليغات اسلامي قم ،تلخيص :هموم الفکر …،از حسين حنفي ،ترجمه باغستاني.
6.دايرةالمعارف تشيع ،ج9،ص57،چاپ اول ،نشر محبي ،1381،حاج سيد جوادي وخرمشاهي ،خاني.
7.شادي آوربودن
8.موسوعه ادعيه ،تحقيق جواد قيومي ،دعاي روزدوم ماه از حضرت علي (ع)
9.سنن النبي ،ص120؛محجة البيضاء ،مولي محسن فيض کاشاني ،ص140؛ احياء العلوم غزالي .
10.رنگ و تربيت ،ص78.
11..سنن النبي ،ص120؛محجة البيضاء ،مولي محسن فيض کاشاني ،ص140؛ احياء العلوم غزالي .
12.اصول کافي ،کليني ،ج3،ص375،ترجمه سيد جواد مصطفوي ،دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ،تهران.
13.رنگ و تربيت ،ص79.
14.عمامه سياه سادات از غديرخم ،سيد مجتبي ذاکري.
15.موسوعه ادعيه ،ج2،نقل از سيد رضي در نهج البلاغه ،خطبه 137.
16.سنن النبي ،137از ملحقات لباس ،ص133.
17.سنن النبي ،ص130،131از ملحقات لباس ،نقل از شيخ صدوق در خصال .
18.بحارالانوار ،ج76،ص98؛ثواب الاعمال ،ص200.

19.بحارالانوار ،ج76،ص99،دارالکتب الاسلامية.
20.روانشناسي رنگ ها ،لوشر ،ص 21.
21.سنن النبي ،ص135/133و 137از ملحقات لباس.
22.سنن النبي ،ص143/138از ملحقات مسکن .
23.سنن النبي ،ص142/1388از ملحقات مسکن .

کتاب نامه

1.آيت اللهي حبيب الله ؛گوهريان ،حکيمه ،1377،فصلنامه علمي پژوهشي دانشور ،دانشگاه شاهد ،سال ششم ،شماره 21.

2.اردوبادي ،احمد صبور ،1368،آئين بهزيستي اسلام ،چاپ سوم ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

3.خرمشاهي ،سيد جوادي ؛خاني ،1381،دايرةالمعارف تشيع ،ج9،چاپ اول ،نشر محبي .

4.طباطبايي ،محمدحسين ،1363،الميزان ،ج17،ص62،نشربنياد علمي فکري طباطبايي.

5.طباطبايي ،محمد حسين،سنن النبي.

6.علي اکبر زاده ،مهدي ،رنگ وتربيت ،چاپ سعيد نو ،چاپ دوم ،انتشارات ميشا.

7.لوشر،1378،روانشناسي رنگ ها ،ترجمه ويدا ابي زاده ،ناشر:درسا ،محل نشرخوشه ،چاپ چهاردهم.

8.مجلسي ،سيد محمد باقر ،بحار الانوار ،ج76،ص99،دارالکتب الاسلاميه .

9.موسوي همداني ،1363،ترجمه الميزان ،ج17،ص62 ،نشربنياد علمي فکري طباطبايي.

10.نيري بروجردي ،1364،ترجمه الميزان،ج3،چاپ دوم .

به اشتراک بگذارید