پيش نوشتار:

آنچه قصد خواندنش را داريد، موضوعي دلنشين و جذاب است که راه مناظره کردن را بر اساس روش اسلام به ما يادآوري مي کند. طرحي را در کتاب “گفتمان يا جدل واستدلال در قرآن” آورده ايم که در حقيقت بيرون ازبحث مناظره نيست، بلكه همان فراگيري روش گفتمان ومناظره مي باشد و آنچه منطق ارسطويي آورده و درباره ي جدل بحث كرده1، غيراز جدل مورد نظرما در قرآن است وفقط مي توان جدل باطل (را كه مورد مذمت قرار گرفته) باآن مقايسه كرد. چون روحيه تشديد خصومت ودشمني را بين دو گوينده در گفت وگويشان پرورش مي دهد، كه اين نكته همان « مراء » هست. مراء يعني طوري با ديگري بحث و جدال کني که خود را عرضه نمايي و علم، فهم و کمال خويش را به رخ ديگران بکشي. اسلام اين گونه بودن را نوعي ريا تلقي مي کند و عامل شيطان شدن در گفت و گو با ديگران مي داند. در اين باره به کتب اخلاقي مراجعه شود که به تفصيل، مطالب مورد نياز در ارتباط با موضوع مذکور را آورده اند. آنچه بايد در اين باره گفت، مرض دروني انسان هاي خود گنده بين است که گمان مي کنند با اين روش بحث کردن، مي خواهند عامل هدايت باشند بي خبر از اين که عامل ضلالت مي شوند ولي خود نمي دانند که چنين اند. سعدي گويد:

گر از بسيط زمين عقل منعدم گردد                                               به خود گمان نبرد هيچ کس که نادانم

يا در جاي ديگر مي گويد:

ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي                                                کاين ره که تو مي روي به ترکستان است

انسان چه چيزي را از مطرح کردن خود براي ديگران به دست مي آورد؟ به گمان نفس اماره رتبه و مقام خويش را نزد ديگران بالا مي برد در حالي که از اين نوع کار ها چيزي عايد انسان نمي شود. به قول حافظ: گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود تا ريا ورزد و سالوس، مسلمان نشود تنها نتيجه اي که براي “خود نما گر” (مراگر ) دارد از چشم دانايان فرو افتادن است. همه مي دانيم اسلام “مراء” را به رسميت نشناخته، بلكه در موضوع منهيات قرار داده است واز « نبايدها» محسوب مي شود. تلاش اسلام بر اين است تا بيشتر از مسير خوش گماني به يكديگر، كدورت ها و كينه ها، جايگاه خود را به محبت وصميميت دهد‍‍؛ به عبارت بهتر آغاز مناظره بر مشتركات تكيه شود نه بر اختلافات تا زمينه ي خوش گماني و خوش بيني در دل ها فراهم شود. قُل يا اهلَ الكتابِ تَعالَوا الي كلمه سواءٌ بيننا وبينكم2.

بگو اي اهل كتاب به طرف كلمه اي كه شما وما برآن اشتراك داريم بياييد. بنابر آنچه گفته شد، بناي اسلام بر پيوند است نه گسست ؛ گسست براي مرحله اي است كه اتمام حجت شده وطرف گفت وگوي ما با عناد وخود رأي بودن، نظر باطل را بر نظر كامل وصائب برگزيند در اين صورت « مارابه خير تواميد نيست، شرمرسان» پيش آيد و«هذا فراقٌ بيني وبينك» مطرح مي شود نه «هذا وفاقٌ بيني وبينك ». پس بايد توجه كرد كه جدل مصطلح منطقي از ديد گاه اسلام قابل پذيرش نيست وبهتر است آن را به بوته ي فراموشي سپرد نه اينكه آنرا وسيله اي براي مناظره پنداشت. اين روش براي يك مسلمان حقيقي روش بسيار مذمومي است وتا مي توان بايد از اينگونه برخوردها بر حذر بود ؛ همانگونه كه در احتجاجات ومناظره هاي امامان معصوم ما (ع)، نمي توان چنين روشي را مشاهده كرد.3

ما در صدديم، حركت بحث و مناظره را كار بردي نمايم بلكه در جهت معناي حقيقي آن حركت كنيم تا براي شكوفايي اسلام از آنچه، عامل رشد و روشنگري است، بهره برداري كنيم. اين نكته را نيز بدانيم كه اسلام چون بر اساس فطرت بنا شده نياز به انديشه ي ديگران دراين باره ندارد؛ افزون برآن در اينگونه موارد‌ راه گشا وپيشرو در اينگونه موارد است. اگر دراين باره كار فرهنگي صورت نگرفته يا به دنبال استفاده از نظرات ديگران هستيم، به جهت عدم آشنايي با فرهنگ غني اسلام است وبايد به استخراج وبهره برداري از متون در دسترس خود، همت گماريم. البته منظور اين نيست كه تمام درها را به روي خود ببنديم وديدگاه ديگران را غير قابل استفاده بدانيم؛ نه، بلكه منظوراين است: « آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد» نباشيم. به اين نكته نيز واقف هستيم كه بسياري از نظريات چون منبعث از عقل وبينش انسان است، نمي تواند از فطرت وسرشت خدا دادي بشر بر نخواسته باشد ولي در صورتي ازآنها بهره خواهيم گرفت كه درمنابع خود نيابيم. درباره مناظره، به عنوان يك فن،‌كتاب خاصي نوشته نشده است فقط شهيد ثاني زين الدين بن علي بن احمد (911-965) رحمة الله عليه در كتاب “منيه المريد في آداب المفيد والمستفيد”، باب سوم، بحث «مناظره» را آورده و به مطالب بسيار ارزنده اي پرداخته است 4.كه هميشه قابل استفاده خواهد بود. ما نيز دراين باره از آن خوشه چيده ايم.

ابتدا به معناي « مناظره» مي پردازيم تا درك بهتري از اين هنر جذاب داشته باشيم. ريشه ي مناظره،‌” نَظَر“ است كه باگرداندن چشم به اين طرف وآن طرف، آنچه را در مقابلش قرار دارد، رؤيت مي كند، تمثال برداري مي نمايد و به تصور مي كشد؛”راغب“ مي گويد: «مردم نظر را ديدن معنا مي كند و نخبگان به معناي بصيرت: بينش، تشخيص، ادراك و تدبر كردن، گرفته اند. مهلت،‌ در اموري متحير بودن، چشم به راه بودن، معاني ديگري هستند كه از”نظر“ واشتقاق هاي آن فهميده مي شود»5.

مناظره را مباحثه، رقابت كردن با يكديگر در بحث مي داند كه همان معناي اصطلاحي گفت وگو، درباره ي مطلب و موضوع خاصي است. ”نظر“ وقتي به باب مفاعله مي رود، معناي خاصي مي گيرد يعني چيزي يا كسي مانند ديگري شدن:«ناظرمناظره : صار نظيراًله».6

به نظر مي رسد نکته اي را که در توضيح مناظره فراموش کرده اند ” مشارکت” دو نفر يا دو گروه در باره چيزي است که مي خواهند براي شان روشن شود. اين معناي عمومي باب مفاعله است: به اشتراک موضوعي را به گفت و شنود مي گذراند تا حقيقت آن آشکار شود به عبارت ديگر با هم و همراه هم، نکات پنهان و نا روشن موضوعي را کشف مي کنند و آن که مطلب برايش مشخص مي شود، مي پذيرد. لذا ” مناظره “ علاوه بر معناي مشارکت در گفت و گو و بحث كردن با هم، معناي ويژه اش كه در نفس مناظره نهفته است، اين است كه در نهايت دوطرف بحث، از لحاظ فكري وعقيدتي در موضوع مورد بحث بايد به يک نتيجه مشترک دست يابند. بنابر اين، نكته ي اصلي در مناظره و مباحثه « شبيه سازي» است و بحث كننده به دنبال ايجاد دگرگوني درساختار فكري كسي است كه مانند او مي خواهد همين نقش را بازي كند و تأثيرهمانندي بر او گذارد و مي توان گفت مناظره كننده براي رسيدن به اين هدف تلاش مي كند.

ابزار مناظره:

براي انجام هر كاري نياز به وسيله ي مخصوص آن داريم؛ به دون استفاده از ابزار ويژه نمي توان به هدف و منظور خود رسيد. لذا قبل از ورود به هر امري، بايد امكانات خاص آن را فراهم كرد. ابزار مناظره عبارتند از:

الف علم :

در باره هر مطلبي، شناخت ومعرفت آن،‌ اولين وسيله اي است كه به آن احتياج داريم تا بتوانيم با آگاهي كامل واطلاعات لازم، درآن وارد شويم و بي هيچ عيب ونقصي هدف مورد نظر را يافته، كار را به پايان رسانيم. كار كارشناسي براي هر موضوعي از ضروريات است كه عقل آن را تأييد مي كند و در هر چه بنگريم علم و دانش از اساسي ترين اجزاي تشكيل دهنده ي آن به حساب مي آيد. نظام خلقت با آگاهي وشعور پديد آمده، به انسان علم داده شده، به زنبورعسل الهام شده تا در كجا منزل گزيند، به پيامبران وحي شده تا امت خود را هدايت كنند و… بي جهت نيست كه پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام آن همه سفارش در باره فضيلت علم و دانش و فراگيري آن فرموده اند.7 بنابراين تا انسان خود را به علم و معرفت زينت نداده و صاحب نظر نشده، نبايد در هيچ ميدان مناظره اي وارد شود زيرا بد دفاع كردن از چيزي نه تنها نتيجه ندارد، بلكه اولين اثر نامطلوبي كه دارد ناتوان و ناكارا جلوه دادن آن است? به قول مرحوم دکتر شريعتي: اگر مي خواهيد چيزي را بکوبيد از آن بد دفاع كنيد.

ب: حلم

عالم تند مزاح و زود رنج يا كسي كه زود عكس العمل نشان ميدهد، براي مناظره كردن مناسب نيست، اين كار انسان بردبار و حليم مي خواهد كه هر چه هم صحبتش مي گويد، او را برافروخته نكند، صبر و شكيبايي او را زايل نگرداند، از كوره درنرود و حالت مدارا و سازش را از دست ندهد و به عكس، با متانت، ملاطفت، خويشتن داري و دندان روي جگر گذاشتن فقط از علم خود استفاده كند تا در شبيه سازي موفق شود و برگ برنده را به خود اختصاص دهد. يكي از عوامل بسيار مهم، کارا و تأثير گذار پيامبر اكرم(ص) در ظرف 23 سال كه آن همه توفيق براي گسترش اسلام را به دست آورد، حلم آن حضرت و مدارا كردن با آن كج انديشان و نا آگاهان بود9. امام علي عليه السلام مي فرمايد: «عقل هر كس، تا وزيري مثل حلم نداشته باشد، سنجيده نشود.»10

ج: مهارت

هر كس، قادر به انجام مناظره نيست؛ بايد عالم و كارشناس بحث، علاوه بر حلم، از مهارت، تخصص لازم “حاضر جوابي” بر اين امر مهم بر خوردار باشد و الا نمي تواند از عهده ي مأموريت به اين عظيمي برآيد. از بين مجموع ياران مخلص امام صادق عليه السلام، ابو جعفر صاحب الطاق تا ياران امام موسي بن جعفر عليهم السلام، هشام بن حكم و … مي توانستند از انجام اين امر، سربلند وموفق بيرون آيند. امام عليه السلام هر يك از ياران خود را براي امري خاص پرورش مي داد و به كاري مي گماشت و با توجه به قدرت وتوانايي آنان در مناظره و بحث، وظايف لازم را به آنان تذکر مي داد و در بين صحابه از جايگاه ويژه اي برخوردار بودند. ابو خالد کابلي در اين باره مي گويد: ابو جعفر صاحب الطاق را در حالي ديدم که در روز ( ميان منبر و قبر پيامبر صل الله و عليه و اله ) نشسته و مردم مدينه لباس او را ( در حين بحث کردن ) مي کشيدند و مي پرسيدند و او با پايداري و استقامت (بدون اينکه از ميدان به در رود) به آنان پاسخ مي داد. خود را به او رساندم و گفتم امام صادق (ع) ما را از سخن گفتن نهي کرده است. گفت: آيا به تو فرموده تا به من بگويي؟ گفت: نه ولي به من گفته با کس سخن نگويم. گفت: پس، برو و هر چه آن حضرت به تو امر کرده اطاعت کن. نزد امام آمدم و قصه ي صاحب طاق و گفتار خود و سخن او به من را براي امام بازگو کردم. امام صادق (ع) تبسمي کرد و فرمود صاحب طاق با مردم سخن مي گويد و همچون پرنده اي مي پرد و ناگهان مي نشيند در حالي که اگر کلام تو را قطع کنند، تو نمي تواني پرش بزني و بپري. ( رجال کشي ج2، ص 327 و424 به نقل از تبليغ در قرآن و حديث محمدي ري شهري ص 272).

با عنايت به كار برد بلند مناظره، فردي كه مي خواهد در اين باره از مهارت و خلاقيت بر خوردار شود، لازم است، علاوه بر دانش كافي، احتجاجات انجام شده را مطالعه كند، به تسلط كامل دست يابد و بعد از آن در ميدان مناظره و جدال قدم گذارد. براي ماهر شدن در گفتمان، تمرين و ممارست از ابزار ابتدايي آن است و به قول معروف «كار نيكوكردن از پركردن است». هر كس مي خواهد به ساحل مهارت ومو فقيت برسد،‌ بايد بارها و بارها، با پشتوانه ي علم وحلم، در درياي ممارست شناكند و خود را در ميان موج هاي پر تحرك اندازد تا موفق و كار شناس ورزيده در اين مسير گردد. حضرت امير عليه السلام به امام حسن عليه السلام سفارش مي كند:«براي حق، درمشكلات وسختي ها شنا كن، شناخت خود را در دين به اكمال رسان، خود را براي استقامت در برابر مشكلات عادت ده، كه شكيبايي درراه حق عادتي پسنديده است…11 اكنون كه بحث را به اينجا رسانديم، لازم است به قصد وهدف مناظره بپردازيم:

هدف مناظره:

همان طوركه اشاره شد، هدف عالي اين است كه شبيه سازي كنيم و بايد بر گرد اين محور دور زد و از آن خارج نشد. در مناظره هر يك گمان مي كنند مسير حق را مي پيمايند ودرصدد برمي آيند تا طرف مقابل را همانند خود نمايند؛ لذا قدم به قدم افكار و انديشه هاي اورا ازذهنش پاك مي كند و جايگزين آن را برايش مطرح مي نمايند تا عقايد اورا تغيير داده و هم عقيده ي خودكند. آنچه از ديدگاه اسلام، در اين باره اهميت دارد، در حقيقت ”اتمام حجت“ است وانجام وظيفه در اين راه؛‌ نه اينكه حتماًَخواهيم توانست طرف گفت وگورا همفكر خود سازيم، گرچه تلاش مابراين نكته است ولي اگر نتوانستيم تا اين حد پيشرفت كنيم، حداقل اتمام حجت كرده باشيم.

بنابر اين همانطوركه خداوند متعال براي ” اتمام حجت“ به ارسال رسل اقدام فرمود12، پيامبران نيز براين خط مشي حركت كرده اند و مجادله هاي آنان با قوم خود، در وهله اي نخست براي هدايت آنان و آنان را مانند خود گرداندن است اگر اين نشد، براي اتمام حجت بوده كه هم آنان وظيفه اي خود را انجام داده وهم حجت را بر قوم خود تمام كرده تا درپيشگاه خداوند، مسؤوليتي نداشته باشند؛ مناظره كننده ي ما نيز بايد از اين برنامه غافل نباشد و براي انجام آن، همت عالي خود را به كار بندد.

وقتي انسان دنبال چنين هدفي باشد، به هيچ وجه نبايد در مباحثه ها و گفتمان ها از حالت طبيعي خارج شود و با فشار و ابزار ديگري، براي هدايت و اتمام حجت اقدام نمايد بلكه: اِنّاهَدَيناه السَّبِيلَ اِمّا شاكِراًََ و اِمّاكَفُوراًَ: 13،  ما راه را به او نشان داديم، يا شاكر است يا ناسپاس. ما دراين راه، دليل و برهان را ارائه مي دهيم: يكي براي اينكه وظيفه ي خود را انجام داده باشيم و ديگر اينكه فرداي قيامت، طرف مقابل ما نتواند بگويد: “اگر چنين برهان و استدلالي را شنيده بوديم، ايمان مي آورديم و از انحراف دست برداشته بودم”. در صورتي كه مناظره گر، غير از هدف مذكور براي منظور ديگري دست به اين عمل بزند، هدف باطلي را اتخاذ كرده و موجب رضاي خدا نخواهد بود و بايد از آن پرهيز كرد كه شيطان نتواند از اين كانال نفوذ كند وبه خواسته هاي خود برسد. اگر براي خود نمايي و مطرح كردن خود14، يا براي سرزنش، كوبيدن، خُرد كردن و زير سؤال بردن ديگران باشد، براي ارضاي نفس قدم برداشته و از مسير حق منحرف شده است؛ با انحراف از حق، نمي توان حق را به دست آورد و آن را براي ديگران آشكار كرد. اگر ابزار باطل و سيله اي براي پيشبرد حق و راهگشا براي ظهور حق مي شد، پيامبران و ائمه عليهم اسلام، بهتر از ما مي دانستند و بيشتر از ما مي توانستند از آن بهره گيرند. لذا بايد: از اين نوع حركت ها دوري كرد؛ تقوا را نصب العين خويش قرار داد و به سفارش و نكات اخلاقي كه در باره ي برخورد با ديگران، در احاديث آمده توجه عملي كرد تا گرفتار حسابرسي روز قيامت نشويم. لازم به ياد آوري است، آنچه از همه بدتر و شنيع تر است،” مراء“ كردن15،  يا جدل با طل مي باشد زيرا ضدّيت كامل با هدف عالي و مقدس مناظره دارد و به طور جدي بايد از آن پرهيز كرد. براي اهميت دادن به اين نكته ي مذموم و نا پسند، از زبان مرحوم سيد عبدالله شبيردر كتاب ”الاخلايق“ بسنده مي كنيم:« مراء عبارت از آن است كه كس فقط براي اظهار زيركي خويش و تحقير ديگري به سخن كس اشكال كند تا نقص و خلل آن را اظهار نمايد. »16

پي نوشتها

1 . ترجمه المنطق مرحوم مظفر ص 409-373: منطق صوري- ص225- 222.

2 . آل عمران /64

3 . به الاحتجاج، تأليف احمد علي بن ابي طالب الطبرسي مراجعه شود.

4. آقاي دكتر سيد محمد باقر حجتي آنرا به نام « آداب تعليم و تعلم در اسلام » ترجمه فرموده اند.

5. مفردات با استفاده از آيات آورده است.

6 . المنجد، اقرب الموارد؛ اساس البلاغه زمخشري، ماده” نظر“.

7 . بحار، ج1، ص166؛ تحفه العقول / مواعظ النبي؛ كافي/ كتاب فضل العلم.

8. قال رسول الله (ص) : مَن عَمِلَ عَلي غَيِِرِ عِلمٍ كَانَ ما يُفِسـدُ اَكثَرَ مِمَا يُصلِح: هر كس با نا آگاهي دست به كاري بزند، بيش آنچه كه آن را اصلاح نمايد، نابود مي كند.

9 . امرت بمداراة الناس كما امرت بتبليغ الرسالة: همانگونه كه به تبليغ رسالت مأمور شدم، به مداراي با مردم نيزمأمورم. تحف العقول با ترجمه، ص 47.

10. غرر الحكم ص 592

11. نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتي، ص 521.

12 . نساء /165.

13 . انسان/3.

14. قصص /83.

15. به احاديث فصل اول کتاب “گفتمان يا جدل و استدلال در قرآن” مراجعه شود.

16 . تر جمه الاخلاق، ص 227؛ مترجم محمد رضا جبّاران.

به اشتراک بگذارید