این هفته در کلاس مهتاب اتفاق جالبی افتاد که هم باعث خنده شد و هم جای تامل داشت.
جلسه گذشته، در حین درس یکی از بچه ها سوالی پرسید که قرار شد بچه ها تا هفته دیگر، روی این موضوع فکر کنند و نظراتشان را بنویسند تا پیرامون آن گفتگو شود.
سوال این هفته این بود:
چگونه خود را دوست داشته باشیم؟
پاسخ همه بچه ها نوشته شد و در مورد هر کدام صحبت شد.
خدیجه پرسید؛ خانم چرا بعضی وقتها اطرافیانمان ما را دوست ندارند؟ بچه ها گفتند آره خانم چرا ؟؟؟؟
گفت و شنود هایی در این مورد مطرح شد.
در حین صحبت ها گفتم بچه ها ریشه اصلی این حس و به دنبال آن نداشتن اعتماد به نفس، تحقیر و تمسخر در دوران کودکی است و…
ناگهان فاطمه گفت :خانم خانم صبر کنید!صبر کنید! نگید؛
و سریع گوشی را از کیفش در آورد و گفت خانم لطفاحالا از اول، همه حرفهایی که گفتید دوباره بگید.
گفتم برای چی؟به شوخی گفتم می خواهی صدای منو بزاری در شبکه های اجتماعی تا مشهور بشم؟ همه خندیدیم .
فاطمه گفت :می خواهم این حرفها را برای مادرم بزارم که بشنود!
در کلاس همهمه شد و بچه ها گفتند آره خانم فاطمه راست می گه این حرفها رو هم به مادر هامون هم بگویید که…

حین صحبت هایی که با بچه ها داشتیم به این نتیجه رسیدم که باید مشاوره ای برای بچه ها و مادران برگزار شود.