1.مقدمه

بدون ترديد در ميان زنان و بانوان اسلامي ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره ديني ، علمي ، ادبي ، تقوايي و اخلاقي در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مي رود . شخصيت فاطمه زهرا ( ع ) سيده نساء العالمين ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگويي تام و تمام براي تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشري ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين ( ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند ، و نيز زينب کبري ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يکتا در سخنوري و حق طلبي که پيام حسيني و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ريا و پستي و دنياپرستي را از چهره يزيد و يزيديان به يک سو زد . کيست که نداند که مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادي دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامي را در مهد عفت و کانون تقواي خانوادگي به پسران و دختران خود آموخت .

پدر و مادر : فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر ( ص ) از خديجه کبري مي باشد . چه بگويم درباره پدري که پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهي و سيه کاري بود ؟ چه بگويم درباره پدري که قلم را توان وصف کمالات اخلاقي او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجاياي او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خديجه دختر خويلد از نيکوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامي نخستين زني که به پيامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت – در راه پيشرفت اسلام – کريمانه بذل کرد . درجه وفاداري خديجه ( ع ) نسبت به پيامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستي اش ، تاريخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پيامبر اکرم نيز تا خديجه زنده بود زني ديگر نگرفت و پيوسته از فداکاريهاي او ياد مي کرد .

از عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : ” احترام هيچ يک از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيکي ياد مي کرد و به حدي او را محترم مي شمرد که گويا زني مانند خديجه نبوده است ” . عايشه سپس نقل مي کند : روزي به پيغمبر ( ص ) گفتم : او بيوه زني بيش نبوده است ، پيغمبر سخت برآشفت به طوري که رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه کسي براي من نبود . روزي که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد . روزي که همه مرا به جادوگري و دروغگويي نسبت مي دادند ، او مرا تصديق کرد ، روزي که همه از من روي مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بي دريغ خرج کرد . خداوند از او دختري به من بخشيد که مظهر پاکي و عفت و تقوا بود . عايشه سپس مي گويد : به پيغمبر عرض کردم از اين سخن نظر بدي نداشتم و از گفته خود پشيمان شدم . باري ، فاطمه زهرا ( ع ) چنين مادري داشت و چنان پدري . گفته اند : خديجه از پيغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنيه ابو القاسم براي پيغمبر از همين فرزند پيدا شد . وي قبل از بعثت در دو سالگي درگذشت . عبد الله يا طيب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زينب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقيه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت .ام کلثوم که او نيز به ازدواج عثمان – پس از رقيه – درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علي ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره اين ازدواج پر شوکت و برکت است .

ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بيستم جمادي الثاني سال پنجم بعثت مي دانندکه در مکه اتفاق افتاد . بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوي يگانه نزديک نه سال بوده است . نامها و لقبهايي که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوينده صفات و سجاياي ملکوتي اوست ، مانند : صديقه طاهره ، زکيه ، زهرا ، سيدة النساء العالمين و خير النساء و بتول … . کنيه هاي آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنين ، ام الائمة … . و شگفت تر از همه ” ام ابيها ” يعني ” مادر پدرش ” مي باشد که نشان دهنده علاقه بسيار زياد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و اين که با همه کمي سن از آغاز کودکي پناهگاه معنوي و تکيه گاه روحي – بعد از خداوند متعال – مانند خديجه براي پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابيها را پيغمبر ( ص ) به دختر عزيزش عنايت کرد . چون کلمه ” ام ” علاوه بر مادر ، به معني اصل و منشأ هم به کار مي رود و مانند ” ام الخبائث ” که به شراب ( سرچشمه همه زيانها و بديها ) مي گويند و ” ام القري ” که به مکه معظمه گفته مي شد ، بنابراين ام ابيها به معني منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولايت است ، و براستي زهرا ( س ) درخت سايه گستري بود که ميوه هاي شيرين امامت و ولايت را به بار آورد .

2. دوران زندگي فاطمه زهرا ( ع )

فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود – در جود وبخشش و بلندي نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجاياي ملکوتي وارث پدر و همسري دلسوز و مهربان و فداکار براي شوهرش علي ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستي و عبادت خالق متعال و دوستداري پيامبر ( ص ) نقشي نبسته و از ناپاکي دوران جاهليت و بت پرستي به دور بود . نه سال در خانه پر صفاي مادر و در کنار پدر و نه سال ديگر را در کنار شوهر گرانقدرش علي مرتضي ( ع ) دوش به دوش وي در نشر تعليمات اسلام و خدمات اجتماعي و کار طاقت فرساي خانه ، زندگي کرد . اوقاتش به تربيت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار مي گذشت . فاطمه ( ع ) دختري است که در مکتب تربيتي اسلام پرورش يافته و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جايگزين شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهي را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادري سالخورده و کدبانويي آزموده که تمام دوره هاي زندگي را گذرانده باشد – به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان – توجه مي کرد و نيز آنچه را در بيرون خانه مي گذشت ، مورد توجه قرار مي داد و از حق خود و شوهرش دفاع مي کرد .

3.چگونگي ازدواج فاطمه ( ع ) و علي ( ع )

از آغاز معلوم بود و همه مي دانستند که جز علي ( ع ) کسي همسر ( کفو ) فاطمه دختر پيامبر عاليقدر اسلام نيست . با وجود اين ، بسياري از ياران و کساني که خود را به پيغمبر ( ص ) نزديک احساس مي کردند ، به اين وصلت چشم داشتند و اين آرزو را در دل مي پروردند . نوشته اند : پس از اين آزمونها عده اي از اصحاب به حضرت علي ( ع ) مي گفتند : چرا براي ازدواج با يگانه دختر پيغمبر ( ص ) اقدام نمي کني ؟ حضرت علي ( ع ) مي فرمود : چيزي ندارم که براي اين منظور قدم پيش نهم . آنان مي گفتند : پيغمبر ( ص ) از تو چيزي نمي خواهد . سرانجام حضرت علي ( ع ) زمينه را براي طرح اين درخواست آماده ديد . روزي به خانه رسول اکرم ( ص ) رفت . اما شدت حيا مانع ابراز مقصود شد . نوشته اند دو سه بار اين عمل تکرار گرديد . سومين بار پيغمبر اکرم ( ص ) از علي ( ع ) پرسيد : آيا حاجتي داري ؟ علي ( ع ) گفت : آري . پيغمبر فرمود : شايد براي خواستگاري زهرا آمده اي ؟ علي عرض کرد : آري . چون مشيت و امر الهي بر اين کار قرار گرفته بود و پيامبر از طريق وحي بر انجام دادن اين مهم آگاه شده بود ، مي بايست اين پيشنهاد را با دخت گراميش نيز در ميان بگذارد و از نظر او آگاه گردد . پيامبر ( ص ) به دخترش فاطمه گفت : تو علي را خوب مي شناسي ، علي نزديکترين افراد به من مي باشد . در اسلام ، سابقه فضيلت و خدمت دارد . من از خدا خواستم براي تو بهترين شوهر را برگزيند . خداوند مرا به ازدواج تو با علي امر فرموده است . بگو چه نظر داري ؟ فاطمه ساکت ماند .

پيغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و صداي تکبيرش بلند شد . آن گاه پيامبر ( ص ) بشارت اين ازدواج را به علي ( ع ) فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه اي که عده اي از اصحاب بودند ، خطبه عقد را قراءت کرد و اين ازدواج فرخنده انجام شد . گفتني است که علي ( ع ) جز يک شمشير و يک زره و شتري براي آب کشي چيزي در اختيار نداشت . پيغمبر ( ص ) به علي فرمود : شمشير را براي جهاد نگه دار ، شترت را هم براي آب کشي و سفر حفظ کن ، اما زره خود را بفروش تا وسايل ازدواج فراهم شود . پيغمبر ( ص ) به سلمان فرمود : اين زره را بفروش . سلمان زره را به پانصد درهم فروخت . سپس گوسفندي را کشتند و وليمه عقد ازدواج دادند . اين جشن در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسايلي که به عنوان جهيزيه به خانه فاطمه زهرا ( ع ) دخت گرامي پيامبر ( ص ) آورده شده است ، از 14قلم تجاوز نمي کند : چارقد سرانداز – دو عدد لنگ – يک قطيفه – يک طاقه چادر پشمي – 4 بالش – يک تخته حصير – قدح چوبي – کوزه گلي – مشک آب – تنگ آبخوري – تختخواب چوبي – يک طشت لباسشويي – يک آفتابه – يک زوج دستاس و مقداري عطر و بخور . اين است جهيزيه و تمام اثاث خانه فاطمه زهرا زوجه علي ( ع ) سرور زنان عالم . در شب زفاف – به جاي خديجه که به جهان باقي شتافته بود ، سلمي دختر عميس مواظبت از فاطمه زهرا را بر عهده داشت – و رسول اکرم ( ص ) خود شخصا با عده اي از مهاجر و انصار و ياران باوفا در مراسم عروسي شرکت فرمود – از بانک تکبير و تهليل فضاي کوچه هاي مدينه روحانيتي خاص يافته بود و موج شادي و سرور بر قلبها مي نشست . پيامبر گرامي دست دخترش را در دست علي گذاشت و در حق آن زوج سعادتمند دعاي خير کرد و آنها را به خداوند بزرگ سپرد . و بدين سان و با همين سادگي عروسي بهترين مردان و بهترين زنان جهان برگزار شد .

4.از شادي تا اندوه

در سال يازدهم هجري در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پيامبر ( ص ) پيش آمد وچه دردآور بود جدايي اين پدر و دختر – پدري چون پيامبر گرامي که هميشه هنگام سفر با آخرين کسي که وداع مي کرد و او را مي بوييد و مي بوسيد ، دخت گراميش بود و چون از سفر بازمي گشت ، اولين ديدار را با دخترش داشت . پيوسته از حالش جويا مي شد و رازي از رازها را در گوش جانش مي گفت و دختري که پيوسته از کودکي در کنار پدر بود و از او پرستاري مي کرد ، گاهي با زنان هاشمي به ميدان جنگ مي شتافت تا حال پدر را جويا شود . چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه درافتاد که پيامبر ( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه کوه احد شتافت و سر و صورت خونين پدر را شستشو داد و از خاکستر حصيري که سوخته بود بر جراحات پدر پاشيد و از زخمهاي آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود يافت – دختري که لحظه به لحظه که از کارهاي خانه داري و بچه داري فراغت مي يافت ، به خدمت پدر مي رسيد و از ديدارش بهره مند مي شد … آري لحظه جدايي اين چنين پدر و دختري فرارسيد و چه زود فرارسيد . پيامبر ( ص ) در بستر بيماري افتاد و رنگ رخسارش نمايانگر واپسين لحظات عمرش بود . عايشه روايت مي کند که پيغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرين رمقهاي حيات ، دختر عزيزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزديکش نشانيد و در گوش او رازي گفت که فاطمه سخت به گريه افتاد . پس از آن سخن ديگري گفت که ناگهان چهره فاطمه شکفته شد . همگان از ديدن اين دو منظره متضاد متعجب شدند . راز اين رازگويي را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را به من گفت ، بسيار محزون شدم و عنان شکيبايي از دستم بشد ، گريه کردند ، او نيز متأثر شد ، ديگر بار در گوشم گفت :

دخترم ! بدان تو نخستين کسي از خانواده هستي که به زودي به من ملحق خواهي شد . به شنيدن اين بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود راضي هستي که ” سيده نساء العالمين و سيده نساء هذه الامة ” باشي ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسنديد راضي ام . باري ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان اين امت – اين نو گل خندان باغ رسالت بر اثر تندبادهاي حوادث ، زود پر پر شد و چندي بعد از پدر بزرگوارش به وي پيوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه اسلام . آري ، مرگ پدري مهربان و دگرگونيهايي که پس از رسول خدا ( ص ) روي نمود ، روح و جسم دختر پيغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وي در روزهايي که پس از مرگ پدر زيست ، پيوسته رنجور ، پژمرده و گريان بود . هرگز رنج جدايي پدر را تحمل نمي کرد و براي همين بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنيد لبخند زد . او مردن را بر زيستني جدا از پدر ، ترجيح مي داد . سرانجام ، آزردگيها و ناتواني تا بدان جا کشيد که دختر پيغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بيماري او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را دلداري دادند و يا به ديدنش رفتند ؟ ظاهرا جز يکي دو تن از محرومان و ستمديدگان چون بلال و سلمان کسي از اين بانوي گرانقدر غم خواري نکرد . اما زنان مهاجر بويژه انصار ، که از آزردگي و بيماري فاطمه ( ع ) خبر يافتند ، با مهرباني نزد او گرد آمدند و از او عيادت و دلجويي نمودند . دختر پيامبر ( ص ) در بستر بيماري نيز ، در پاسخ کساني که از او احوالپرسي مي کردند ، سخناني فصيح و بليغ بر زبان مي راند . سخناني که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانويي داغديده و ستم رسيده مي نمود ، اما بحقيقت اعلام خطري بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکني و فتنه انگيزي در آينده بيم مي داد . باري ، دخت پيامبر ( ص ) گفتنيها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوري از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به ” گلشن رضوان ” شتافت .