خداوند در قرآن كريم مي فرمايد(و لارطب و لايابس الا في كتاب مبين1همه چيز را در قرآن آورده ايم).در جايي ديگر قرآن مي فرمايد«رب ان قومي اتخذواهذ االقرآن مهجوراً2 خدا يا مردمان قرآن را مهجور قرار داده اند». سيد جمال الدين حسيني افغاني نيز در سخنراني ها و مقالات خود به اين موضوع اشاره و همين را عامل عقب افتادگي مسلمانان مي داند . کينتست گريگ محقق قرآن شناس کمبريج مي گويد: من 35 سال است هر روز قرآن مي خوانم و از خواندن آن احساس خستگي نمي کنم زيرا در آن اعجازي عجيب مي بينم و از آن حيرت مي کنم، ولي مسلمانان بدليل اينکه قرآن را بعنوان معجزه اي از جانب خداوند پذيرفته اند ، اين اعجاز رابه عنوان امري عادي باور دارند3. متاسفانه تلقي ما مسلمانان نسبت بقرآن از سطح بسيار پاييني برخورداراست.و متدين ترين مسلمانان عادتاً به روخواني ان اكتفا مي كنند و از تعمق و تدبردر آن كوتاهي مي ورزند. بگذريم كه بسياري از متجددين ومتفكرين اسلامي اساس قرآن را زير سوال برده اند و از ان صرفاً بعنوان خيال پردازي، خلسه يا سليقه شخصي پيامبر ياد مي كنند. در اينجا سعي شده تا با نگرشي جديد و متفاوت برخي ايات قرآن مورد بررسي قرار گيرد. هدف از اين مقاله تفسير آيات قراني نمي باشد بلكه بيان اشاراتي از قرآن است كه شايد مفسرين در طي 14 قرن گذشته بصورت روشن تبين نکرده اند. هم اكنون بكمك علم باستان شناسي نوين مي ختوان به راز بخشي از اين آيات پي برد.راز هايي كه مدتي طولاني در دل قرآن نهفته بوده تا در زمان ما و براي ما خودش را عيان كند.
ذکر داستان انبياء و اقوام پيشين بخش عمده اي از آيات قرآن را بخود اختصاص داده. ذات باري تعالي به اين داستانها اهميت بسياري داده و لذا از آنها بعنوان بهترين قصه ها ياد کرده. انگيزه بيان اين داستانها دو امر مي باشد:
1- ذات وسرشت بشري اصالتا مجذوب قصه است 2- هيبت و ابهت کلام الهي باعث اثر اين قصه ها در انسانها مي شود. ولي گاهي در بيان اين داستانها اشاراتي بس حيرت انگيز از جانب خداوند وارد شده که براستي قابل تأمل است وشايد درك آن براي مردمان در 14 قرن گذشته مشكل بوده است و در قرن حاضر با کمک علوم جديد به تدريج کشف مي شود. در اينجا سه نمونه از اين اشارات بيان مي شود: «و لقد ترکنا منها آية بينة لقوم يعقلون» (و همانا از آن ديار لوط آثار خرابي را واگداشتيم تا آيتي روشن براي عاقلان باشد.4) مفسرين اسلامي در تفسير تطبيقي اين آيه با مشكلاتي مواجه شده اند. نهايتا برخي گفته اند آثار اين شهر تا سالياني بعد براي عبرت مردمان نمايان بود ولي پس از آن احتمالا آب دريا آن شهر را فرا گرفته و غرق شده است. از طرفي در روايات اسلامي آمده که بر قوم لوط ناگهان خاکستري از آسمان باريد و محو شدند. عجيب اينكه امروزه شهري در نزديکي مديترانه بنام پمپي کشف شده، باستان شناسان مي گويند اين شهر بدليل انفجارهاي ناگهاني كوه آتشفشاني که در نزديکي آن قرار داشته، نابود شده، حادثه آنقدر ناگهاني روي داده که همه چند شهر به همان حالت که در اثناي زندگي روزمره بوده دست نخورده بشكل مجسمه هاي سنگي باقي مانده. گويي زمان منجمد شده است. وضعيت ظاهري اين مردم سنگ شده بسيار شبيه به آن چيزي است که در شرح احوالات قوم لوط در متون ديني بيان شده است. (شايد از اين قرائن بتوان نتيجه گرفت که قوم لوط اهالي پمپي بوده اند.)
«واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون» ( و دريا را به آرامي ترک کن آنها لشکري هستند که غرق خواهند شد5) تا كنون تصور بسياري از مورخين اين بود كه حضرت موسي و يارانش از رود نيل عبور کردند. برخي براي توجيه کلام خداوند که اشاره به بحر کرده مي گويند اين استعاره است واشاره به بزرگي رود نيل دارد. در سالهاي اخير دانشمندي بنام روني وايت، تحقيقات گسترده اي در اين زمينه انجام داد. او فرضيه اي بنا نهاد مبني بر اينکه حضرت موسي از درياي سرخ عبور کرده وتصميم گرفت عمق درياي سرخ را وجب به وجب جستجو کند تا شايد بتواند آثاري از غضب خداوند بر لشکريان فرعون را بيابد. دانشمندان باستان شناس کار او را خيالپردازي و نشدني مي دانستند. او مي گويد بيش از 3000 پرواز به منطقه انجام شد ولي اثري يافت نشد. نهايتاً آنها سراغ نقشه هاي ماهواره اي رفتند. در اين نقشه ها نقطه ي از خليج عقبه وجود داشت که عمق کمتري نسبت به مناطق ديگر داشت. آنها با خود فکر کردند اگر دريا شکافته شده، در همين منطقه بوده. در نتيجه شروع به غواصي در منطقه نمودند. بعد از گذشت شش ماه اولين نشانه ظاهر شد. يکي از غواصان مرجان عجيبي در آب مشاهده کرده بود. آن مرجان در واقع چرخ ارابه اي بود که فقط افسران بلند پايه مصر اجازه سوار شدن برآن را داشتند بعد از آن سپرهاي نظامي و استخوانهايي از ايشان در اين منطقه کشف شد. « فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية» امروز جسد تو را نجات ميدهيم تا براي آيندگان نشانه اي باشد (6)
از سؤالاتي که باستان شناسان بدنبال پيدا کردن جواب آن هستند فرعوني است که مورد غضب خداوند قرار گرفته. اخيراً اکثر محققان براين باورند که آن فرعون، رامسس دوم بوده است. در تاريخ آمده که وي در جنگ جان خود را از دست داده است. در اينكه موميايي رامسس دوم فاقد زخم و جراحت ناشي ازجنگ باشد شکي وجود ندارد و همين امر مي تواند نشان از غرق شدن اين فرعون به امر پروردگار باشد. 3-«ولقد تركناها آية فهل من مدكر» وما آن کشتي را محفوظ داشتيم تا آيت عبرت شود پس کيست که پند گيرد.7 در سال 1959 يک خلبان بر اساس مأموريت محوله چندين عکس هوايي براي مؤسسه زمين شناسي ترکيه برداشت. در ميان اين عکسها تصويري جالب توجه بود. چيزي که شبيه به يک قايق بود در فاصله 20 کيلومتري کوههاي آرارات بر روي تپه اي آرميده بود. بلافاصله محققان تحقيقات خود را در اين زمينه شروع کردند، ولي چيز قابل ملاحظه اي بدست نياوردند. در سال 1976 آقاي روني وايت تحقيقات جديدي را در اين مورد آغاز کرد. او دريافت که ابعاد اين کشتي بسيار بزرگتر از آن چيزيست که قبلا تصور مي شد. طولي بلندتر از يک زمين فوتبال و اندازه اي به مقدار يک ناوجنگي! سپس اين سوال مطرح شد که اين قايق عظيم در ارتفاع 1890 متر از سطح دريا چه کار مي کند؟
و همين موضوع اين نظريه را تقويت کرد که آنها شاهد بقاياي کشتي افسانه اي نوح که در کتب مقدس اديان آمده مي باشند. صحبت در اينجا از ساخت يک کرجي 8 نفره با ظرفيت چند حيوان کوچک نيست، بلکه بحث بر سر تکنولوژي پيچيده اي است که مهارت ذوب فلزات و ابزار پيشرفته مي طلبيده است. آيا انسانها در آن دوران مي توانسته کشتي به وزن 32000 تن و گنجايش 494 اتوبوس دو طبقه بسازند!؟ و آيا اساساً حيوانات وحشي در آن کشتي بوده اند؟ خوشبختانه تحقيقات بيشتر به اين سوالات جواب داده است. کشف مقادير زياد فضولات حيوانات و همچنين وجود قطعات آهن در فواصل منظم در ساختار کشتي تاييد شد. دانشمندان 5400 اتصال آهني در کشتي يافتند که 72 تير فلزي را در هر طرف کشتي نگهداشته بود. در سال 1991 يک ميخ پرچ فسيل شده با حضور 26 دانشمند کشف شد. تجزيه و تحليل ترکيبات اين ميخ وجود آلياژهاي آلومينيوم و تيتانيوم را درآن نشان مي داد. اين در حالي بود که گمان مي رفت در زمان نوح آهن و آلومينيوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسيده بود!
آيا علم باستان شناسي نيازمند به بازنگري در تاريخ استخراج بشر از فلزات است؟ «واصنع الفلک باعيننا و وحينا» 8» . نكته قابل توجه ديگر اينكه منطقه فرود کشتي در کوههاي آرارات از گذشته هاي دور به منطقه هشت معروف بوده است. و در کتاب( کشتي گمشده نوح)آمده که نام اين منطقه تمانين Temanin بمعناي هشت است. شيخ صدوق نيز در کتاب عيون الاخبار از امام رضا (ع) روايت کرده که: نوح در همان محلي که کشتي به زمين نشست قريه اي بنا کرد و نام آنرا ثمانين(هشتاد) گذاشت و همان طور که مي بينيم بين کلمات ثمانين و تمانين (هشتاد و هشت) شباهت بسياري است. قرآن کريم مي فرمايد که کشتي نوح بر کوه جودي نشسته است (9)، کوهي که در حال حاضر کشتي مورد نظر بر آن قرار دارد به ترکي «کودي» داغ يا همان کوه «جودي» نام دارد. در کتاب «الدر المنثور» از امام کاظم(ع) نقل شده که «جودي کوهي است در موصل». رجوع به نقشه جغرافيايي نشان مي دهد که نزديکترين محل معروف و شناخته شده در عصر ائمه به کوه آرارات، منطقه موصل در شمال عراق است. اسامي ديگر اماکن نيز در اطراف کوه آرارات مي تواند با ماجراي طوفان نوح مرتبط باشد. خود کوه آرارات در ميان ارمني ها به کوه ماسيس معروف است،که به معناي مادر جهان است. نخجوان نيز به معناي محل فرود مي باشد.خلاصه داستان اينست كه در دل کوههاي آرارات در نزديکي مرزهاي ايران و ترکيه جسم عظيم و فسيل شده اي قرنهاست که آرميده و طوفان مهيب را پشت سر گذاشته است. کشتي بزرگ و مجهزي که يکي از پيامبران خدا را در رسالتش ياري داده است.
پي نوشت ها:
1- انعام 59
2- فرقان30
3- قرآن را چگونه شناختم، ص26
4- عنکبوت 35
5- دخان 24
6- يونس 92
7- قمر15
8- هود 37
9- هود 44
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر