از ساعت یک و نیم راه افتادم اومدم زودتر تا به بچه ها کمک کنم. خانم فردوسی مسئولیت بچه ها را تو مجلس دونه به دونه براشون گفت که مسئولیت منم چیدن سفره بود. مجلس تزئین شده و آماده بود. خانم فردوسی با یکی از بچه ها داشتن برنامه هایی رو که ریخته بودن بررسی و آماده میکردن. دوتا از بچه ها دکلمه تمرین میکردن تا از بینشون هرکدوم که بهتر بودن رو خانم فردوسی انتخاب کنه. یکی از بچه ها هم داشت تو خوندن قرآن تمرین میکرد، چون قرائت قرآن به عهده اون بود و چندتا دیگه از بچه ها مطلبایی که خانم فردوسی خواسته بودن که بنوسین رو داشتن مینوشتن. بقیه بچه ها هم دراز کشیده بودن تا یکمی استراحت کنن.
دو سه تا از مادرا هم اومده بودن و داشتن غذا رو آماده میکردن. اینطور که فهمیدم اونا از ساعت ده یازده اومده بودن تا غذا رو آماده کنن. ساعت چهار و چهل دقیقه بچه های خانم کریمی (مربی یکی از کلاسها) اومده بودن و اون چادر نمازای خوشکلشونو داشتن سرشون میکردن و برای مراسم حاضر میشدن.
همه درحال آماده شدن مراسم بودن. خانم کریمی با بچه هاش سرودشونو تمرین میکردن. بعد که تمرینشون تموم شد به بچه ها یه استراحتی داد تا یکم از استرسشون کمتر بشه و بعد از استراحت دوباره گفت تمرین کنیم. ساعت پنج و پنجاه دقیقه چندتا از بچه های جمکرانی اومدن و دم در هم یکی مسئول شد که هرکی میاد اسمشو بنویسه تا هم آمار دستمون باشه هم بفهمیم کیا اومدن و کیا نیومدن.
ساعت پنج و پنجاه و هفت دقیقه بچه های اهل کسا(یک مجتمع خیره مسکونی در قم) هم اومدن و همینطور کم کم همه بچه ها اومدن و دم در اسمشونو گفتن تا نوشته بشه. بعد هم با راهنمایی های انتظامات بچه ها همه وسط نشستن و قرار شده بود کسی به دیوار تکیه نده.
ساعت شش و ده دقیقه مراسم شروع شد. تعداد کل بچه ها که اومده بودن 170 نفر بودن. مجری شروع کرد به صحبت کردن. بعد هم بچه ها بازی پانتومیم رو انجام دادن. کلا یک ونیم دقیقه وقت داشتن چیزی که بهشون گفته میشه رو اجرا کنن. اول از بچه های ابتدایی شروع شد، بعد راهنمایی و همینطور مقاطع تحصیلی بالاتر.
تقریبا ساعت شش و سی دقیقه مولودی خون برنامه خودشو شروع کرد. تقریبا ساعت هفت مولودی تمام شد و با دعای سلامتی امام زمان (عج) برنامه شو تمام کرد. بعد هم پانتومیم دبیرستانیا رو شروع کردن و به همان پنج نفری که پانتومیم بازی کردن به همشون کادو دادن، به کسایی هم که جواب پانتومیم رو داده بودن کادوهاشونو دادن.
دو تیکه برگه کوچیک بین بچه ها پخش شده بود که داخلش صلوات های زیبا نوشته شده بود و همه با خوندن خانم فردوسی شروع میکردن به خوندن که فقط یکیشونو خوندیم. بعد دوباره مجری کمی صحبت کردن و سوالهایی از بچه ها می پرسیدن و بچه ها جواب میدادن. یکی از بچه ها به اسم مهدیه ساعت هفت و ربع شروع کرد به خوندن دکلمه و بعد دوباره مجری شروع کرد به سوال پرسیدن و بچه جواب میدادن.
بعد هم خانم کریمی با بچه هاش اومدن تا سرود بخونن. قبل از اون همه یه صلوات دیگه با خانم فردوسی خوندیم تا بچه های خانم کریمی کاملا آماده بشن. بعد از خوندن سرود ساعت هفت و بیست و پنج دقیقه مجری بازم مسابقه گذاشت و گفت “خلاصه همه چیزایی که ما صحبت کردیم درمورد چی بود” و چندتا از بچه ها رو بلند کرد تا جوابشونو بدن و جایزه بهشون بدن که فقط دوتا شون بهتر گفتن و هدیه گرفتن. بعد دوباره صلوات رو با خانم فردوسی خوندیم.
ساعت هفت و نیم جایزه نقدی چهار نفری که قبلا در مسابقه نقاشی برنده شده بودن رو دادن و بعد هم جایزه مسابقه تفسیر یکی از آیه های سوره آل عمران که قبل از ماه رمضان در کلاس ها برگزار شده بود که تو این مسابقه فقط پنج نفر شرکت کردن که به سه تا از بهترینشون جایزه داده شد و به دوتای دیگه به عنوان یادگاری هدیه ایی دادن و خود خانم فردوسی شخصا هدیه هاشونو میدادن. ساعت هفت و چهل دقیقه خانم فردوسی از معلمان تقدیر و تشکر کردن و هدیه ایی همراه با یه شاخه گل بهشون دادن. و بعد از خوندن یکی دیگه از اون دوتا صلوات مجلس در ساعت هفت و پنجاه دقیقه به اتمام رسید.
ساعت هشت سفره ها رو پهن کردن. ساعت هشت و دوازده دقیقه پذیرایی رو شروع کردن و ساعت نه و نوزده دقیقه همه غذاشونو خوردن و منتظر بودن تا سرویساشون بیاد. سرویس ها همین طور یکی یکی می امدن و بچه ها با معلمشون میرفتن سوار میشدن. ساعت نه و چهل دقیقه سرویس اهل کسا و جمکران اومد. ساعت نه و چهل و پنج دقیقه سرویس اهل کسا حرکت کرد و ساعت نه و پنجاه دقیقه هم بچه ها رسیدن خونه.
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر