دراین سفر با دو دوست عزیزم آقای مهدی قدمگاهی (از اعضای هیأت مدیره موسسه هستند و فعالیتهای ما در مناطق محروم جنوب کشور و مشهد را مدیریت می کنند) و آقای حسن ظهوری (فیلمساز و خبرنگار وبسایت خبری تحلیلی عصر ایران) همراه بودم. ما ساعت 8 صبح به بندرعباس رسیدیم و از آنجا به همراه آقای میرانی که راننده ما در این سه روز بودند، راهی شهرستان قلعه گنج شدیم.
فاصله بندرعباس تا قلعه گنج تقریباً 3 ساعت با ماشین طول میکشد. مسیر یک جاده باریک دو طرفه در منطقهای اغلب کوهستانی با ترافیک نسبتاً سنگین است. ماشینهای سنگین در این مسیر زیادند که اغلب یا محصولات کشاورزی را منتقل می کنند یا قاچاق سوخت انجام می دهند.
متأسفانه یکی ازعلل بالا بودن تعداد ایتام در این مناطق، آمار بالای تصادفات است؛ چرا که هم جاده ها بد است و هم فرهنگ رانندگی مردم پایین است. گاهاً می دیدم بچهای 15 ساله پشت نیسان آبی رانندگی میکند یا قاچاقچیان و شوتیهایی که با سرعت بالا از همه سبقت می گیرند.
هدف من از این سفر دو موضوع بود:
هدف اول، می خواستم بازدیدی از خانوادههای تحت حمایت موسسه در آن منطقه داشته باشم؛ تعداد کودکان ما درآن منطقه 500 نفر است. ما درآنجا به غیر از پرداخت مبالغ ماهانه فرشته هایمان، به طرحی برای اشتغال و پرورش بز برای خانوادههایمان از 4 سال قبل شروع کرده و هر سال آمار آنها را بررسی می کنیم.
همچنین تا کنون توانسته ایم 9 منزل را برای خانوادههای ایتام در جنوب کرمان احداث کنیم. آنجا بسیاری از خانوادههای نیازمند در کپر زندگی می کنند که اصلاً مناسب سکونت نیست و آمار بالای عقرب گزدیدگی کودکان در آن منطقه دلیل این مدعا هست. متأسفانه بهداشت در آن مناطق از وضعیت خوبی برخوردار نیست و خانوادههایی هستند که فاقد سرویس بهداشتی مناسب هستند؛ از این رو تا کنون 17 باب سرویس بهداشتی و حمام نیز برای خانوادههای نیازمندان آنجا ساختهایم.
هدف دوم از این سفز، تولید فیلمی مستند، برای معرفی موسسه بود که بخشی از آن را در قم و تهران فیلمبرداری کرده بودیم و حالا نوبت به آن منطقه رسیده بود که به اتفاق آقای ظهوری به آنجا رفتیم.
با توجه به اینکه بایستی زمانی را هم برای تولید فیلم می گذاشتیم، عملاً تعداد خانواده های کمتری را بازدید کردیم؛ ولی بنظرم سفر بسیار مفیدی بود و دیدارهای بسیار مفیدی هم انجام شد که حتماً به ارتقاء کیفیت خدمات ما در آنجا کمک می کند.
روش فعالیت موسسه در آن منطقه این گونه است که با همکاری موسسه، فعالان فرهنگی قلعه گنج، ایتام را شناسایی و به آنها کمک می کنیم. فعالان فرهنگی موسسه، مجموعهای متشکل از برخی طلبهها و نیروهای بومی آن منطقه هستند که با بیش از 2000 کودک در آن مناطق ارتباط دارند و برای کودکان در روستاها به عنوان مربی، کلاسهای فرهنگی و مذهبی برگزار می کنند. ما از این ارتباط جهت فعالیت های موسسه برای حمایت از ایتام نیز استفاده کردهایم. این مربیان، از بهترین انسانهایی هستند که من تا کنون در عمرم دیده ام؛ افرادی بسیار دلسوز، زحمتکش ومؤمن.
آب و هوای آنجا گرم و خشک است و در اردیبهشت به 42 درجه می رسد. تقریباً همه مردم کولرگازی دارند و به قول خودشان از نان شب هم واجت تر است و به نظر من بیراه هم نمی گویند؛ زیرا در آن گرما هیچ چیز دیگری جواب گو نیست.
10 سال است خشکسالی خیلی زیاد شده؛ مردم قبلاً باغهای لیمو و پرتقال زیادی داشتند ولی الان اثری از آن نیست و حتی درختان نخل هم بعضی جاها خشک شده اند. روستاها خیلی پراکنده و کوچکند و اغلب بز، در تعداد کم پرورش می دهند و یا زراعت محصولاتی مانند گوجه، هندوانه و پیاز دارند. چاههای آب حدود 30 تا 70 متر عمق دارند و برای من جای تعجب بود که چرا اینقدر هندوانه کاشت می شود.
این سفر، من بطور جدی تصمیم داشتم به خانوادههایی که بز جهت پرورش به آنها داده بودیم سرکشی کنم. شاید در مورد این کار موسسه اطلاعات زیادی نداشته باشید ولی شرح آن ساده است. ما از 4 سال قبل به خانوادههای مستعد، بز ماده محلی، جهت زاد و ولد و پرورش می دادیم. بزغالههایی که از بزها بدست می آمد برای خودشان بود و اگر سه بزغاله از بز اصلی بدست می آوردند، مالک بز اصلی هم میشدند. بنظرم موفقیت این کار میتواند در آن منطقه، تولید ثروت کند و خانوادههای زیادی از فقر خارج شوند. ما تا کنون به 31 خانواده بز داده ایم که اغلباً، در نگهداری و زاد و ولد آنها، بسیار موفق بودند و عملکرد قابل قبولی داشتند؛ دراین بین، برخی هم بزهای خود را از دست داده بودند و موفق نبودند.
در این سفر، به تعدادی از خانوادههای موفق سر زدیم. زیرا می خواستم بدانم راز موفقیت آنها چیست و ما چه برنامهای برای توسعه داشته باشیم.
مهمترین عامل موفقیت این خانوادهها، واکسیناسیون منظم و بهداشت نگهداریشان بود. یکی از آنها 3 بز را در دو سال تبدیل به 15 بز کرده بود و به نظر من اگر این روند را دو سال دیگر ادامه دهد، می تواند 50 بز داشته باشد و چنین خانوادهای دیگر فقیر محسوب نمی شود.
همین باعث شد تا با رئیس اداره دامپزشکی آن منطقه، جلسهای گذاشته شود و واکسیناسیون منظم همه دامها، در برنامه کارمون قرار بگیرد. موضوع جالب دیگر این بود که یکی از خانوادهها در زمینشان یونجه کاشته بودند تا علوفه دامهایشان تأمین شود و می گفتند، یونجه ده ماه در اینجا محصول می دهد و مازاد آن را هم می فروشیم. این خیلی برای من خوشایند بود. زیرا با کمبود بارندگی، تهیه علوفه بسیار پر هزینه است و اگر خانوادهها از این روش استفاده کنند، روش بسیار هوشمندانهای است.
دراین سفر، معتمدین(همان مربیان) از میزان پایین ماهانه برخی ایتام و برقرار نشدن حقوق تعداد زیادی از کودکان جدید، اظهار ناراحتی می کردند که به آنها گفتم با توجه به تقاضای بالای تکفل ایتام در ماه رمضان امسال، تغییر اساسی در امور کودکان را از ماه بعد شاهد خواهند بود.
من فکر می کنم آن منطقه از ایران، دارای ثروتهای نهفته بسیاری است. اول از همه منابع انسانی؛ چرا که آنها انسانهایی کم توقع و زحمتکش هستند؛ فقط بدلیل دوری از مرکز کشور نتوانستهاند به رشد مناسبی برسند. آفتاب در آنجا بسیار و زمین وسیع و حاصلخیزاست. اغلب مردم با هم فامیلند و میتوانند کارهای گروهی انجام دهند. اگر ما خیریهها سعی کنیم راهی را برای تولید ثروتی که مالکش همان مردم باشند ایجاد کنیم، بسیار خیر جاودانهای خواهد بود. این فقط ما هستیم که می توانیم به خودمان کمک کنیم.
هادی محقق
1401/02/13
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر