روز سه شنبه ۱۱ مهر ماه، همزمان با میلاد پیامبر اکرم همراه خانم سحر زنگنه (نماینده موسسه در تهران) به دیدار خانواده‌های ایتام رفتیم.
ما ۳۶ کودک در قالب ۲۰ خانواده درشهر تهران و حومه آن داریم که موفق شدیم به دیدار ۷ خانواده برویم.
این روز را انتخاب کردیم تا به بهانه تبریک میلاد و با جعبه شیرینی و لوازم التحریر برای کودکان خدمتشان برسیم.
در ذیل گزارشی مختصر از این دیدارها می نویسم تا شما را هم در این سفر شریک کرده باشم. سعی کرده ام مختصری از مشکلات کودکان و شرایط زندگیشان را برایتان بازگو کنم.

1- خانواده حسینی-شهر ری، باقرشهر
ایشان پسری ۱۴ ساله و دختری ۱۰ ساله داشتند. همسرشان بدلیل کرونا از دنیا رفته بود.
مادر خانواده می گفت بعد فقدان پدر، دخترم سمانه سادات، دچار استرس بسیار شدیدی شد که منجر به ریزش موی سکه ای او شد؛ دکتر هم تجویز کرد تا یک سال درس نخواند.
خانم حسینی می گوید: زمانی که منزل خواهرهایم می رویم سمانه با دیدن شوهر آنها بهانه پدرش را می گیرد و گاهی اوقات زمانیکه ماکارانی درست می کنم می گوید کاش بابا بود تا ته دیگش را به او بدهیم.
علی نیز کلاس هفتم است. او دچار ترس شدید شده و تا مدتها با اینکه خانه ما فقط یک اتاق ۱۵ متری است شبها جرأت نداشت تنهایی دستشویی برود.
خانم حسینی بعد فوت همسرشان خیاطی در حد راسته دوزی می کنند و برادر ایشان هم برای زندگی کمکشان می کنند.


2- خانواده حسینی-شهر ری، قلعه گبری
این خانواده سه کودک دارد. سید علی اکبر ۱۱ ساله، سید حسام ۶ ساله و ضحی سادات ۲ ساله.
دختر کوچولو یک هفته بعد از فوت پدر بدنیا آمده و درکی از جای خالی پدر ندارد؛ اما حسام هنوز نتوانسته با نبودن پدر عیاق شود.
منزل این خانواده نیز بسیار حقیر بود. بطوریکه با مبلغ ۴۰ میلیون تومان رهن و ۱,۵۰۰,۰۰۰ اجاره در آن ساکن بودند.




3- خانواده حسینی- شهر ری

ایشان چهار فرزند دارند. مرتضی ۱۰ ساله بزرگترین فرزند خانواده است؛ او چشمانش مشکل آب مروارید مادرزاد داشته که توسط خانم زنگنه پیگیری و جراحی شده است.
دو دختر دیگر حنانه و ریحانه سادات و فرزند دیگر مصطفی بود. منزل ایشان نیز شامل یک اتاق کوچک بود که ۴۵ میلیون تومان رهن (بدون اجاره) کرده بودند.


4- خانواده حیدری- شهر ری
این خانواده سه فرزند به نامهای مصطفی ۹ ساله، مرتضی ۵ ساله و نرگس ۷ ساله دارند.
همسر ایشان بر اثر تصادف فوت شده و منزلشان توسط یک خیریه اجاره شده است. مصطفی درمراسم خاکسپاری، چهره پدر را در قبر دیده و همین برای او مشکلات روانی متعدد ایجاد کرده که نیاز به روانشناس دارد. او علاقه ای به درس خواندن ندارد و تابستان شاگردی کیف دوزی می رود.


5- خانواده حسینی- فیروزآباد
ایشان دو فرزند دارند. پدر ده سال قبل بدلیل سرطان فوت کرده است.
مادر به کارگاه مونتاژ اسباب بازی می رود و روزی ۱۵۰ هزار تومان درآمد دارد. دخترخانم ۱۸ ساله است که بدلیل هزینه‌های زندگی، از ادامه تحصیل صرف نظر کرده است.


6- خانواده سالار کردی- پاکدشت، خاتون آباد
سالار پسری ۲۲ ساله است که سرپرستی دو برادرکوچکش امیر صالح ۱۰ ساله و مجتبی ۲ ساله را برعهده دارد.
سالار می گوید اصالت ما بروجردی است. ده سال قبل پدر و مادرم به حاشیه تهران مهاجرت کردند. متأسفانه بعد از اسکان در اینجا خیلی زود بشدت معتاد شدند. پدرم ۲ سال قبل بواسطه کرونا فوت کرد. مادرم نیز هر از گاهی در کمپ است و یکسالی است ما را کلا ترک کرده؛ البته گاهی شنیده ام در روستاهای اطراف دیده شده.
روزها یکی از خانمهای همسایه مجتبی را نگهداری می کند. شغل سالار دستفروشی لباس کودک در جاهایی مانند پنجشنبه بازار است.
می گوید زمانی که ۱۷ ساله بودم ما را بهزیستی بردند ولی من با برادرم فرار کردیم.
زمانیکه من وارد خانه محقر سالار شدم کلی عروس هلندی دیدم . او گفت اینها را پرورش می دهم و می فروشم. من هم تاتی(یکی از عروسها) را از او خریدم(هر چند او صادقانه اصرار داشت مبلغی بابت آن از من نگیرد).
سالار می گوید صاحب خانه ما ۲۵ منزل دارد ولی باز هم سعی دارد مبلغ رهن ما را به ۱۰ میلیون و اجاره را به ۴ میلیون تومان افزایش دهد.



7- خانواده کریمی- پیشوا، قاسم آباد
همسر خانم کریمی کشاورز بوده و بدلیل سرطان از دنیا رفته اند. ایشان سه فرزند به نامهای مرتضی۷ ساله، مصطفی ۵ ساله و مجتبی ۱ ساله دارند.
منزل روستایی ایشان شامل سه اتاق است که در هر اتاق خانواده ای زندگی می کند و سرویس و حمامشان مشترک است. این خانمها هم کارهایی مانند میوه چینی و کارهای مربوط به روستا را انجام می‌دهند.

مسجد روستا

مسجد روستا