رابط: خانم عذری سابقی نژاد

مبلغ ۵۰۰ هزار تومان جهت خرید لوازم التحریر برای ایتام واریز شده بود که برای پنج نفر از دانش آموزان لوازم التحریر خریداری شود اما چون ۶ تا دانش آموز داشتیم طوری خرید کردیم که هر ۶ دانش آموز از این لوازم بهره مند شوند.
بعد از خرید، به همراه همسرم لوازم التحریرهایی که خریده بودیم داخل ماشین گذاشتیم و رفتیم که با پول باقی مانده برای یکی دو تا از بچه ها کفش بخریم.
تو مغازه کفش فروشی یادم اومد که پول لوازم تحریر را ندادیم. خیلی نارحت شدم گفتم خدایا الان فروشنده با خودش چی فکری میکنه؟
زود کفشو خریدم و برگشتم به مغازه لوازم التحریر. گفتم ببخشید شرمنده من اصلا یادم نبوده کارت بکشم شما چرا چیزی نگفتید؟
بنده خدا خیلی آدم خوبی بود. گفت من فکر کردم شما رفتین وسایلو تو ماشین بذارید و برگردین حساب کنید…