در روز 19جدي1379 گروه طالبان طي اقدامي ضد انساني تعداد 280 نفر ازمردان منطقه يکاولنگ در کشور افغانستان راقتل عام نمود.مادر اين مجموعه 2قسمتي که بوسيله برخي اهالي يکاولنگ تنظيم گرديده سعي در بررسي وبيان ابعاد اين واقعه دهشتناک داريم

جوخه های اعدام طالبان

 فرداي آن روز 19 جدي 1379 طالبان مراسم گرفتند صندلي ها را گذاشتند و پانزده نفر، پانزده نفر، در حالي که دست هايشان را به پشت بسته بودند امر مي کردند و تير باران مي نمودند تا همه نقش زمين مي شدند بعد آن ها را با ماشين کماز بار مي کردند و در «دهن شوراب» (پشت قلعه نَيَگ) روي هم مي انداختند و به اين ترتيب تمام آن بي گناهان را به نوبت، پانزده نفر به پانزده نفر تير باران نموده و با خنده ها و شادي هايشان به يکديگر تبريک مي گفتند و لولة تفنگ هايشان را مي بوسيدند تا اين که همه را به دامن صحرا کنار کوهي به شکل دو تا پشته (تپه) از کشته ها قرار دادند که خون از زير آن پشته ها (تپه ها) جريان داشت همه در آن صحرا در حالي که دست ها به پشت بسته بودند در سرماي چند درجه زير صفر همه يخ زده بودند و جواني که گفته شده بود با نيروي مجاهدين همکاري داشته و کار مي کرده او را زنده زنده پوست کنده بودند اين جنازه ها قريب يک هفته در آن صحراي يخبندان ماندند بعد طالبان به قريه ها نامه فرستادند که بياييد اسيران خود را ببريد. مردي که در قريه نمانده بودند مادران دلسوخته همسران و خواهران شهدا به ولسوالي رفتند به آنان گفتند شما براي چه آمديد، گفتند که شما نامه نوشتيد بعد همه را بردند در آن دامن صحرا، يک دفعه مادران و همسران و خواهران شهدا، با تپه اي از جنازه هاي يخ زده مواجه شدند. خانم ها اين جنازه را کنار بزن آن را کنار بزن جنازه خود را پيدا مي کردند با کمک يکديگر در ماشيني که از طرف طالبان آورده شده بود، يا بر حيواني که با خود برده بودند بار مي کردند و به قريه هاي مربوطه حمل نمودند بعد با کمک بعضي پيرمردان که باقي مانده بودند طي چند روز ديگر دفن نمودند در حالي که يخ زده بودند و همان طور دست ها طرف پشت و پاها هر طرف، شهدايشان را به خاک سپردند. بعد از يک ماهي باز مجاهدين برگشتند و مابقي اجسادي که از منطقه يکاولنگ نبودند و مسافر بودند را دفن نمودند.

بعد از چند روز ديگر باز طالبان حمله نمودند. آن وقت تمام افراد آن مناطق از زن و بچه از همة قريه جات از ترس فرار نمودند و به طرف مناطق اطراف و ايران مهاجر شدند و منطقه کلاً از سکنه خالي شده بود و افرادي که از ترس فرار کرده بودند هيچ چيزي با خودشان نتوانسته بودند ببرند بعضي از اطفال و افراد ضعيف در راه ها يخ زده بودند وقتي که طالبان مسلط شده بود منطقه را خالي ديدند دست به جنايت ديگري زدند. تمام خانه ها و اساس منزل و وسايل سوخت از هيزم و علف و هر چه دار و ندار داشتند همه را با بنزين آتش زدند و تمام مغازه ها و اشياي آن ها که قابل غارت نبود همه را به آتش کشاندند. بيشتر از هزار خانه را با تمام وسايل آن و بيشتر از چهارصد دکان را با تمام اجناس آن، همه را آتش زدند.

و افرادي را که در اين مناطق ديده بودند همه را دستگير کرده تير باران نمودند از جمله جناب حجت الاسلام آقاي حسيني ليلوري و آقايان فروزبهار و غيره.

و اين خون هاي ناحق ريخته جوشش کرد و خيلي زود سقوط طالبان را فراهم نمود. و طالبان اين جنايت را که در يکاولنگ نموده بود در غارهاي ترابرا و قلعه جنگي مزارشريف پس داد. تابستان 1380 بود که آمريکا حمله کرد و آن نوکران قبلي يعني طالبان را خواست نابودشان کند در حالي که به اعتراف بي نظير بوتو (در انگلستان با خبرنگار لندن گفته بود که) آمريکا و انگليس و عربستان و پاکستان اين چهار کشور با موافقت و کمک هم طالبان را به وجود آوردند وقتي که آمريکا ديد طالبان جنايتش از حد گذشته و منفور ملت و جامعه جهاني گرديده حمله نظامي نموده، طالبان را تحت تعقيب وکشتار قرار داده شهر به شهر ولايت به ولايت تعقيب نموده و کشتند و حکومت طالبان را از ميان برداشت وحکومت ديگري را جايگزين کرد.

اما وقتي که حکومت طالبان شکست خورد و منطقه يکاولنگ را ترک نمودند مهاجرين و مردمي که در ولسوالي هاي اطراف يکاولنگ فرار کرده بودند وقتي شنيدند طالبان شکست خورده و منطقه را ترک کرده به خانه هاي خود بازگشتند.

ولي وقتي که وارد منطقه و قريه ها شدند ديدند که هيچ چيز باقي نمانده نه خانه اي، نه اساسي، نه فرشي، نه ظرفي، نه حيوانات و مواشي، و نه علف و هيزمي و نه کشت و زراعتي حتي نه يک کفشي و لباسي که به پا و تن بنمايد و نه نان و گندم و خوراکي که تا زنده بمانند و نه يک خانه و سرپناهي که شب زير سقف آن با زن و بچه و با ايتام شهدا بيارمند. زمستان دوم هم پيش آمده بود. سرماي کشنده منطقه هم بيداد مي کرد. ايتام و بازماندگان شهدا هم بهانه پدران و برادران را گرفته اشک حسرت مي ريختند، صليب سرخ بين الملل و غيره به سراغ شان آمدند و دو هزار چادر و پتو و لباس و کفش برايشان آوردند و آرد و نخود و لوبيا برايشان توزيع نمودند. از مرگ همگاني و حتمي نجاتشان دادند ولي در آن سرماي کشنده چادر نمي¬توانست وسيله زندگي قرار گيرد و از شدت سرما نجات دهد. خلاصه در يک طويله و يا يک هال و دهليزي که باقي مانده بود، چندين خانوار زمستان را از سرما سوختند و ساختند تا بهار 1381 پيش آمد چند سال در اين منطقه خصوصاً اين قريه هايي که شهيد داده بودند و جوانانشان را از دست داده بودند يک حيوان ديده نمي¬شد جز يک الاغي که براي کارشان گرفته بودند.

و اکنون …

 تا به حال شش سال از آن جنايت مي گذرد. فقط افرادي که مردان کاري دارد منزل هاي جديد ساخته اند و مقداري زندگي شان را رونق داده اند ولي خانواده هايي که جوانانشان را از دست داده اند تا هنوز در همان خرابه ها مسکن دارند در نهايت فقر و مسکنت که فقط نان خشک و خالي با يک چاي گاهي براي بعض شان آن هم ميسر نيست اغلب آن افراد مستحق محسوب مي شوند گر چه از مناعت طبعي که دارند به شهدايشان افتخار مي کنند هيچ گاهي دست به سوي کسي دراز نمي کنند، وقتي که سري به خانه هاي آن فقرا بزني مي بيني که اغلب افراد و عائله آن ها به سوء تغذيه دچار شده و يک نوعي گرفتار امراض گوناگون گرديده، لباس ها مندرس، رنگ ها پريده، خانه و کاشانه اي که بتوانند آرام بگيرند و از سرما نجاتشان بدهند ندارد، خداوند لعنت کند طالبان و حاميان آن ها را که چه ظلمي نمودند و چه به روز آن ملت آوردند.

البته درست است که در يکاولنگ فجيع ترين جنايت را طالبان انجام دادند که اين جانب از ده يک آن را نتوانستم به قلم بياورم چون شاهد عيني نبودم و خارج از منطقه بودم، ليکن بعد از 3 سال که به آن منطقه رفتم و جنايت طالبان را ديدم, آن قدر هست که به قلم نمي شود بيان کرد. حالا بعد از 6 سال سقوط طالبان اگر کسي سري به افغانستان بزند آن شهر خراب شده کابل و شهرهاي ديگر و خرابه هاي شمال و باميان و يکاولنگ، اثر آن خانه هاي سوخته و دکان هاي سوخته تا هنوز باقي است و وقتي که با کساني که در وقت جنايت طالبان بوده اند انسان سؤالي مي نمايد بي اختيار متأثر مي شود، قلب انسان مي سوزد و وقتي که با خانواده هاي آن شهدا بر مي خوريم خيلي از خواهران و برادران و مادران و پدران غصه مرگ شده از بين رفته اند. آنان که باقي مانده اند چنان بي اختيار اشک ميريزند که دل سنگ را آب ميکند. اين يک گزارش مختصر از جنايات کثير طالبان بود. طالبان جنايت کردند و فعلاً رفتند. ولي باز ملت آزاد نشدند امروز توسط ابرقدرت هاي غربي به شکل ديگري مورد ستم قرار مي گيرند و از بين مي روند و همه چيزشان را از دست مي دهند. طالبان با داگسن هايي از تفنگ و اسلحه و تبر و تيغ و ريسمان و بنزين و آتش، دار و ندار ملت را تباه مي کرد امروز توسط مؤسسات و راديو و تلويزيون و ديش و فيلم هاي مبتذل و سکسي و مؤسسات مسيحي که متصل کار مي کنند و به بهانة کورس زبان و دموکراسي و حقوق زن و آزادي، ملت متدين و پاک را از دين و مذهب و عقيده و خدا و پيامبر و امامان و عنعنات ديني و مذهبي شان خالي مي کنند. که اميدوارم خدا به داد اين ملت مظلوم برسد.