رسانه هاي گروهي غرب، کاريکاتوروار اسامه بن لادن را موجودي وحشتناک معرفي مي کنند که هم باعث بروز جنگ شده هم مسوول فقر اجتماعي منطقه است و ضمنا قاتل مردم بيگناهي است که بر اثر بمباران آمريکا کشته مي شوند. تاآنجا که رامسفلد، وزير دفاع آمريکا، احتمال استفاده از سلاح اتمي در مبارزه اين موجود وحشتناک و القاعده را منتفي نميداند. اسامه بن لادن کيست؟ واقعيت اين است که بن لادن سعودي که آمريکا وي را مظنون شماره يک عمليات تروريستي معرفي مي کند، فردي است که در جريان جنگ شوروي – افغانستان به کمک سازمان سيا براي مبارزه با اشغالگران شوروي به خدمت گرفته شد. در سال 1979 بزرگ ترين عمليات مخفي سيا افغانستان به مرحله اجرا در آمد. سازمان سيا و سرويس اطلاعاتي نظامي پاکستان موسوم به اي . اس اي مصمم بودند که جنگ در افعانستان را به جهاد کل دنياي اسلام با اتحاد شوري تبديل کنند و بدين منظور بين سال هاي 82 تا 92 آنان 35 هزار بنيادگراي انتگريست را از چهل کشور اسلامي به خدمت گرفتند.
ده ها هزار نفر براي تحصيل در مدارس مذهبي به پاکستان سرازير شدند. صاحب نظران معتقدند بيش از صد هزار تن از اين مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان شرکت کردند. روي کار آمدن دولت ببرک کارمل و ورود نيروهاي شوري به افغانستان در سال 1979 دستاويزي شد که آمريکا کمک به مجاهدين افغان را در برابر افکار عمومي جهان توجيه کند. اما بر اساس اطلاعات جديد به دست آمده سازمان سيا عمليات براندازي حکومت افغانستان را قبل از ورود نيروهاي شوروي اغاز کرده بود. اکنون روشن است که هدف واعي واشنگتن، راه اندازي جنگي داخلي در افغانستان بود، جنگي که بيش از بيست سال ادامه يافت. برژينسکي مشاور امنيت ملي دولت کارتر در يک مصاحبه مطبوعاتي در 1998 حمايت از مجاهدين افغان توسط سازمان سيا را به اين شکل تاييد کرد: برژينسکي: بر اساس اطلاعات رسمي سازمان سيا کمک به مجاهدين افغان را از سال 1980 يعني بعد از حمله نظامي شوروي به افانستان در 24 دسامبر 1979 آغاز کرد. اما حقيقت امر تا کنون مخفي مانده است. وقعيت اين است که در سوم ژوييه 1979 اقاي کارتر رييس جمهور، دستور العملي را امضا نمود که بر طبق آن بايد به مخالفان دولت طرفدار شوروي در افغانستان به صورت مخفي کمک مي شد. در آن روز من يادداشتي تقديم رييس جمهور نمودم و در آن شرح دادم که به نظر من اين کمک مخفي به دخالت نظامي شوروي در افغانستان منجر خواهد شد. خبرنگار: در صورت عدم ريسک، شما طرفدار اين «کمک مخفي» بوديد؟ آيا نمي خواستيد با اين عمل باعث تحريک شوروي و دخالت نظامي اين کشور در افغانستان شويد؟ برژينسکي: مساله را خوب بيان نمي کنيد ما قصد نداشتيم روس ها را به دخالت نظامي در افغانستان هل بدهيم. ولي اين کمک هاي پنهاني ما به مخالفان احتمال اين دخالت را بالا مي برد. خبرنگار: وقتي شوروي ها دخالت آمريکا در امور افغانستان و مبارزه با آن را براي توجيه ورود خود به اين کشور مطرح کردند، هيچ کس آن را باور نکرد. پس آنان حقيقت را مي گفتند، آيا امروز تاسف نمي خوريد؟ برژنسکي: تاسف براي چه؟ اين عمليات پنهاني ايده فوق العاده اي بو دروس ها در افغانستان به دام افتادند و شما از من مي خواهيد که تاسف بخورم. روزي که شوروي رسما از مرزهاي افغانستان گذشت براي رييس جمهور وقت آقاي کارتر يادداشتي فرستادم و متذکر شدم حالا نوبت ماست که ويتنامي براي اتحاد شوروي ايجاد کنيم. در واقع مسکو براي ده سال وارد جنگي شد که نمي توانست از آن پشتيباني کامل به عمل آورد و در نهايت به تضعيف امپرواطوري اتحاد جماهير شوروي و فروپاشي آن منجر شد. خبرنگار: حتي از اين هم متاسف نيستيد که به بنيادنگرايان اسلامي از راه سلاح و آموزش کمک کرديد و بعد ها آنان به تروريست تبديل شدند؟ برژينسکي: از نگاه تاريخي چه چيز با ارزش تر است؟ طالبان يا فروپاشي اتحاد شوروي/ عصيان چند مسلمان يا آزادي اروپاي شرقي و پيان جنگ سرد؟
جهاد اسلامي
بر اساس گفته هاي برژينسکي بخشي از فعاليت هاي مخفي سازمان سيا ايجاد «يک شبکه بنيادگراي اسلامي» بود که به آن نام جهاد و جنگ مقدس عليه شوروي داده شد. اين شبکه از طرف ايالات متحده و عربستان سعودي پشتيباني مي شد. اما بخش اعظم کمک مالي اين عمليات از طريق قاچق مواد مخدر در مثلث طلايي تامين مي شود. در سال 1985 ريگان رييس جمهور وقت آمريکا دستور العمل امنيت ملي شماره 166 را امضا کرد. بر اساس اين دستورالعمل کمک نظامي به مجاهدين افغان هر چه بيشتر تقويت مي شد تا به از هم پاشي قواي شوروي و خروج آنان از افغانستان منجر شود. کمک هاي نظامي به شدت افزايش يافت به طوري که درسال 1987 سلاحهاي تحويلي به مجاهدين به 65 هزار تن رسيد. در طي اين مدت سيل متخصصان سيا و پنتاگون به طور پنهاني و بي وقفه راهي ستاد فرماندهي سازمان اطلاعات پاکستان – اي.اس.اي – واقع در شاهراه اصلي رواليندي مي شد. در همين محل کارشناسان سيا و پنتاگون براي سازمان دادن جنگ شورشيان افغان عليه قواي شوروي با ماموران اطلاعاتي پاکستان ديدار مي کردند. سازمان سيا از طريق سرويس اطلاعاتي پاکستان نقش کليدي در تربيت نظامي مجاهدين افغانستان داشت. مدارسي که توسط بنيادگرايان وهابي و پشتيباني مالي عربستان تشکيل شده بودند، تدريجا تدريس تکنيک هاي جنگ هاي چريکي سازمان سيا را در تعاليم خود گنجاندند. ايالات متحده آمريکا از ديکتاتور پاکستان ژنرال ضياء الحق در تاسيس هزاران مدارسي که از آنان «طالبان» سر بر آوردند. بدين سان سازمان سيا تلاش خود را بر ترويج اين انديشه گذاشته بود که از اسلام يک ايده سياسي – اجتماعي بسازد که تقدس آن توسط يک ارتش بي خدا مورد تجاوز واقع شده و اکنون مردم مسلمان افغانستان بايد بدين منظور و براي استقلال خود رژيم چپگراي افغانستان را که مسکو بر سر کار آورده سر نگون کنند.
نقش سازمان اطلاعاتي – نظامي پاکستان (اي.اس.اي)
سازمان سيا که نمي خواست مستقيما با مجاهدين در تماس قرار گيرد. «کمک هاي مخفي» خود را به جهاد مقدس از کانال سازمان اطلاعاتي – نظامي پاکستان سازمان داد. به بيان ديگر براي موفقيت اين عمليات مخفي واشنگتن بايد نيت واقعي خود را که سرنگوني دولت وقت افغانستان و نابودي اتحاد شوروي بود، پنهان مي کرد. به همين دليل با آنکه ميلتون بردمن ازاعضاي برجسته سازمان سيا ادعا مي کند که اين سازمان نبود که عرب ها را تعليم نظامي مي داد، بر اساس اطلاعات عبد المنعم سيد علي عضو مرکز تحقيقات استراتژک قاهره، بن لادن و عرب هاي افغان، تعليمات نظامي را در سايه پشتيباني سازمان سيا دريافت کردند. ميلتون بردمن تصديق مي کند که بن لادن از نقشي که واشنگتن به او داده بود هيچ اطلاعي نداشت بن لادن خود مدعي است – نه من و نه برادرانم در جريان هيچ کمکي از آمريکا نبوديم – سيا با تحريک احساسات ملي و مذهبي مجاهدين اسلامي به آنان اجازه نداد که بفهمند درحقيقت به نفع عمو سام مبارزه مي کنند. بدين سان عليرغم ارتباط تنگاتنگ سرويس هاي جاسوسي بلند پايه با يکديگر، افسران مجاهدين هيچ رابطه مستقمي با واشنگتن و سيا نداشتند. با پشتيباني سازمان سيا و کمک نظامي ايالات متحده، سازمان اطلاعات پاکستان اي.اس.اي به يک سازمان موازي پرقدرت تبديل شد که در تمام عرصه هاي حکومتي حضور داشت. پرسنل اي.اس.اي که متشکل از افسران نظامي، ماموران اطلاعاتي و اداري بودند. به حدود 150 هزار نفر رسيد، پس از بر کناري بوتو و به قدرت رسيدن ضياءالحق مناسبات اي.اس.اي و سازمان سياي آمريکا به طرز محسوسي گرمتر شد. ضمن اينکه عمليات سيا موجب شد رژيم نظامي ضياءالحق روز به روز قدرتمند تر شود در جريان جنگ داخلي افغانستان رژيم پاکستان حتي بيش از ايالات متحده مواضع ضد شوروي مي گرفت! در سال 1980 کمي بعد از ورود نظامي شوروي به افغانستان ضياءالدين به رييس اي . اس . اي ماموريت داد براي اغتشاش در جمهوري هاي آسياي مرکزي شوروي دست به کار شود. اين اقدامات را سازمان سيا بعدها و از اکتبر 84 شروع کرد. در واقع سازمان سيا از ماموران پاکستاني محتاط تر عمل مي کرد. پاکستان و ايالات متحده نيروهاي درگير در مساله افغانستان هستند، فريب داده و به عمليات پنهاني براي ايجاد اغتشاش بيشتر ادامه مي دادند.
مثلث طلايي، مثلث قاچاق مواد مخدر
پرونده قاچاق مواد مخدر در آسياي مرکزي، ارتباط تنگاتنگي با عمليات مخفي سازمان سيا دارد. قبل از جنگ شوروي – افغانستان، توليد ترياک در پاکستان و افغانستان فقط مصرف منطقه¬اي را تامين مي کرد و توليد عمده هرويين محلي وجود خارجي نداشت. در اين رابطه تحقيقات آلفرد مک کوي نشان مي دهد که دو سال بعد از شورع عمليات سيا در افغانستان، منطقه مرزي افغانستان – پاکستان به بزرگ ترين توليد کننده هرويين در جهان تبديل شد. اين توليدات 60 درصد داخلي ايالات متحده را تامين مي کرد. تعداد معتادان به هرويين که در سال 1979 در پاکستان تقريبا ناچيز بود ناگهان به طرز سرسام آوري بالا رفت و در سال 1985 به مرز يک ميليون و دويست هزار نفر رسيد که در جهان بي نظير است. تجارت هرويين مستقيما زير نظر سازمان سيا انجام ميشد. با پيشروي مجاهدين افغان در خاک افغانستان، آنان کشت ترياک را به دهقانان تحميل کردند تا «ماليات انقلاب» پرداخته شود. در آن سوي مرزها يعني در پاکستان، رهبران مجاهدين افغان و سازمان هاي محلي با پيشتيباني اي . اس . اي صدها لابراتوار توليد هرويين تاسيس کردند. جالب آنکه در تمام اين دهه نمايندگي سازمان د.اي.ا، (سازمان مبارزه با مواد مخدر آمريکا) در پاکستان اصلا عمليات دستگيري يا توقيف مواد مخدر انجام نداد. ماموران آمريکايي از تحقيق در مورد قاچاق هرويين که «چهره مبارزان» افغان را مخدوش مي ساخت. امتناع مي کردند. سياست آمريکا در مورد قاچاق مواد مخدر در افغانستان تابع سياست محدود ساختن يا از بين بردن نفوذ شوروي در اين کشور بود. در سال 1995 مسوول سابق عمليات سيا درافغانستان، ديچارد کوگنا اعتراف کرد که سازمان سيا مبارزه عليه قاجاق مواد مخدر را فداي مبارزه عليه شوروي نمود. وي مي گويد:
«ماموريت اصلي ما بالا بردن مشکلات و اشتباهات شوروي ها بود. ما واقعا نه وقت داشتيم و نه نيرويي که به مبارزه با قاچاق مواد مخدر اختصاص دهيم. فکر نمي کنم که از اين جهت بايد متاسف باشيم. هر موقعيتي، اشکالات خود را دارد. واضح است که در مبارزه عليه قاچاق مواد مخدر، که کاري وجود داشته است تصديق مي کنم. اما ما به هدف اصلي خود رسيديم شوروي افغنستان را ترک کرد. بعد از جنگ سرد فقط منابع سرشار نفت و گاز نبود که آسياي مرکزي را به منطقه اي استراتژيک تبديل کرد بلکه افغانستان نيز به دليل توليد 75 درصد از هرويين جهان و سود سرشار آن که به ميليارها دلار مي رسيد مورد توجه سازمان هاي مافيايي و موسسات مالي و سرويس هاي اطلاعاتي قرار گرفت.
با فروپاشي هرويين در «مثلث طلايي» (بين 100 تا 200 ميليارد دلار) در پايان قرن بيستم يک سوم توليد جهاني مواد مخدر را تشکيل ميداد. بر اساس آمار سازمان ملل متحد در آمد موارد مخدر در سطح جهان سالانه حدود 500 ميليارد است. سازمان رسمي مبارزه با مواد مخدر آمريکا معتقد است که در سال 2000، هفتاد درصد توليد تريک جهاني و هشتاد درصد مواد مخدر مشتق از ترياک در اروپا از طريق افغانستان تامين شده است. مافياي قدرتمند مالي غربي و اتحاد شوروي سابق که در انجام جنايات سازمان داده شده متحد هستند، براي کنترل استراتژيک قاچاق هرويين جهاني رقابت دارند. بر اساس اطلاعت منتشر شده از طرف سازمان ملل متحد، توليد ترياک در افغانستان در سال 99 – 98 حدود 4600 تن بود که رکورد جديدي در توليد ترياک است. به بيان ديگر کنترل عبور و مرور مود مخدر به دلايل گوناگون به يک مساله استراتژيک تبديل شده است. ميلياردها دلار عوايد قاچاق مواد مخدر به سيستم بانگي غربي سپرده مي شوند. اکثر بانک هاي بزرگ بين المللي – در هماهنگي با شعبه هاي خود در کشورهاي بهشت مالياتي – به سفيد کردن و پول شويي مبالغ هنگفت دلارهاي مواد مخدر مشغولند. در نتيچه تجارت بين المللي مواد مخدر که سود سالانه آن به ده ها ميليارد دلار سر مي زند به اندازه تجارت نفت اهميت پيدا مي کند. از اين لحاظ کنترل ژئوپوليتيک شبکه هاي مواد مخدر به همان اندازه کنترل لوله اي نفت و گاز اهميت استراتژيک دارد.
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر