پوشش و عفاف از آن جهت که يک امر فطرى است و براى حيات اجتماعى انسان ضرورت دارد، در اديان و مذاهب الاهى داراى جايگاه خاصى است. تمام اديان آسمانى، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشرى را به سوى آن فراخوانده اند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعى در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احکام و دستورهاى اديان الاهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشريع شده است. بر اساس اصل لزوم هماهنگى و تناسب آفرينش و قانونگذارى،{1} خداوند لباس و پوشاک را در لابلاى نعمتهاى بيکرانش به بشر ارزانى داشت{2} و اشتياق درونى زنان به «حجاب» را با تشريع قانون پوشش مستحکم ساخت تا گوهرِ هستى «زن» در صدفِ پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهى نجات يابد. بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و کيفيت پوشش دارد.{3}
بر اساس جهانبينى اديان الاهى که انسان خليفه خداوند و مرکز و محور جهان هستى است و رسالت کسب معرفت و تهذيب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حياتش در جهان آخرت نيز ادامه دارد، بايد جسم زن و چشم مرد پوشيده گردد تا غرايز شهوانى مهار و کنترل شود و استعدادهاى معنوى و عقلانى بشر در پرتو رهيافتهاى فطرى و هدايتهاى و حيانى شکوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاک برآيند انديشه و اراده آدمى است، ولى بر بينش و اراده انسانى نيز تأثير می گذارد و مىتواند به عنوان زمينه ساز تعالى يا انحطاط فردى و اجتماعى نقش آفرينى نمايد. در آيين زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام – که اين مقاله به بررسى آنهامی پردازد – حجاب بر زنان امرى لازم بوده است. کتابهاى مقدس مذهبى، دستورات و احکام دينى، آداب و مراسم و سيره عملى پيروان اين اديان چهارگانه، بهترين شاهد و عالی ترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
حجاب در آيين زرتشت
نخستين مردمى که به سرزمين ايران آمدند، آريائیها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارسها» تقسيم می شدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشکيل شد. پس از مدّتى پارسها توانستند دولت ماد را از بين ببرند و سلسله هاى هخامنشيان، اشکانيان و ساسانيان را بنيانگذارى کنند. پژوهشها نشان می دهد که زنان ايران زمين از زمان مادها که نخستين ساکنان اين ديار بودند، داراى حجاب کاملى، شامل پيراهن بلند چيندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلى بلند بر روى لباسها بوده اند.{4} اين حجاب در دوران سلسله هاى مختلف پارسها نيز معمول بوده است.{5} بنابر اين، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ايرانى از حجابى کامل برخوردار بوده اند.
برابر متون تاريخى، در همه آن زمانها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان هر چند با آزادى در محيط بيرون خانه رفت و آمد مىکردند و همپاى مردان به کارمی پرداختند، ولى اين امور با حجاب کامل و پرهيز شديد از اختلاطهاى فسادانگيز همراه بوده است. جايگاه فرهنگى پوشش در ميان زنان نجيب ايرانزمين به گونه اى است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامى که خشايارشاه به ملکه «وشى» دستور داد که بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران، زيبايى اندام او را بنگرند، وى امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر اين سرپيچى، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ايران» را از دست داد.{6 } در زمان ساسانيان – که پس از نبوت زرتشت است – افزون بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته ويل دورانت پس از داريوش، زنان طبقات بالاى اجتماع، جرأت نداشتند که جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمد و رفت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردى حتى پدر و برادرشان را ببينند. در نقشه ايى که از ايران باستان بر جاى مانده است، هيچ صورت زنى ديده نمی شود و نامى از ايشان نيامده است.{7} تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است که برخى از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلى ترويج حجاب در جهان معرفى کرده اند. {8}
از آنجا که مرکز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش کمبودى نمی ديده است، با تأييد حدود و کيفيت حجاب رايج آن دوران، کوشيد تا با پندهاى، خود ريشه هاى درونى حجاب را تعميق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استوارى حجاب معمول قرار دهد. به پند و اندرزهاى «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وى براى تعالى و آموزش مبانى حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطنى، روشنتر شود؛ او می فرمايد: اى نوعروسان و دامادان!… با غيرت، در پى زندگانىِ پاکمنشى بر آييد… .اى مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروى کنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشی هاى زود گذرى که تباه کننده زندگى است، نگرديد؛ زيرا لذّتى که با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر کشندهاى است که با شيرينى در آميخته و همانند خودش دوزخى است. با اين گونه کارها، زندگانى گيتى خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيکى، به کسى می رسد که هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و کوتاهى و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.
فريب خوردگانى که دست به کردار زشت زنند، گرفتار بدبختى و نيستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است. {9} گفتنى است که در دين زرتشت، لباس يا کيفيت خاصى براى حجاب زنان واجب نشده است؛ بلکه لباس رايج آن زمان که شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش – يعنى چادر يا شنلى بر روى آن – بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند که استفاده از سِدرِه و کُشتى – لباس مذهبى ويژه زرتشتيان – توصيه شده است.{10} البته بر هر مرد و زن واجب است که هنگام انجام مراسم عبادى و نيايش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادى» پوشش زنان بايد به گونهاى باشد که هيچ يک از موهاى سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامى زت واجيم، همگى سر واپوشيم و همگى نماز و کريم بدادار هورمزد؛{11} يعنى همگان نامى ز تو بر گوييم و همگان سر خود را می پوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می کنيم».
بر اساس آموزه هاى دينى، يک زرتشتى مؤمن، بايد از نگاه ناپاک به زنان دورى جويد و حتى از به کارگيرى چنين مردانى خود ارى کند. در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن{12}». پوشش موى سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامى که سه تن از دختران کسرى، شاهنشاه ساسانى را براى عمر آوردند، شاهزادگان ايرانى همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشترى مبذول دارند. دوشيزگان ايرانى خوددارى کردند و به سينه مأمور اجراى حکم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناک شد؛ ولى امام على(ع) او را به مدارا و تکريم آنان توصيه فرمود.{13}
حجاب در آيين يهود
همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان يهودى سخن گفته اند{14}. ويل دورانت می گويد: گفتوگوى علنى ميان ذکور و اِناث، حتّى بين زن و شوهر از طرف فقهاى دين ممنوع گرديده بود…. .دختران را به مدرسه نمی فرستادند و در مورد آنها کسب اندکى علم را به ويژه چيز خطرناکى می شمردند. با اين همه، تدريس خصوصى براى اِناث مجاز بود.{15} نپوشاندن موى سر خلافى بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق می ساخت.{16} زندگى جنسى آنان، علی رغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه ، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگانى محجوب، همسرانى کوشا، مادرانى پُرزا و امين بودند و از آنجا که زود وصلت مىکردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا مىکرد.{17}
بدون ترديد مبناى حجاب در شريعت يهود، آيات تورات بود که بر حجاب تأکيد می نمود. کاربرد واژه «چادُر» و «برقع» که به معناى روپوش صورت است، در آن آيات، کيفيت پوشش زنان يهودى را نشان می دهد. تورات تشبه مرد و زن به يکديگر را نهى نموده، می گويد:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر که اين را کند، مکروه «يَهْوَه» خداى تو ست.{18} بی حجابى سبب نزول عذاب معرفى شده است؛ خداوند می گويد: از اين جهت که دختران صهيون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه می روند و به ناز می خرامند و به پاىهاى خويش خلخالها را به صدا مىآورند* بنابراين خداوند فَرْق سر دختران صهيون را کَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ايشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زينت خلخالها و پيشانی بندها و هلالها را دور خواهد کرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجيرها و کمربندها و عطردانها و تعويذها را * و انگشترها و حلقه هاى بينى را * و زخوت نفيسه و رداها و شالها و کيسه ها را * و آينه ها و کتان نازک و عمامه ها و برقعها را * و واقع می شود که به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ريسمان و به عوض موی هاى بافته، کَلى و به عوض سينه بند، زنّار پلاس و به عوض زيبايى، سوختگى خواهد بود * مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه هاى وى، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست.{19} افزون بر موارد فوق، در کتاب مقدس، وجوب پوشاندن موى سر{20} لزوم پرهيز از زنان فريبکار و بيگانه{21}، نهى از لمس و تماس{22} و واژه چادر{23}، نقاب{24} و برقع{25} آمده است؛
به عنوان نمونه در مورد عروس يهودا می خوانيم: پس رخت بيوکى را از خويشتن بيرون کرده، برقعى به رو کشيده و خود را در چادرى پوشيد و به دروازه عينايم که در راه تمنه است، بنشست.{26} در «تلمود» اصلی ترين کتاب فقهى که به گفته ويلدورانت، اساس تعليم و تربيت يهود{27}است، نيز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سکوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش براى ساير مردها{28}، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه، {29} اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم{30}و لزوم پرهيز از هر امر تحريکآميز،{31} تأکيد شده است. برابر حکم سختگيرانه تلمود، اگر رفتار زن فضيحت آميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ کتوبا(مهريه) طلاق دهد و زنانى که در موارد زير به رفتار و کردار آنها اشاره می شود، ازدواجشان باطل است و مبلغ کتوبا (مهريه) به ايشان تعلّق نمی گيرد؛ زنى که از اجراى قوانين دينى يهود سرپيچى می کند و فی المثل بدون پوشاندن سرِ خود، به ميان مردان می رود، در کوچه و بازار پشم می ريسد و با هر مردى از روى سبک سرى به گفتوگو می پردازد. زنى که در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام می دهد و زن بلند صدا که در خانه با شوهر خود به صداى بلند درباره امور زناشويى صحبت می کند و همسايگانِ او می شنوند که چه می گويد.{32} برخورد حضرت موسى(ع) با دختران شعيب که به آنان فرمود تا پشت سر او حرکت کرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت کنند، و نيز سيره عملى يهوديان مبنى بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفکيک و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در کنيسه، ناشايسته شمردن اشعارى که در تمجيد زيبايى زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بيانگر کيفيت شديد و سختگيرانه حجاب نزد يهوديان است.
حجاب در آيين مسيحيت
مسيحيت نه تنها احکام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلکه قوانين شديد آن را استمرار بخشيد و در برخى موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگيرى بيشترى وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زيرا در شريعت يهود، تشکيل خانواده و ازدواج امرى مقدس محسوب می شد و طبق نوشته ويل دورانت، در سن بيست سالگى اجبارى بود؛{33} اما از ديدگاه مسيحيت قرون اوّليه، تجرّد، مقدس شمرده می شد.{34} بنابر اين مسيحيت، براى از بين بردن زمينه هرگونه تحريک و تهييج، زنان را به صورت شديدترى به رعايت کامل پوشش و دورى از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. برابر متون تاريخى، چادر و روبند، براى همگان – حتّى براى خاتونهاى اشراف – ضرورى بود و در اعياد نيز کسى آن را کنار نمی گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه هاى زربفت آن را تزيين می نمودند و حتّى براى تفريح نيز با حجب و حياى کامل در مجالس انس و يا گردشهايى دور از چشم نامحرمان، شرکت می جستند.
انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجيل می خوانيم: همچنين زنان پير در سيرت متقى باشند و نه غيبتگو و نه بنده شراب زياده، بلکه معلمات تعليم نيکو* تا زنان جوان را خِرَد بياموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خردانديش و عفيفه و خانه نشين و نيکو و مطيع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود*{35} در «کتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگى به حيا و کنار نهادن آرايش ظاهرى چنين آمده است: همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباسِ مزّين به حيا و پرهيز؛ نه به زلفها و طلا و مرواريد و رختِ گرانبها* …زن با سکوت به کمال اطاعت تعليم گيرد* و زن را اجازت نمی دهم که تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود؛ بلکه در سکوت بماند*{36} همچنين اى زنان، …* و شما را زينت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشيدن لباس * بلکه انسانيت باطنى قلبى در لباس غير فاسد، روح حليم و آرام که نزد خدا گرانبهاست * زيرا بدين گونه زنان مقدسه در سابق نيز که متوکل به خدا بودند، خويشتن را زينت می نمودند.{37}
افزون بر موارد پيشين، «عهد جديد» نيز لزوم پوشاندن موى سر، به ويژه در مراسم عبادى،{38} لزوم سکوت به ويژه در کليسا،{39} با وقار و امين بودن زن {40} و نهى از نگاه ناپاک به بيگانگان را خاطرنشان ساخته، می گويد: کسى که به زنى نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا کرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛ زيرا تو را بهتر آن است که عضوى از اعضايت تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود*{41} دستورات دينى پاپها و کاردينالهاى مسيحى که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامى و تزيين موى سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ نمودن گوشها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتى، رنگ نمودن مو و تغيير صورت ظاهرى ممنوع بود، شدت بيشترى رانشان می دهد.{42} در مورد سيره عملى زنان مسيحى، دائرة المعارف لاروس می گويد: دين مسيحى، براى زن، خِمار را باقى نهاد؛ وقتى وارد اروپا شد، آن را نيکو شمرد. زنها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطى، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستين خمار، شانه زن را پوشيده، تقريباً به زمين می رسيد. اين عادت تا قرن سيزدهم باقى بود.{43} ويل دورانت نيز در مورد سيره عملى زنان مسيحى چنين می نويسد: ساق پاى زنان چيزى نبود که در ملأ عام و يا رايگان به چشم خورد…. البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّى براى روحانيون بود که کاردينالها، درازى جامه هاى خواتين را معيّن می کردند. هنگامى که کشيشان چادر و روبند را يکى از ارکان اخلاقيات عيسوى دانستند، به دستور زنها، چادرها را از مشمش ظريف و حرير زربفت ساختند… .{44} تصويرهايى که از پوشاک مسيحيان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان مىدهد.{45}
حجاب در آيين اسلام
بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بيگانه، يکى از ضروريات دين اسلام است. قرآن کريم می فرمايد: «و به بانوان باايمان بگو چشمهاى خود را فرو پوشند و عورتهاى خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينتهاى خود را، جز آن مقدارى که ظاهر است، آشکار نسازند و روسری هاى خودرا بر سينه خود افکنند و زينتهاى خود را آشکار نسازند؛ مگر براى شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان همکيششان، کنيزانشان و مردان سفيهى که تمايلى به زنان ندارند و کودکانى که از امور جنسى بی اطلاعند و پاهاى خود را بر زمين نکوبند تا زينتهاى پنهانشان آشکار شود و همگى به سوى خداوند توبه کنيد اى مؤمنان؛ باشد که رستگار شويد».{46} افزون بر آن، در آيات ديگر، پوشيدگى کامل اندام،{47} نيک و شايسته، با وقار و بدور از تحريک سخن گفتن و دورى از آرايشهاى جاهليت نخستين،{48}توصيه شده است.
در روايات نيز پوشيدن جامه بدن نما و نازک نزد نامحرم{49}، آرايش و استعمال عطر در خارج از خانه{50}، اختلاط فساد برانگيز زن و مرد{51}، دست دادن و مصافحه با نامحرم{52}و تشبه به جنس مخالف {53} منع شده است و مردان با غيرت،{54} به هدايت و کنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم{55} و دورى از چشم چرانى توصيه شده اند. پس معلوم شد که تفاوت اساسى حجاب اسلامى با حجاب اديان گذشته، در اين است که اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعديل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفريط، سهل انگارى مضرّ يا سختگيرى بی مورد به جامعه بشرى ارزانى داشته است. حجاب اسلامى همچون حجاب مورد توصيه پاپها، به معناى حبس زن در خانه يا پرده نشينى و دورى از شرکت در مسايل اجتماعى نيست؛ بلکه بدين معناست که زن در معاشرت خود با مردان بيگانه، موى سر و اندام خويش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد تا در جامعه، غريزه آتشين جنسى تحريک نگردد؛ بلکه در محيط خانواده، اين غريزه به صورت صحيح ارضا گردد.
——————————————————————————–
پی نوشت:
1. روم، آيه 30.
2. اعراف، آيه 27.
3. شهيد مطهرى، جهانبينى توحيدى، ص 75.
4. جليل ضياءپور، پوشاک باستانى ايرانيان از کهنترين زمان، ص 17 – 26 و ص51، 54، 56..
5. جليل ضياءپور، پوشاک زنان ايران، ص 64 – 194.
6. فرهت قائممقامى، آزادى يا اسارت، ص106؛ تورات، باب استر، آيه 1.
7. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص552.
8. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ص78 و برتراند راسل، زناشوئى و اخلاق، ص135.
9. يسنا، ص53، پندهاى 5 – 88؛ به نقل از: آموزشهاى زرتشت پيامبر ايران؛ رستم شهرزادى، آموزش گاتها، انجمن زرتشتيان، آبان 67.
100. «سدره» از نه پاره پارچه سفيد و نازک دوخته شده و در زير پيراهن، چسبيده به بدن پوشيده شود. سدره که در اوستا (ستره) ناميده شده، به معناى آن نيز هست. علماى اسلام نيز براى بيان حکم حجاب از واژه ستر استفاده کردهاند. «کُشتى»، کمربند باريکى است که از پشم گوسفند بافته شده و بايد پيوسته آن را بر روى سدره به کمر بندند؛ مؤبد موبدان، رستم شهرزادى، دين و دانش، انجمن زرتشتيان تهران، سال 1357.
11. خرده اوستا، فصل آفرينگان دهمان.
12. سالنماى 1372، چاپ انجمن زرتشتيان تهران، ص10.
13. وشنوهاى، حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السيرة الحلبيه، ج2، ص49.
14. عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأه المعاصره، چاپ سوم، ص40.
15. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص66 .
16. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص62 .
17. همان، ص63.
18. تورات، سفر تثنيه، باب 22، فقره 5.
19. تورات، کتاب اشعياء نبى، باب سوم، فقره 16 – 26.
20. تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18.
21. تورات، کتاب روت، باب دوم، فقره 8 – 10.
22. تورات، کتاب امثال سليمان نبى، باب ششم، فقره 1 – 10 و 20 – 26.
23. همان مدرک، باب سوم، فقره 15.
24. تورات، کتاب اشعياء نبى، باب 47، فقره 1 و 2.
25. تورات، کتاب غزلهاى سليمان، باب 4، فقره 1.
26. تورات، سفر پيدايش، باب 38، فقره 14 و 15.
27. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص34.
28. همان، ص31.
29. همان، ج1، ص492.
30. همان، ص30.
31. همان، ج12، ص28.
32. راب اماکهن، گنجينهاى از تلمود، ص186، ميشناکتوبوت 6 :7.
33. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 439.
344. شايان ذکر است که اکنون مسيحيت، ازدواج را براى تمام مسيحيان مقدس می شمرد و تنها آن را براى پاپ و اسقفهاى کليسا ممنوع می داند.
35. انجيل، رساله پولس بتيطس، باب دوم، فقره 1 – 6 .
36. انجيل، رساله پوليس به تيموناؤس، باب دوم، فقره 9 – 15.
37. انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 – 6 .
38. انجيل، رساله اول پولس رسول به قرنتيان، باب يازدهم، فقره 1 – 17.
39. همان، باب چهاردهم، فقره 34 – 36.
40. انجيل، رساله پولس رسول به تيموناؤس، باب سوم، فقره 11.
41. انجيل متى، باب اول، فقره 28 – 30.و باب هجدهم، فقره 8 – 10.
42. دکتر حکيم الاهى، زن و آزادى، ص 53.
43. مهذب، زن و آزادى، ص 65.
44. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 13، ص 498 – 500، با اندکى تصرف و تلخيص.
45. براون و اشنايدر، پوشاک اقوام مختلف، ص 116.
46. سوره نور (24)، آيه 31. 47. احزاب، 59.
48. احزاب، آيه 32.
49. سنن ابىداوود، ج2، ص383.
50. مجلسى، بحارالانوار، ج103، ص243.
51. ناسخ التواريخ، ج2.
52. همان، ص163.
53. مجلسى، همان، ج103، ص258.
54. نهج الفصاحه، ص143.
55. شيخ حر عاملى، وسايل الشيعه، ج14، ص138وو141
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر