فصل سوم: کمالات حضرت زينب(س)
1-3. کمالات علمي حضرت زينب(س)
علم و دانش حضرت زينب(س) مانند دانش ساير صنوف بشري نيست که از طريق اکتساب و تحصيل ايجاد شده باشد بلکه علم آن حضرت(س) از منبع علوم غيبي نبوت و باب علم و دانش امامت سيراب گشته و به وسيله الهامات خفيه و افاضات نبويه و تعليمات علويه که در جهان مادي راهي به سوي آن نيست أخذ علم و دانش نموده است. حضرت زينب(س) علم منايا و بلايا از پدر بزرگوارش امام علي (ع) فرا گرفت و داراي اسرار بود امام سجاد(ع) خطاب به حضرت زينب(س) مي فرمايند: «يا عمد أنت بحمدلله عالمة غير معلّمة و فهمة غير مفهّمة» عمه جان تو عالمه اي هستي بدون اين که معلم داشته باشي و فهميده اي هستي بي آن که کسي مطالب رابه تو فهمانده باشد. حضرت زينب(س) در ايام پدر بزرگوار خود در کوفه چنان چه در بعضي کتب آمده است مجلسي در منزل خود برپا مي ساخته است که براي زن ها تفسير قرآن بيان مي فرموده است يکي از روزها تفسير «کهيعص» را مي فرمود در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع) وارد شده و فرمود: اي نور ديده شنيدم تفسير «کهيعص» را براي زن ها بيان مي نودي عرض کرد: بلي فدايت شوم فرمود: اين رمزي است در مصيبت وارده بر شما عترت پيامبر(ص) پس مصايبي که بر آن حضرت (ص) وارد مي شد برايش بيان فرمود.
حضرت زينب(س) تربيت شده آغوش «وحي» همچون مادرش فاطمه زهرا (س) مرجع فکري و علمي براي بانوان جهان تشيع مي باشد. حضرت زينب(س) جلسات آموزشي و تفسير قرآن داشت که زنان و مردان جداگانه از آن برخوردار مي شدند حرام و حلام را مي آموختند و از علوم غيبي که مخصوص خاندان اهل بيت(ع) بود بهره ها مي جستند. صدها روايت اخلاقي و اعتقادي از آن بانوي بزرگوار نقل کرده اند که نمونه بارز آن خطبه پر محتواي حضرت فاطمه زهرا (س) در دفاع از ولايت علي(ع)، موضوع فدک و تبيين رسالت پيامبر(ص)، و استيضاح خليفه است که حضرت زينب(س) در حالي که پنج سال داشت آن را به دقت به ديگران انتقال داد و دانشمندان بزرگ اسلام همچون «عبدالله بن عباس» شاگرد پرافتخار اميرالمؤمنين(ع) آن را از حضرت زينب(س) نقل نموده است.
حضرت زينب(س) دختر بزرگ علي (ع) و يادگار پنج تن آل عبا تمام فضائل انساني را از آنان به ارث برده بود در علم و فصاحت و بلاغت وارث امير المؤمنين(ع) بود، گويا سخنان علي(ع) از حلقوم و زبان زينب(س) جاري مي گشت. حضرت زينب(س) وارث خانداني بود که سرسخت ترين دشمن آنان يزيد دربار? آنان گفت: «إنّ هولاء ورثوا العلم و الفصاحة و زقوا العلم زقاً» اينان خانداني هستند که فصاحت و دانش را از پيامبر(ص) به ارث برده و آن را همراه شيرخوارگي از پستان مادر مي مکند. هنگامي که امام زين العابدين(ع) پس از شهادت پدر به شدت مريض بود. حضرت زينب(س) با شايستگي تمام جانشيني ايشان شد. و مرجع فکري و علمي جهان تشيع گرديد و فتاوي لازم را صادر نمود تا از اين طريق نياز شرعي و علمي مردم را برطرف سازد وامام معصوم را نيز که از سوي امويان مورد تهديد بود نجات دهد. همين مرجعيت فکري و علمي حضرت زينب(س) بودکه مورد توجه هزاران انسان فداکار و مؤمن قرار گرفت و فرماندار مدينه آن حضرت (س) را به دستور يزيد تبعيد کرد. همچنين حضرت زينب(س) از جد بزرگوارش رسول خدا(ص) و پدرش علي مرتضي (ع) مادرش فاطمه زهرا(س) ، برادرانش امام مجتبي(ع) و سيد الشهدا(ع) ، اسماء و ديگر شخصيتها، احاديث بسياري نقل نموده است و امام سجاد(ع) عبدلله بن عباس، عبدالله بن جعفر، فاطمه صغري دختر امام حسين(ع) و ديگر راويان حديث از ايشان احاديثي را نقل کرده اند. در اين زمينه علماء و دانشمندان و محدثين بزرگ سنت نيز اتفاق نظر دارند که حضرت زينب (س) زني فوق العاده تيز هوش، عاقل، فصيح و بليغ بود و احاديث بسياري از مادرش فاطمه(س) ، ام سلمه، اسماء و ديگران نقل نموده است. در طول پنج سال خلافت امام علي(ع) در کوفه، زنان کوفه متوجه علوم و کمالات حضرت زينب(س)شدندو نمايندگاني به حضور امام علي(ع)فرستادندتااجازه فريادازمحضر دخترش استفاده نمايند. زيرا حضرت زينب(س) تجسم حضرت زهرا(س) در ميان مردم کوفه بود از آن پس کلاس درس شروع شدو جنب وجوش عجيبي در ميان زنان کوفه به وجود آمد. زنان کوفه در اين مجالس برتفقه ديني واطلاعات قرآني دست مي يافتندوسرشارازعلم وکمال به منزل برمي گشتند.
2-3. فضائل اخلاقي حضرت زينب(س)
دنيا به تعبيري مکان کمال جويي و کمال يابي است هر کس مي تواند در مسيري که خدا تعيين نموده و انبياء الهي و اهل بيت عصمت و طهارت رفته اند گام بر دارد و کم و بيش به اهداف و کمالاتي برسد که اوليا رسيده اند. با اين مقدمه به اين نتيجه مي رسيم که حضرت زينب(س) ستاره درخشاني است که در آسمان علم و تقوي و عمل طلوع کرد و تمام فضائل انساني را در درون خود جاي داد و چنان شايستگي از خود نشان داد که محرم راز الهي شد. که در ادامه به گوشه اي از فضائل اخلاقي آن بزرگوار اشاره مي کنيم.
1-2-3. عبادت و عرفان حضرت زينب(س)
حضرت زينب (س) در عبادت و عرفان و مناجات کم نظير بود و همانند جد و پدر و مادر خود با خداي خويش راز و نياز داشت. او آنچنان در عبادت معروف و مشهور بود که امام حسين(ع) با آن مقام و عظمتش در هنگام وداع آخر به خواهرش مي فرمايد: «يا اختاه لاتنسيني في نافلة ليل» خواهرم در نماز شب مرا فراموش مکن. فاطمه دختر امام حسين(ع) نقل مي کند: «و امّا عمّتي زينب فانّها لم تزل قائمةٌ في بلک اليلة اي عاشيزة من المحرّم في محرابها تستغيثٌ الي ربّها و ماهدات لنا عين و لاسکنت لنازفرةٌ»؛ عمه ام زينب(س) شب عاشورا در محراب عبادتش پيوسته مشغول عبادت بود و با خدا راز و نياز مي کرد و از او ياري مي طلبيد و تمام چشمها در اين شب گريان و پريشان بود. امام سجاد(ع): «ما ترکت تَهَجُّد هالله طول دهرها حتي ليلة الحادي عشر من المحرم». زينب کبري(س) هرگز در عمرش نافله شبانه را ترک نکرد حتي شب يازدهم (که غرق گرفتاري و ماتم عزيزان بود.
2-2-3. زهد حضرت زينب(س)
حضرت زينب(س) در درجه اعلاء رضايت و تسليم را داري بود خانمي که شوهرش بحر الجود لقب داشت و خانه اش از جهت پاسخگويي به حوائج فقراء يگانه بود و از نظر مال وجاه و جلال دنيوي در وفور نعمت قرار داشتند با اين حال براي کسب رضاي خدا از همه آنها صرف نظر کرد و به کلي از آنها چشم پوشيد. حتي از شوهرش و با رضايت شوهر از اولادش و خدم و حشم و به کمک برادرش امام حسين(ع) شتافت تا دين خدا را ياري کند و براي جلب رضايت خداوند، تن به اسارت داد تا آنکه به مقامات عاليه نائل گرديد.
3-2-3. صبر و شکر حضرت زينب(س)
مصيبتهايي که بر حضرت زينب(س) وارد شد وي را «ام المصائب» لقب داده اند و هر کدام از اين مصيبتها کافي بود که تا انساني را از پاي درآورد. ولي حضرت زينب(س) آنچنان صبر و استقامت کرد که از قول او نقل کرده اند که فرموده است: «سأصبر حتي يعجز الصبر عن صبري»؛ آنچنان صبر و استقامت کنم که خود صبر از صبر من ناتوان گردد. پس از مقام صبر، مقام رضا است که بالاتر از مقام صبر است حضرت زينب(س) اين مقام را نيز با بهترين وجه به پايان رسانيد زيرا که خبر رضا و خشنودي خدا چيزي نمي خواست و پس از مقام رضا مقام شکر است. حضرت زينب(س) فردي شکر گذار و سپاس گوي خدا بود در سراسر تاريخ حيات او هر جا که سخن از سخنان زينب(س) است، در رأس آن حمد و سپاس خدا را مي بينيم اين مسأله حتي در وقايع بعد از شهادت که حضور او در عرصه حيات بيشتر از موارد ديگر بود، کاملاً به چشم مي خورد. که از جمله آن سخنان آن حضرت (س) در مجلس ابن زياد مي باشد که سپاس خداي را گفت و شهادت را افتخاري براي خانواده خود ذکر کرد.
4-2-3. عفت و حجاب حضرت زينب(س)
پس از شهادت حضرت فاطمه (س) دخترش حضرت زينب(س) الگوي عفت و تقوي بود و اين رسالت را به حکم شرع و وظيفه به عهده گرفت و از همه جهات به ويژه در جنبه ستر و عفاف نائبة الزهرا(س) بود. به گفته علامه مامقاني او درحجاب و عفاف فريده زمان بود واحدي از مردان از زمان کودکي و دوران زندگي پدر و برادران تا واقعه کوفه حضرت زينب(س)را نديده بودند. يحيي مازني روايت کرده است: «مدتها در مدينه در خدمت حضرت علي(ع) به سر بردم و خانه ام نزديک خانه حضرت زينب(س) بود. به خدا سوگند هيچ گاه چشمم به او نيفتاده، صدايي از او به گوشم نرسيد.
5-2-3. فصاحت و بلاغت حضرت زينب(س)
برخي از کمالات و سجاياي حضرت زينب(س) در بلاغت و فصاحت سخن او قرار دارد و غرض از آ« روشني و همه فهمي سخن، سلاست در آن، انتخاب لفظ و معناي درست است و گفته شده که فصاحت و بلاغت حضرت زينب(س) به کسي جز پدرش امام علي(ع) تشبيه نمي شود که گفته اند: «کانّها تفرع عن لسان اميرالمؤمنين(ع) » يعني گويا سخنان حضرت زينب(س) (در کوفه) از زبان اميرالمؤمنين(ع) قصد و آهنگ مي نمود و هر کس درباره کربلا و در احوال و سرگذشت هاي امام حسين(ع) کتابي نوشته است. و هنگامي که مرد پليد و جنايت کار يعني پسر زياد فصاحت حضرت زينب(س) را دريافت به صورت تحقيرانه اي گفت: «انّ هذه السّجاعة و لعمري لقد کان ابوها سجاعاً شاعراً» به راستي که اين زن در علم سجع گويي زير دست است پدرش نيز سجع گو و شاعر بود؟ و حضرت زينب(س) در پاسخش فرمود: «ماللمراة و لسجاعة، انّ لي عن السّجاعة لشغلاً ولکن صدري نفث بما قلت». يعني «زن را با سجع گويي چه کار؟ مرا بدان دل بستگي نيست و آنچه شنيدي سوز سينه ام بودکه بر زبان جاري شد.
6-2-3. مديريت و تدبير
از اسرار پيروزي حضرت زينب(س) مديريت اوست . که در ايجاد تاريخ اسلام نقش فوق العاده اي را ايفا کرده و در بسياري از صفحات تاريخ عاشورا حضور يافته و حتي در مواردي بسيار خود آن را رقم زده است و هدف وسيع سالار شهيدان را با تمام و کمال اجرا نموده است و جريان عاشورا و شهادت امام حسين(ع) و يارانش بدون حضور حضرت زينب(س) تداوم نمي يافت و اين پيروزي از جنبه بعد مديريت حضرت زينب(س) شامل مديريت برخود با مسلط بدون بر خويشتن به صورتي که مالک خشم و غضب و مهار کننده عواطف خود باشد و داشتن روحيه اي عظيم. مديريت بر ديگران با دلداري و پرستاري از زنان داغدار و کودکان صغير و امام سجاد(ع) در هنگام کسالت. مديريت بر عالم هستي با معجزه اي که از خود در ساکت کردن همهمه ها و هجوم ها نشان داد به گونه اي که نفس ها در سينه حبس شد و زنگ شتران از صدا باز ايستاد و اين نفوذي در جهان وجود و طبيعت بود که از سوي حضرت زينب(س) انجام شد.
3-3 کرامت هاي حضرت زينب(س)
هر که را حاجتي باشد دنيويه يا اخرويه هرگاه متوسل به حضرت زينب(س) شود مأيوس نخواهد شد. چرا که انجام مقاصد از قبيل، رحمت ها هستند و اعطاي هر مطلبي رحمتي است خاص. و چون حضرت زينب(س) عالم به رحمات و قادر بر اعطاي هر گونه موهبات مي باشد چگونه ممکن است کسي درخانه او برود و مأيوس گردد؟در حالي که آنان از خانواده اي با صفت جود و بخشندگي مي باشند. در ادامه به شرح و توضيح برخي از کرامات آن حضرت (س) مي پردازيم.
1-3-3. نفرين حضرت زينب(س)
حضرت زينب(س) فرموده اند: کنار خيمه ايستاده بودم ناگهان مردي کبود چشم به سوي خيمه آمد(خولي) و آنچه در خيمه يافت سرقت کرد. امام سجاد(ع) روي فرش پوستي خوابيده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشيد که امام سجاد(ع) روي خاک زمين افتاد. سپس او متوجه من دشو مقنعه ام را کشيد و گوشواره ام را از گوشم بيرون آورد بطوري که گوشم پاره شد. و در عين حال (خولي) گريه مي کرد. گفتم غارت مي کني در عين حال گريه مي کني؟ گفت براي مصايبي که بر شما اهل بيت پيامبر (ص) وارد شده گريه مي کنم. گفتم خداوند دستها و پاهايت را قطع کند و در آتش دنيا قبل از آخرت بسوزاند. بعد از گذشت زمان هنگامي که مختار روي کار آمد به دستور مختار خولي را دستگير کرده و نزدش آوردند، مختار به او گفت تو در کربلا چه کردي؟ جواب داد به خيمه علي بن حسين(ع) رفتم روسري و گوشواره زينب(س) را کشيدم و ربودم. مختار گريست و گفت در اين هنگام زينب(س) چه گفت: خولي جواب داد گفت: خدا دستها و پاهايت را قطع کند و تو را در آتش دنيا قبل از آخرت بسوزاند. مختار گفت: سوگند به خدا خواسته او را بر مي آورم، آنگاه دستور داد دستها و پاهاي خولي را بريدند و او را آتش زدند.
2-3-3. سکوت محض در هنگام خواندن خطبه
در دروازه کوفه در آن ازدحام و شلوغي که صدا به کسي نمي رسد حضرت زينب(س) مي خواست حقيقت را براي مردم بيان کند و خطبه اي انشاء نمايد هيچکس گوش نمي کرد و سر وصداي لشکر و هياهوي تماشاچيان و هلهله آنان نمي گذاشت که صدا به کسي برسدکه ناگاه به قوه ولايت اشاره فرمود: «إشارت الي الناس إن إسکتوا فآرتدت الآصوات و سکنت الأجراس» ساکت شويد، همه صداها گرفته شد، بلکه به همان اشاره زنگهاي گردن اسبها و قاطرها و شترها ايستاد و در يک سکوت محض خطبه عزايش را انشاء فرمود و حق را بيان کرد.
3-3-3. شفاي يکي از بزرگان دين
فيض السلام مي گويد: بيش از دوازده سال پيش به درد شکم گرفتار شدم و معالجه اطباء سودي نبخشيد براي استشفاء به اتفاق و همراهي خانواده به کربلا مشرف شدم در آنجا هم سخت مبتلا بودم تا اينکه روزي دوستي از زائران در نجف من و گروهي را به منزلش دعوت نمود. با اينکه رنجور بودم رفتم. در بين گفتگوهاي گوناگون يکي از علماء که در آن مجلس حضور داشت، فرمود: پدرم مي گفت: هرگاه حاجت و خواسته اي داري خداي تعالي را سه بار به نام حضرت زينب(س) بخوان، بدون شک و دو دلي، خداوند خواسته ات را رو مي سازد. از اين روي من چنين کردم و شفاء بهبودي بيماري خود را از خداوند خواستم و علاوه بر آن نذر نمودم و عهد بستم که اگر از اين بيماري بهبودي يابم کتابي در احوال سيده معظمه حضرت زينب(س) بنويسم تا همگان از آن بهره مند گردند. حمد و سپاس خدارا که پس از زمان کوتاهي شفا يافتم اما به علت اشتغال به نذر وفا ننموده بودم تا اينکه يکي از دخترانم مرا آگاه ساخت که به نذرم وفا نکرده ام از خداوند توفيق کمک خواستم و کتاب خاتون دو سرا را تأليف نمودم.
4-3-3. برطرف شدن حاجت يک هندي
يکي از علماء مي گويد: متولي حرم حضرت زينب(س) مي گفت: يک روز يک هندي آمد جلوي صحن حضرت زينب(س) و دستش را دراز کرد و چيزي گفت ديدم يک سکه طلايي در دست او گذاشته شد رفتم پيش او و گفتم اين سکه را با پول من عوض مي کني؟ مرد هندي با تعجب گفت براي چه؟ گفتم براي تبرک، با تعجب گفت مگر شما از اين سکه ها نمي گيريد. من 20 سال است که هر روز يک سکه مي گيرم و در شهر شام زندگي مي کنم.
5-3-3. شفاي پسري که از بام سرنگون شده بود.
مرحوم سيد کمال الدين رقعي که زماني مسئول واحد تأسيسات و برق صحن مقدس حضرت زينب(س) بود براي يکي از دوستان خود چنين تعريف مي کرد که روزي پسري به نام صاحب مشغول چراغاني مناره هاي حرم حضرت زينب(س) براي جشن مبعث بود که از بالاي پشت بام به وسط حياط صحن سرنگون شد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بيمارستان عباسيه شهر شام منتقل کردند و به علت حال بسيار وخيم او توسط پزشکان بستري شد. خود او نقل مي کند: هنگامي که روي تخت دراز کشيده بودم ناگهان بي بي عظيمه اي دست يک دختر کوچک را گرفته بود و آن دختر فرمود اينجا چه مي کني؟! برخيز و برو کارت را انجام بده و باز ادامه داد عمّه جان بگو که برود و کارش را ادامه بدهد. بي بي اشاره فرمود: برو کارت نيمه تمام مانده است من که ترسيده بودم با همان لباس بيمارستان از روي تخت بلند شدم و فرار کردم در خيابان افرادي که من را آورده بودند با تعجب از من پرسيدند اينجا چه مي کني و چرا از بيمارستان بيرون آمدي. من شرح واقعه را گفتم و خلاصه اين واقعه مشهور آن زمان شهر شام شد.
منابع و مآخذ:
1- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، محرم 1405، مجله اول قم، ايران.
2- اباذري، عبدالرحيم، اسماء بنت عميس پاسدار ولايت، انتشارات شاکر، چاپ نگين، چاپ اول، زمستان 1376
3- انصاري شيرازي، عبدالرحمان، با همکاري عذرا انصاري، پيام زينب(س)، انتشارات زمينه سازان ظهور امام عصر(عج)،چاپ مهر، تابستان 1376
4- الهي بوته کار،حسن،زينب کبري(س)عقيله بني هاشم، مؤسسه فرهنگي آفرينه، فروردين 1375
5- بابازاده، علي اکبر، سيماي زينب کبري(س) انتشارات مکايل، چاپ اول، آبان 1377
6- بنت الشاطي، ترجمه سيد جعفر شهيدي، شيرزن کربلا يا زينب دختر علي(ع)، نشر مشعر، چاپ دارالحديث، چاپ پنجم، تابستان 1376
7- اسدي، اکبر، رضايي، مهدي، زيباترين شکيب، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1374
8- جزايري، سيد نورالدين ، محقق: ناصر باقري بيدهندي، فصائص زينبيه، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دانش، اول بهار 1377
9- رجالي تهراني، عليرضا، مادر مصيبتها، انتشارات نبوع، چاپخانه باقري، چاپ دوم،1379
10- رجالي تهراني، عليرضا، يادگار خيمه هاي سوخته، انتشارات دارالصادقين، چاپ الهادي، چاپ اول، بهار 1379
11- رسولي محلاتي، نگاهي کوتاه به زندگاني زينب کبري(س) دفتر انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ پنجم، زمستان 1376
12- سپهر، عباسقلي خان، تبصحيح: محمدباقر بهبودي، ناسخ التواريخ، انتشارات کتابفروشي اسلاميه 1398 هـ.ق
13- صادقي اردستاني، احمد: زينب قهرمان دختر علي(ع)، نشر مطهر، چاپ فتاحي، بهار 1374
14- صادقي اردستاني، احمد، زنان دانشمند و رواي حديث، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول، بهار 1375
15- عزيزي، عباس، 200 داستان از فضايل، مصائب و کرامات حضرت زينب(س)،انتشارات سلسله، چاپ دوم، مهر 1378
16- عباس غريب، محمد علي، زينب(س) و شخصيت تاريخي او، چاپ دوم، پائيز 1372
17- فيض الاسلام، علي نقي، ترجمه خاتون دوسرا، مرکز نشر آثار فيض الاسلام ، چاپ دوم، بهار 1366
18- فاضلي، حبيب الله، مرد آفرين روزگار، واحد هندي دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
19- قائمي، علي، زندگي حضرت زينب(س)، انتشارات اميري، چاپ سوم، تابستان 1376
20- کريمي جهرمي، علي، عقيله بني هاشم زينب (س)، نشر راسخون، چاپ اول، خرداد 1376
21- ملتجي، مهدي،بزرگ بانوي جهان زينب(س)، انتشارات اشرفي، بهمن 1353
22- محمدي اشتهاردي، محمد، زينب(س) فروغ تابان کوثر، انتشارات برهان، چاپ دانش، چاپ سوم، تابستان 1379
23- محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، دارلکتب الاسلاميه
24- ميرخلف زاده، احمد و قاسم، داستان هايي از حضرت زينب(س)، چاپ اول، بهار 1378
25- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت – لبنان
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر