گفت‌وگو با دکتر سیدقوام‌الدین مهدوی، جامعه‌شناس

امروز اولین روز از روزهای باقیمانده عمر است، پس می‌توان شروع کرد. زندگی کوتاه‌تر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب‌ها گرامی‌تر از آنند که بشکنند. آن‌چه از روزگار به‌دست می‌آید با خنده نمی‌ماند و آن‌چه از دست برود با گریه جبران نمی‌شود. فردا خورشید طلوع خواهد کرد، حتی اگر ما نباشیم، پس بیایید زندگی را زندگی کنیم.

یکی از اهداف انسان‌ها داشتن برنامه‌ریزی در زندگی است، اما چگونگی آن را هنوز یاد نگرفتیم، از کجا باید شروع کنیم؟

– امام کاظم‌(ع) (نقل به مضمون) برای برنامه‌ریزی در زندگی توصیه کرده‌اند: “زمان خود را به چهار بخش تقسیم کنید، زمانی را به راز و نیاز با خداوند اختصاص دهید، زمانی را به تلاش برای کسب روزی حلال سپری کنید، زمانی را برای معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتمادی که از صمیم قلب با شما یک‌رو هستند در نظر بگیرید تا شما را از عیب‌هایتان آگاه کنند و زمانی را هم به لذت‌های حلال بگذرانید زیرا به کمک این بخش است که شما می‌توانید آن سه بخش دیگر را به‌خوبی طی کنید.” برنامه‌ریزی موجب توازن و تناسب می‌شود و همه ما انسان‌ها دوستدار تناسب و تعادل هستیم. واژه توازن تداعی‌کننده ثبات، آرامش، آسایش، هماهنگی و تقریبا به مفهوم کامل بودن است، اما سوال اساسی این است که به چه میزان توانسته‌ایم این تعادل و تناسب را در ابعاد مختلف زندگی ایجاد کنیم. به این منظور ما نیازمند آموختن اصول برنامه‌ریزی فردی، مهندسی زندگی شخصی، مدیریت زمان، راهبردهای ایجاد تعادل بین کار و زندگی و همچنین مهارت‌های زندگی اجتماعی هستیم.

بعضی از افراد به‌خصوص آقایان کار را مهم‌ترین بخش زندگی خود می‌دانند و با توجه به شرایط جامعه به خود حق می‌دهند، نظر شما چیست؟

– مدیر عامل یکی از عظیم‌ترین کمپانی‌های تجاری جهان درباره تعادل بین کار و زندگی گفته است: “زندگی را مانند یک بازی تجسم کنید که در آن شما در حال انجام تردستی با پنج گوی هستید. نام این گوی‌ها عبارت است از: “کار”، “خانواده”، “سلامتی”، “دوستان” و “روان”. در این تردستی شما باید این پنج گوی را به گونه‌ای به هوا پرتاب کنید و دوباره بگیرید که یک حرکت چرخشی و هماهنگ ایجاد شود. شما خیلی زود درمی‌یابید که “کار” یک گویِ لاستیکی است و هرگاه از دست‌تان بیفتد دوباره به بالا برمی‌گردد اما چهار گوی دیگر یعنی خانواده، سلامتی، دوستان و روان از جنس بلور هستند و اگر یکی از آنها را بیندازید، به‌طور جبران‌ناپذیری خراشیده می‌شوند، خط می‌افتند، ترک یا شکاف برمی‌دارند، معیوب می‌شوند یا حتی می‌شکنند. آنها هرگز همانی که اول بوده‌اند نخواهند شد. آقایان هم باید این راز را دریابند و برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی خود تلاش کنند.

اصلا ما انسان‌ها چرا کار می‌کنیم؟

– کار کردن و داشتن شغل از نظر منزلت، اعتبار، نقش، هویت و مشارکت اجتماعی و نیز استقلال و خودکفایی مالی و اقتصادی، سلامت جسمی و روانی، شادابی و نشاط و احساس مفید بودن حایز اهمیت است. دانشمندان علوم رفتاری پس از مطالعات متعدد دریافتند که از دست دادن شغل، تاثیر زیانباری بر مغز و ذهن انسان خواهد داشت. اخیرا وضعیت بیکاری را با نشانه‌های بیماری افسردگی در افراد بین سنین 29 تا 37 سال مرتبط دانستند، همچنین بررسی کردند که چرا افراد بیکار غمگین هستند و نتیجه گرفتند که اثرات اجتماعی و روانی (غیرمالی) بیکاری بسیار مهم‌تر از اثرات مالی آن و از دست دادن درآمد است. دانشمندان علوم اجتماعی در چند مطالعه اخیر بیان کرده‌اند که چرا حقوق گرفتن به تنهایی نمی‌تواند رابطه بین کار و خوب زیستن را بیان کند. حتی مشاغل کم‌اهمیت، انسان‌ها را به‌مراتب شادتر می‌سازند تا این‌که کاری نداشته باشند و بیکار باشند. افراد واقعا می‌خواهند به کاری مشغول باشند، چرا که شاد نبودن یا غمگینی انسان با بیکاری وی پیوند دارد. بنابراین کار یک نیاز اجتماعی- اقتصادی برای انسان است که در هویت و رشد اجتماعی وی تاثیر بسزایی دارد.

مرز بین کار و آسایش کجاست؟

– به خاطر داشته باشیم که پول، شهرت و شغل همه موقتی هستند. تنها چیزی که از همه این موارد پایدارتر است خانواده و دوستان هستند. شما در صورتی از زندگیتان احساس رضایت‌مندی و شادمانی خواهید داشت که نزدیکانتان از سوی شما وقت، محبت، توجه و عشق دریافت کنند. ما نباید به بهانه کار و مشغله زیاد از ارزشمندترین داشته‌های زندگیمان که همانا خانواده است چشم‌پوشی کنیم. این نقل قول مشهور را احتمالا شنیده‌اید که “یک کش را تا جایی بکشید که کش می‌آید و قابلیت اتساع دارد”، تا حدی کار کنید که تحت‌فشار نباشید. اگر دیوانه‌وار کار کنید استرس ناشی از آن به مرور دلبستگی‌ها، احساسات و عواطف خانوادگی‌تان را کم‌رنگ می‌کند پس بر روی زمان اختصاص‌یافته برای خانواده مصالحه و مسامحه نکنید.

بیش از حد کار کردن ما چه آسیبی به خانواده‌مان تحمیل می‌کند؟

 – با توجه به مهم بودن نقش تربیتی پدر و مادر به‌ویژه در هم‌نوا کردن فرزندان با هنجارهای اجتماعی (جامعه‌پذیری) و رشد اجتماعی آنان در صورت کار کردن زیاد یا اعتیاد به کار یکی از والدین یا هر دو آنها نقش تربیتی آنان ضعیف شده و می‌تواند خانواده را دچار آسیب کند.

– اختصاص ندادن زمان کافی به خانواده و ضعیف شدن ارتباط زوجین با هم و اختلالات عاطفی و زناشویی، می‌تواند منجر به افتراق روانی شود. در مراحلی که کار کردن در حد افراطی باشد- که اعتیاد به کار نامیده می‌شود- و تلاش موثری برای بهبود وضعیت ارتباطی و عاطفی زوجین انجام نشود، حتی اگر منجر به از هم گسیختگی خانواده نشود، خانواده‌ای اضطراری را پدید می‌آورد یعنی خانواده‌ای که چهارچوب آن وجود دارد اما درون آن بحران و کشمکش است.

– آسیب جسمانی یا روانی معمولا خانواده را نیز دچار می‌کند. برخی یافته‌های علمی نشان می‌دهد افرادی که بیش از ده ساعت در روز کار می‌کنند 60 درصد بیشتر احتمال حمله قلبی دارند. در صورت به خطر افتادن سلامتی زوج یا زوجینی که بیش از حد کار می‌کنند اعضای خانواده نیز متاثر از این وضعیت خواهند شد.

– انتقال افسردگی، فشار روانی و اضطراب به خانواده، موجب کاهش نشاط بین اعضای خانواده می‌شود.

– محروم شدن خانواده از ارتباط، پیوند و حمایت اجتماعی لازم و از دست دادن بستگان و دوستان و رو به انزوا رفتن خانواده که پیامدهای منفی جبران‌ناپذیری دارد.

* برخی از مردم اعتقاد دارند برای اوقات فراغت و در کنار خانواده بودن فرصتی ندارند، راه‌حل چیست؟

– لزوم مدیریت زندگی یعنی برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی کارها و در نظر گرفتن فرصت لازم برای بازآفرینی قوای جسمی و روانی و در کنار خانواده بودن، یک راه حل است.

– مدیریت زمان. در بیشتر موارد 80 درصد از کارها می‌تواند روی‌هم رفته با 20 درصد تلاش کامل شود اما این 20 درصد گاهی زمان نامتناسب و غیرضروری را به خود اختصاص می‌دهد. مهم‌تر این‌که باید بدانیم وقت بسیار گران‌بها بوده و چنان‌چه از دست برود قابل جبران نخواهد بود.

– تشویق و ترغیب کارکنان به ایجاد تعادل بین زندگی و کار که منجر به خلاقیت و بهره‌وری سازمانی می‌شود و مساعدت لازم توسط مدیران و کارفرمایان و برگزاری دوره‌ها و سمینارهای آموزشی در این زمینه مفید خواهد بود.

– دانستن این‌که ما انسان‌ها دو بار در این دنیا زندگی نمی‌کنیم. بنابراین باید از مواهب و فرصت‌های بی‌بازگشت آن به خوبی استفاده کنیم. گاهی یک تغییر نگرش یا از موضعی دیگر به زندگی نگاه کردن موجب تحولی عظیم در زندگیمان می‌شود. برای این‌که بتوانیم درست زندگی کنیم لازم است دست به مهندسی زندگی شخصی و حرفه‌ای خود بزنیم و با آموختن مهارت‌ها، راهبردها و روش‌های موثر و کارا به هدف‌ها و اولویت‌های زندگی فردی و شغلی خود دست یابیم.

* از کجا متوجه شویم که تعادل بین کار و زندگی را فراموش کردیم؟

نشانه‌های این عدم تعادل عبارت است از:

      · کار کردن بیش از ده ساعت در روز.

      · عدم موفقیت و پیشرفت در کار، با وجود کار زیاد.

      · افزایش مصرف روزانه چای و قهوه (کافئین) و سیگار (نیکوتین).

      · کاهش هر روزه بنیه جسمانی و انگیزه‌های عاطفی و هیجانی و کاهش توجه به خانواده و دوستان.

      · بردن کارهای اداره به خانه.

      · اضطراب و افسردگی در جمعه‌شب‌ها به‌خاطر شروع کار هفتگی.

      · معروف شدن به این‌که در آخرین دقایق روی دوستانتان را زمین می‌اندازید و مایوسشان می‌کنید چون همیشه کار را بر آنها ترجیح می‌دهید.

      · شکایت از خستگی مفرط در پایان یک روز کاری و انتقال آن به اعضای خانواده.

      · کاهش تمرکز هنگام برقراری ارتباط با خانواده به دلیل چسبندگی فکری به کار و افزایش اشتباهات در محیط کار و خانه.

* توصیه‌ای به مدیران و کارفرمایان ندارید؟

– متعادل نبودن نسبت این دو در زندگی هزینه‌‌های بالایی را به سازمان‌ها، شرکت‌ها، خانواده‌ها و حتی خود فرد تحمیل می‌کند. زندگیِ خانوادگی را وقف کار کردن در بلندمدت غیرقابل تحمل و غیرممکن است، این موضوعی است که بسیاری از سازمان‌ها، شرکت‌ها و خانواده‌ها با آن مواجه‌اند زیرا عدم تعادل شغل و کار هر فرد با زندگی‌اش به‌طور فزاینده‌ای فشارهای روانی یا استرس را ایجاد کرده و موجب می‌شود بهره‌وری و خلاقیت سیر نزولی داشته باشد. منطقی است که مدیران و کارفرمایان به تلاش کارکنان خود در راستای ایجاد تعادل و توازن بین زندگی و کارشان احترام بگذارند.

* سخن آخر برای کسانی که غرق در کار هستند:

ما کار می‌کنیم تا بتوانیم رفاه، آسایش و شادی را در زندگی به ارمغان آوریم نه این‌که زندگی و مواهب آن را فدای کار کنیم. همچنان‌که صبح خورشید طلوع می‌کند، تقریبا تمامی موجودات زنده روی کره زمین چشم‌هایشان را باز می‌کنند، نفسی عمیق می‌کشند و به بقای خود ادامه می‌دهند و هنگام غروب، خورشید چهره‌اش را پشتِ کوه‌ها پنهان می‌کند تا همه موجودات بتوانند زندگیشان را تنظیم کنند. در شب پرندگان، حیوانات و حتی شاید گیاهان هم استراحت می‌کنند تا بتوانند به بازآفرینی انرژی از دست رفته خود بپردازند. آیا ما انسان‌ها از دیگر موجودات مستثنا هستیم؟ یقینا خیر. ما به‌عنوان یک موجود اجتماعی بیشتر نیازمند فرصتی برای بازآفرینی انرژی از دست رفته روزانه و پرداختن به جنبه‌هایی از زندگیمان هستیم که موجب سرزندگی و بازآفرینی انرژی پس از یک روز کاری می‌شود.

منبع:

– مجله موفقیت