نقاشی زبان کودکان است . کودکان بر خلاف بزرگسالان هستند . آنها از طریق نقاشی کشیدن، قصه گویی، بازی کردن و … شناخته می شوند . نقاشی به ما کمک می کند تا به دنیای درونی و روح کودک پی ببریم و بدانیم چه نیازهایی دارد ؟ آیا کودک ناسازگار یا بیمار است ؟ در بزرگسالی می خواهد چه کاره شود ؟ و….
بچهها به نقاشی علاقه زیادی دارند و آنچه میکشند بازتاب دنیای درونی آنهاست. بیشتر بچهها به کارهای هنریشان فکر نمیکنند یا حتی آن را سانسور نمیکنند. در طول 40 سال گذشته نقاشی کودکان به عنوان بخش مهمی از تشخیصهای متخصصان اطفال به کار میرود.
او در نقاشی کردن باید آزادی کامل داشته باشد .
در پایان نقاشی از کودک بخواهید که در مورد تصاویر کشیده شده برای شما حرف بزند. کودکان را به کشیدن تشویق کنید اما آنها را مجبور نکنید که همین الان برای شما نقاشی بکشند.
معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان، همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند؛ ولی اگر سر، زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که من کودک، بیش از حد طبیعی است.
صورت
چون بسیار اهمیت دارد، بیشتر تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر، جزئیات آن را به حد اغراقآمیزی بزرگ، ترسیم میکند؛ در حالی که کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایرهٔ صورت را ترسیم میکنند.
دهان و دندانها
ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و نیز به معنی پرخاشگری است. اگر لبها بسته باشند، نشاندهندهٔ تنش و فشار است. چانه نیز تمام قدرت مردانگی است.
چشمها
اجتماعی بودن کودک را نشان میدهد. کودکان خودستا، چشمها را با حالتهای درنده و وحشی میکشند. چون چشمها ارزش زیبائی نیز دارند؛ بنابراین دختران چشمها را خیلی بزرگ میکشند.
دستها و بازوها
در دوران اولیهٔ زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد بهکار میرود. در مرحله بعد، بهعنوان پیشرفت ”من“ و سازگاری اجتماعی بهکار میآید. کودکان ضعیف و درونگرا، بیشتر برای آدمک، پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته، نقاشی میکنند.
بالاتنه
اگر باریک و لاغر کشیده شود، مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاقی و بزرگ شدن، میترسد. بالاتنهٔ لاغر، ممکن است نشاندهندهٔ ضعف جسمانی واقعی باشد.
خانه
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانواد ه ایست که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. هنگامی که پدر و مادر از هم جدا شده باشند. خانه به دو قسمت تقسیم میشود و بیشتر، دارای دو در ورودی است که یک قسمت از خانه نماد زندگی خانوادگی واقعی و قمست دیگر، نشانگر زندگی تحمیلشده بر کودک است.
ریشههائی که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. شاخهها و برگها، بیانگر طریق ارتباطی با دنیای خارج است. ریشه، نسبت به بقیهٔ قسمتهای درخت، اهمیت بیشتری دارد و نشانگر طبیعت عاشقانه و در عین حال، محاظفهکارانه کودک است، تنهٔ درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهٔ درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت، بیشتر نشانگر عقبماندگی فکر و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از مدرسه است. اگر تنهٔ درخت، کوتاه کشیده شود، نشان ار جاهطلبی و بلند پرواز بودن کودک است.
خورشید به علت نقش مهمی که بر عهده دارد و نیز تلالو آن، در نقاشی های بیشتر کودکان دیده می شود. تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه پدر و کودک خوب است خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده میشود هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست خورشید در پشت کوه ناپدید است ویا به صورت قوسی در افق دیده میشود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است ترسیم می شود. با وجود این نحوه نمایش خورشید – مانند سایر موضوع های نقاشی ممکن است به حال و حوصله لحظه ای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین قبل از هر قضاوت و تعبیری دراین مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار میشود یا خیر. وآنگاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت.
حیوانات
اگر کودک به دلیلی جز اینکه، در محیط زندگی حیوانی دیده باشد یا خودش حیوانی داشته باشد یا اصولا حیوانات را دوست داشته باشد، حیوانی را نقاشی کند ( معمولاً حیوانات وحشی )ممکن است به دلیل احساس گناه و تقصیری باشد که کودک در موقعیت خاص حس کرده باشد و چون جرأت آن را ندارد که گناه خود را ترسیم کند ترجیح می دهد احساسات و عادات وتمایلات خود را در قالب تصویر حیوانی نشان بدهد، درست مانند زمان بازی با عروسک هایش که برایش جالب و بسیار جذاب است، زیرا او می تواند آزادانه هر چه دلش می خواهد از زبان عروسکها یش بیان کند، بی آنکه خود احساس گناه کند.
اتومبیل
در جامعههای امروزی، ماشین، نماد قدرت است؛ به همین دلیل در نقاشیهای کودکان به خصوص پسران، زیاد ماشین دیده میشود.
فاصله ی بین اشخاص نقاشی
اعضاء یک خانواده هماهنگ، در نقاشی کودکان همیشه دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت، نشانگر انس و افت واقعی آنان و یا تمایل کودک به آنان است. ولی اگر کودکی فکر کند که خواهرش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنان قرار میدهد. اگر یک کودک، نسبت به برادر کوچکش، احساس حسادت کند و از اینکه برادرش جای او را در گسترهٔ عواطف پدر و مادرش بگیرد وحشت داشته باشد، ممکن است در نقاشی خود او را حذف کند یا آنکه در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شکل بچهٔ کوچکتر ترمیم کند و یا بالاخره به سادگی جای او را بگیرد.
جنسیت
مطالعههای زیادی به این نکته تأکید کردهاند که هنگامیکه از کودکان درخواست میشود نقش یک انسان را بکشند، اول جنسیتی را میکشند که خود دارند.
نماد رنگ ها درنقاشی
به نظر کاندینسکی اگر رنگ زرد در یک شکل هندسی قرار گرفته باشد، وقتی به طور مستقیم به آن نگاه شود موجد هیجان، ناراحتی، کوفتگی و برانگبزاننده ی حالتی غضبناک می شود. اگر تونالیتهس این رنگ تشدید شود، ممکن است برای چشم و مغز غیر قابل تحمل باشد .رنگ آبی، بر عکس، انسان را به سوی دقیق شدن در بی نهایت سوق می دهد و اگر هر قدر بیشتر روشن باشد، انعکاس موجی خود را بیشتر از دست می دهد تا آنجا که به آرامش خاموش رنگ سفید می رسد.
به نظر کاندینسکی رنگ سبز مطلق، آرام بخشترین رنگهاست. این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی و رنج و یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست، بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است .
رنگ قرمز، رنگی گرم و منبسط است، بر خلاف رنگ زرد که سبک و سطحی است. قرمز رنگی زنده و در عین حال پر نیرو و مصمم به نظر می رسد.
رنگ نارنجی، حرکت رنگ زرد و قدرت رنگ قرمز را دارد و رنگی زنده و چابک است .
بنفش، برعکس، قرمزی است سردشده، یعنی هوسی مهار شده یا انتهای یک رویا، در این رنگ یک احساس درونی غم و تنهایی نهفته است .
رنگ سفید، که مجوع رنگهاست، احساس سکوت می دهد، زیراهمه چیز درآن محو میشود. این رنگ در خود حاوی بی نهایت امکانات و رنگی معرف سکوت است، نه مرگ. در واقع سفید نماد جوانی و عدمی است قبل از نیست شدن .
به نظر کاندینسکی رنگ سیاه بر عکس نشانگر عدم و نیستی و مانند سکوتی ابدی بدون آینده و امیدی است. بدین معنی که پایان راه یا آن توافقی را می نمایاند که در پایان کامل نطق پدید می آید.
تعادل بین سفید و سیاه در اصل رنگ خاکستری است که نه صداو نه حرکتی دارد و دارای سکوتی تسلی ناپذیر است که با سکون سبز که از رنگها ی زنده بوجود آمده تفاوت دارد.
-داداش زاده، کاوه، نقاشی ونوشتههای کودکان، تهران1373، ص17
-فراری، انا(1378) نقاشی کودک و مفاهیم ان، ترجمهٔ عبدالرضا صرافان.ص120ـ125.
– سایت میگنا www.migna.ir
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر