در معرفى فاطمه (س)
مظهري از انسان کامل
اگر بخواهيم فاطمه (س) را در عبارتى كوتاه معرفى كنيم، خواهيم گفت او همان انسان كاملى است كه قرآن و روايات چهره آن را تصوير كرده اند. زنى است كه می توان گفت مثَل اعلاى نفْس بشرى است و مظهر صفات و اسماى الهى. از معدود زنانى است كه توانسته است به مرحله كمال انسانى دست يابد. قاضى بيضاوى در تفسير خود می نويسد: – عن النبى عليه الصلوة و السلام: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسيه بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد، فاطمه (س) بنت محمد (ص) [31] رسول خدا كه درود و رحمت خدا بر او باد فرمود در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال مقدر خود رسيده اند ولى از زنان جز چهار تن به آن مقام دست نيافته اند و آن چهار آسيه، مريم، خديجه و فاطمه (س). او برترين بانوى اسلام و سيده زنان عالم است. گوهرى تابناك در منظومه و رشته نسل پيامبر است و فرشته اى است از ملكوت اعلى. او همسر شهيد است و امام شهيدان، تربيت كننده نسل شهيد است و خود زن شهيده، واجد كمالات انسانى است و نمونه تربيت محمد (ص). او تنها زنى است كه از همان آغاز حيات و تشكّل، براساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و به درجهاى رسيده است كه او را در عالم زنان همتائى و در عالم مردان كفى جز على (ع) نبوده است. سرمايه گذاریهای تربيتى پيامبر (ص) درباره او ثمر داد و كوششهاى خود او نيز عاملى مهم در رشد او بحساب می آمده است .
در وصف او
فاطمه (س) را به اوصاف و القابى ستودهاند كه ما بخشى از آن را در بحث پيشين ذكر كردهايم و البته در قالب القاب و اسماء و تعابير، ولى می توانيم مراتبى را بشرح زير بر آن بيفزائيم و متذكر شويم كه او: ولىّ خداست، محل اسرار ربٌ العالمين است، دختر ولىّ خدا پيامبر است و همسر ولىّ ديگر خدا اميرمؤمنان (ع) و مادر اولياى خدا از حضرات ائمه و معصومان است . او ذخيره بزرگ الهى و ذخيرهدار حجت خداوند است. نور چشم رسول است، دُردانه خديجه كبرى است، معجزه تربيت محمد (ص) است و پرورنده امامان و حجتهاى الهى، مهدى (ع) ذخيره امت و بقية الله فى الارض از فاطمه (ع) پديد، فاطمه (س) مظهر است، مظهر عفت، مظهر طهارت نفس، مظهر تقوا، مظهر حلم و متانت، مظهر ادب، مظهر خدمت، مظهر شجاعت، مظهر عصمت، مظهر مظلوميت، مظهر حقطلبى، مظهر مبارزه و سياست، مظهر عبادت، مظهر عشق به خدا، مظهر رحمت و مظهر اشك و آه و ناله، مظهر عصيان عليه ظلم و تجاوز و مظهر قهر عليه دشمنان خدا.
برترى او از فرشتگان و انبياء گذشته
فاطمه (س) انسان است ولى تعبيرات ديگران، از جمله رسول خدا (ص) درباره او تعبير فرشته اى است در صورت انسان. رسول خدا (ص) فرمود: فاطمة خلقت حوريه فى صورة انسية[32] و براساس پارهاى از ديگر روايات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسيه اش بهره می گرفتند.. به نص بسيارى از احاديث و روايات فاطمه (س) از بسيارى از انبياى گذشته افضل بود، و حتى روايات ما در اين زمينه استثنائى قائل نشده اند. پارهاى از روايات گويند كه پيامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه (س) در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه (س) كفوى نبود. كوشش و تلاش انسانها زمينه ساز او ج هاست و انسان در سايه آن تلاشها می تواند قدرت توان گيرد. به پرواز در آيد در آدمى قدرت سيرى است از منهاى بي نهايت تا باضافه بي نهايت. آنجا كه جاى رشد است اگر آدمى در آن گام نهد تا اعلى عليين به پيش می رود، و به جائى می رسد كه فرشته وحى گويد لودنوت انملة لا حترقت اگر به ميزان گام مورچهاى قدم فراتر گذارم خواهم سوخت (به جايگاه بلند ثمّ دنى فتدلى فكان قاب قوسين اوادنى [33] برسد). و آنجا كه جاى سقوط است اگر در آن افتند تا اسفل سافلين سقوط خواهند كرد (ثم رددناه اسفل سافلين) و در گزينش دو مسير حق انتخاب با خود انسان است. فاطمه (س) راه اول را برگزيد و همسر نوح طريق دوم را و ديگر انسانها هم در بين دو مسيرند يا به اين نزديكترند و يا به آن .
در حسب و نسب
فاطمه (س) از تبار پاكان و نيكان است، از اصلاب شامخة و مطهره اى پديد آمده كه هرگز آلودگیهاى جاهليت آن را نيالوده است، از نطفه اى پديد آمد كه مايه اوليه آن را غذاى بهشتى تشكيل مىداد و در رحمى پرورش يافت كه هرگز وسوسه غذاى شبه ناك در جريان خون او وارد نشد. – من مثل فاطمه الزهراء فى نسب و فى فخار و فى فضل و فى حسب – والله فضلها حق و شرفها اذ كانت ابنة خير العجم و العرب در جنبه حسب و نسل و فضل و افتخار چه كسى می تواند چون فاطمه (س) باشد. او دختر بهترين افراد عرب و عجم است و خداوند است كه او را اشرف و افضل قرار داده است و او را حقاً چنين برترى و شرافتى بر ديگران است و دختر بهترين افراد عجم و عرب است . او وارث انبياء، از سلاله ابراهيم، آن پيامبر بت شكن و از نسل اسمعيل ذبيح آن قربانى راه صفا و اخلاص و از نسل خاتم انبياء سيد رسولان و هم انس و همسر سيد اوصياست، پدر سر سلسله انبياى الهى و مصداق و شأن لولاك لما خلقت الافلاك است و وضع مادر را هم ديده ايم كه سيدة نساء العالمين بود. و خود هم اولين بانوى اسلام است . در شأن خاندانش پيامبر فرمود: – يا فاطمة منا خير الانبياء و هو ابوك اى فاطمه (س) بهترين پيامبران از ماست و آن پدر تست . – و منا خير الاوصياء و هو بعلك بهترين اوصياء از ماست و آن شوهر تست . – و منا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيك بهترين شهيدان از ماست كه آن حمزه سيدالشهداء عموى پدر تست . – و منها من له جناحان يطير بهما فى الجنة حيث شاء و هو جعفر ابن عم ابيك. و از ما شهيدى است كه او را در بهشت دو بال است كه به وسيله آن در بهشت بهر كجاى كه بخواهد پرواز مىكند و آن جعفر پسر عموى پيامبر تست. و منا سبطا هذه الامة و سيد شباب اهل الجنة الحسن و الحسين و هما ابناك از ما دو سبط پيامبر اين امتند كه سيد جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسين دو پسر تواند. و اللذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامه و هو من ولدك و قسم به آنكس كه جانم در دست اوست مهدى اين امت از ماست و او از فرزند تست. [34]
جايگاهش نزد پيامبر
فاطمه (س) را نزد پيامبر احترامى عظيم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و اين بگونه اى بود كه حيرت ديگران را بر می انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را می بوسيد و به گفته عايشه هرگاه كه فاطمه (س) بر پيامبر وارد می شد رسول خدا به احترامش از جاى بر می خاست و پيشانى او را می بوسيد. [35] و يا در حين ورود از او جداً استقبال می كرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش می فرمود. در شأن وصف فاطمه (س) و در انتساب او بخودش پيامبر كلمات والا و عجيب بكار می برد. گاهى می فرمود فاطمه (س) يك شاخه گل است (ريحانه)؛ زمانى می فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّى)، و گاهى می فرمود فاطمه (س) عزيزترين مردم به نزد من است. [36] يا می فرمود هر كه فاطمه (س) راشادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه (س) را بيازارد مرا آزرده است، با اين اضافه كه شادى و غضب من، يا محبت و آزارم ،همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (س) و على از پيامبر كه كدام محبوبتر و عزيزترند فرمود فاطمة احبُّ الىَّ منك و انت يا علىُّ اعزّ علىّ منها [37] فاطمه (س) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (س) نزد من عزيزترى . و اين گونه سخنان از يك سو شأن فاطمه (س) را نشان می دهد و از سوئى ديگر درس تربيتى است براى پدران و مادران در رابطه با دخترشان كه او را بحساب آورند و وزن و قدر او را كمتر از پسر ندانند، تعصبهاى ناروا را درباره دختران ناديده گيرند و… ضمن اينكه اين سخن انسان می تواند نوعى پيشگيرى از جرأت خصم بر فاطمه (س) باشد تا به او جسارتى نكنند و يا شأن او را نزد همسر بالا برند و…
فاطمه (س) مصداق آيات
براساس اسنادى كه در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است فاطمه (س) مصداق آيات متعدد قرآن است كه ما را توان آن نيست همه آنها را احصاء كرده و به شرحش بپردازيم. ذيلاً به چند مورد آن اشاره می كنيم و اين جمله را هم می افزائيم كه نكته اى ظريف است. فاطمه (س) مصداق آيات قرآن است و نسل و ذريه اش مصداق تفسيرى آنها و اين پيوندى ملكوتى بين قرآن و فاطمه (س) و ذريه اوست. اما آن آيات .
1- مصداق آيه قدر: ا
مام صادق (ع) در تفسير و معنى آيه انا انزلنا فى ليلة القدر، [38] فاطمه (س) را معنى آن دانسته و مصداق كسى می داند كه در شب قدر نازل شده .
2- مصداق خير كثير:
خداى در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميدو اساس نزول آن كوتاه كردن شر سخن مشركان از سر پيامبر بود. او مصداق آيه انا اعطيناك الكوثر [39] است و شماتت كنندگان پيامبر مصداق ابترند، فاطمه خير كثير است و مجسمه خير، استوانه بركت است و اسطوره بالندگى .
3- مصداق آيه نسائنا:
در داستان مباهله كه بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد، سرانجام قرار شد طرفين ادعا، خود با زنان و فرزندان خويش براى نفرين متقابل حاضر گردند تا ناحق در معرض خشم و لعن خدا قرار گيرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنياى اسلام حضور داشتند مثل صفيه عمه پيامبر، اسماء همسر ابوبكر، ام هانى و ديگران، ولى هيچكدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند. رسول خدا (ص) فاطمه (س) را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماينده كلى زنان اسلام و بر اين اساس نام او را در قرآن در قالب نسائنا [40] ثبت داد. و هم بر اين بنيان جايگاه قربى براى زن معين كرد كه بر خلاف طرز فكر معهود بود .
4- مصداق آيه تطهير:
او مصداق آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً [41] در قرآن است. در كتاب صواعق المحرقه، تفسير طبرى، و كتب ديگر از رسول خدا نقل شد كه اين آيه درباره من و على (ع) و حسن و حسين و فاطمه [42] (س) نازل شده است [43] و طبرى در تفسير خود 15 روايت به سندهاى مختلف در اين باره ذكر می كند.
5- مصداق اهلبيت:
او مصداق كامل اهلبيت رسول خداست. [44] كه در دامان وحى پرورش يافته و اهل عصمت و تقوا مصون از لغزش، و كاملترين افراد اهل بيت و عزيزترين آنها در نزد رسول خدا (ص) است .
6- مصداق آيه ايثار و اطعام:
او مصداق آيه شريفه قرآن است كه: و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة [45] و مصداق آيه و يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً [46]. اوست كه به همراه على و فرزندان خود و فضه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار كرد و اين عمل تا سه روز پى در پى ادامه يافت .
7- مصداق نگهدارى خود از آتش:
فاطمه (س) براساس نامش و طبق سنى كه ذكر شد از آتش دوزخ دور و بر كنار معرفى شد: (فصلمت عن النار.) اما آيه قرآن در اين مورد صريحتر است زيرا به اتفاق فريقين او مصداق آيه فوقيهم الله شر ذلك اليوم [47] است. و اين نشان میدهد كه دورى از عذاب خدا لياقت، انسانيت و عبادت می خواهد و ربطى به زن يا مرد بودن ندارد. و اين برخلاف انديشه رايج بود كه زن همكار شيطان است و اهل دوزخ است .
8- مصداق ذى القربى:
او از نظر خويشاوندى دختر پيامبر و نزديكترين خويشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است كه در قرآن مودت او درخواست شده قل لا اسالكم عليه اجراً الا المودة فى القربى [48] جز فاطمه (س) چه كسى است كه خون پيامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خويشاوندتر كيست؟
9- آيات ديگر
او هم چنان براساس روايات متعدد ديگر مصداق آيات زير است: – آيه شريفه والقمر اذا تليها [49] آيه و جمع الشمس و القمر در امر ازدواجش [50]آيه ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافوراً [51] مصداق آيه مرج البحرين يلتقيان [52] و…
نظرى به روايات
روايات ما كه در شأن و مقام فاطمه (س) آمده و از نظر كثرت به حد تواتر رسيده اند چنان بسيارند كه احصاء آنها خود مجلداتى را می طلبد و اين روايات تنها از يك منبع و راوى ذكر نشده و يا تنها از سوى شيعيان نيستند كه اهل سنت نيز در اين زمينه داد سخن داده اند و كتب آنها پر است از اينگونه روايات . اگر بناى اظهار و بررسى باشد ميتوان آنها را بدسته هائى تقسيم كرد از آن جمله رواياتى كه از سوى پيامبر در شأن فاطمه (س) ذكر شده اند در يك گروه، و رواياتى كه از سوى على (ع) يا ديگر امامان ذكر شده اند هر كدام در يك گروه، و رواياتى كه از سوى صحابه و موافق و مخالف ذكر شده اند هر يك در دستهاى و گروهى ديگر. و در اين بحث ما را توان ذكر آنها نيست . رسول خدا (ص) فرمود فاطمه (س) بهترين زنان اهل بهشت است. [53] و هم به او فرمود: يا فاطمه، ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين [54] اى فاطمه (س) خداى ترا برگزيد و مطهرت گردانيد و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزينش و انتخاب كرده است. و هم فرمود: دخترم فاطمه (س)، سيده زنان ازگذشتگان و آيندگان است. فأمّا انبنتى فاطمه فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين .و يا در سخن ديگرى فرمود او از همه زنان جهان برتر است. [55] و يا فرمود كه او سيده نساء اهل الجنه است و اين تعريفها نوعى درس آموزى هستند به مردم كه ديگران دريابند به چه كسانى متوسل شوند و از چه كسانى براى زندگى الگو گيرند.
سخن ديگران درباره فاطمه (س)
ما از زبان حضرات معصومان عليهم السلام درباره فاطمه (س) بحث نكنيم كه آنها جاى خود دارند از ديگران بگوئيم و از جمله از عايشه همسر پيامبر (ص) كه می گفت كسى را نديدم از فاطمه (س) راستگوتر باشد جز پدرش. [56] ابن ملقن گويد عايشه سر فاطمه (س) را بوسيد و گفت اى كاش من موئى بر سر تو بودم. [57] ابوبكر پس از وفات پيامبر در برابر سخنان و احقاق حق فاطمه (س) از او، در مقام پاسخ گفت: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة، و ركن الدين و عين الحجة [58] تو معدن حكمتى، مركز هدايت و رحمتى، ركن و اساس دين و عين محبت خدائى… (البته ما فعلاً وارد اين بحث نمی شويم كه اگر فاطمه (س) براستى چنين بود پس چرا در رابطه با سخنان در خواستهاى او موضع خلاف در پيش گرفتند؟ چرا كتك زدن او را دستور داده و يا لااقل در برابر صدمه و آزارش سكوت كردند و دم بر نياوردند آرى آنجا كه پاى مطامع و منافع در ميان باشد، درخت شرف را می سوزانند و حتى تنها يادگار رسول خاتم سيلى میخورد و ديگران خاموش می مانند…)
تعبيرها از فاطمه (س)
تعبيراتى كه از فاطمه (س) در دست است بگونه اى است كه حكايت از مقام و عظمت والاى او دارند.براساس روايات متعدد عبارات و كلماتى در شأن او بسيار و از آن جمله است: او فاضله است، عليمه است، محدثه است (يعنى فرشته سخن می گويد) معصومه است و محصوره از گناه، رشيده است، شهيده است بمعناى خاص و عامش، كنيز خداست ،واجد بوى بهشت است، مدافع حق است و حق طلب، مادر امامان است،ادامه شجره نبوت است تقيه و نقيه است، پاره تن پيامبر، يا بضعة رسول است، سيده زنان است، و… فاطمه (س) رابرتر از مريم دانسته اند زيرا كه مريم مادر يك عيسى است و فاطمه (س) مادر 11 امام معصوم، كه عيسى فرزند مريم در عين نبوت بايد در پشت سر مهدى او نماز بگذارد. امام صادق (ع) فرمود خداوند فرمود از نور فاطمه (س) امامانى پديد آوردم كه به امر من قيام كنند و افراد را بحقم هدايت نمايند. [59] و از اينگونه تعبيرات درباره او بسيارند، كه برخى از آنها صفات موهبتى هستند و برخى ديگر صفات مكتب و زنان ما با بهره گيرى از جنبه الگوئى او می توانند بسيارى از صفات مورد انتساب فاطمه (س) را بدست آورند و يا لااقل قدم در جاى قدم او بگذارند. او طاهره است و از هر آلودگى و ناپاكى به دور است. و زن می تواند طاهره باشد بشرطى كه راه فاطمه (س) را طى كند، در برابر وقايع و جريانات و در مشیها و حركتها و در برخورد با نامحرم چون فاطمه (س) موضع گيرد.
شرف و افتخار فاطمه (س)
شرف و افتخار فاطمه (س) در اين است كه از همه گسسته و به خدا پيوسته است، بنده حق است و تسليم او، عابده اى است بى مانند كه با تمام وجود به پرستش خداى پرداخته است. در پيشگاه حكم و فرمان الهى كالميت بين يدى الغسال است تنها و تنها در پى آن است دريابد كه خداوند از چه چيز خرسند است، چه امرى به نظر او مبغوض است، رضايتش در چيست؟ سخطش در كدام عمل و رفتار؟ و او همان را مورد عنايت قرار دهد. فاطمه (س) در سايه بندگى خدا خير نساء اهل الجنة [60] شد، و به همين خاطر افضل نساء اهل الارض بحساب [61] و در سايه چنين امرى است كه نور او از نور عظمت خدا مشتق می شود. [62]و رهيابیها در سايه ادامه راه اوست و افضليت در سايه بهره مندى از هدايت او، و بهترين زن بودن در سايه پذيرش جنبه الگوئى او. فاطمه (س) در سايه بندگى خدا به درجه اى رسيده كه می تواند عزيز خدا باشد و ميوه دل پيامبر به حساب آيد، همتا و همراز على باشد و هم پرواز با سيد اوصيا و سرانجام، ميزان و معيار سنجش حق و باطل، و كفر و ايمان براى ديگران گردد. فاطمه (س) يك محك انسانيت و فضيلت است و زنان ملاك اعتلاء و انحطاط خود را براساس او بايد در نظر گيرند. رمز عظمت را در او بايد بجويند و سعادتمندى را در گروه ادامه راهش بدانند. فاطمه (س) آبرومند درگاه خداوند است، و اين آبرو را در سايه اطاعت و تسليم خود به خدا پديد آورده و دانسته است كه عزت از آن خداست. ان العزة لله جميعا [63]و هم اوست كه بشرط زمينه سازى ما، عزت را براى ما مقدر می سازد تعز من تشاء [64] و فاطمه (س) كوشيد خود را در مسير عزت خدائى قرار دهد و عزيز گردد. او دريافته است كه حكومت بر دلها در سايه سازش با خدا و پيوند با او حاصل میشود، نه در سايه خود آرائى و نه در سايه فريب و نيرنگ. دلها را خداى می گرداند نه مردم، صفاى باطن و رشد در سايه بندگى خدا بدست می آيد نه در سايه دلقكى و موى افشانى و رنگ كارى و اين دريافت درسى مهم براى همه زنان در طول تاريخ است. و اگر زنى چون فاطمه (س) با خدا بسازد و در نزدش آبرويى پيدا كند، چنان خواهد شد كه پيامبر بجاى او بنشيند و گندم او را آسياب كند. و از او بوى بهشت استشمام كند.
مقام عصمت او
فاطمه (س) داراى مقام عصمت است [65] بدين معنى كه معصومه است، يعنى محصوره از گناه، يعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از اين ديد می تواند الگو باشد. عصمت يك سبب شعورى است كه به هيچ وجه مغلوب نمی شود و از انواع شعور و ادراكى نيست كه ما با آن آشنائيم و از سنخ علوم و ادراكات متعارضى نيست كه قابل اكتساب و تعلم باشد. [66] پس در راه و روش فاطمه (س) اشتباه و لغزشى نيست. آيه تطهير هم او را از رجس و خطا دور معرفى می كند و حديث معروف ان الله اصطفاك و طهرك…نيز آن را تأييد می نمايد. البته مقام بصيرتش و ادراكش از جهان و ماسواى آن خود عامل ديگرى براى دورى او از لغزش است . عصمت موجد صورت علمى ريشه دارى است كه پديد آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پديد آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذير، تدبر و براين اساس فاطمه (س) داراى فضايل اخلاقى است به صورت كامل و مطلق و به دور از رذايل اخلاقى است آن هم در صورت كلى آن، او نه تنها تن به گناه نمی دهد، بلكه حتى ترك اولائى از او سر نمی زند. هرگز قول و فعلى را مرتكب نمی شود كه در آن شائبه ترك اولى و يا گناه باشد. بدين سان او در خورتر از هر كس در داشتن جنبه الگوئى است .
مقام علم او
فاطمه (س)زنى عالمه است، عالمه اى كه بلا معلمه است [67]، معلم او خداست و علم موهبتى به او عنايت كرده در عين اينكه رسول خدا (ص) در مسؤوليت پدرى بالاى سر او بوده و راه رشد و آگاهى را براى او هموار كرده است. چه بسيارند سؤالات و پرسشهائى كه فاطمه (س) در طول مدت حياتش از پدر پرسيده و براى آنها پاسخ مناسب و عملى يافته است . مقام علمى فاطمه (س) را در نحوه برخورد او نسبت به خود و ديگران، و نسبت به خداى جهان و پديده هاى آفرينش می توان يافت، هم چنين در عرصه الهيات و در عرصه ادب و سخن تنها خطبه او در مسجد، آن هم در چنان حال و هوائى، كافى است كه او را فردى نمونه و زبده قلمداد كند و برترى و علو فكرى او را نسبت به ديگران نشان دهد . – او در مقام دانش بجائى رسيد كه رسول خدا (ص) درباره اش فرمود فطمها اله تبارك و تعالى بالعلم و او در اين مقام همانند مقام عصمتش از انبياى پيشين پيشتر رفته است. چنين امرى نبايد استبعادى را پديد آورد زيرا آدمى در سايه بندگى خدا می تواند به جائى رسد كه واجد سمع و بصر الهى گردد. كنت سمعه اللذى يسمع به و بصره اللذى يبصربه و براى انسانى واجد چشم و گوش خدائى سر در آوردن از حقايق و اسرار امرى عادى و طبيعى است .
مقام تقواى فاطمه (س)
فاطمه (س) داراى ملكه تقواست و بدين خاطر همه گاه هشيار است كه معصيتى پديد نيايد و جز در مسير فضايل حركت نكند. هواى حق را بر هواى دل ترجيح میدهد و در اين راه به جائى می رسد كه براى افراد عادى جامعه قابل تعليل نيست. هم چون فردى عادى از پدر تقاضاى خدمتكارى می كند، و بر خلاف آن درخواست پيامبر خدا به او تسبيح ويژه اى براى تكبير و ستايش خدا می آموزد، و فاطمه (س) خدا را بر اين عطاى پيامبر سپاس می گذارد. عمل و رفتار فاطمه (س) بر خلاف مقتضاى تقوا نيست و بدين خاطر هرگز مرتكب امرى خلاف تقوى نيست، و هرگز اسير حرص و طمع نيست، از شأن و موقعيت خود، پدر، و همسر سوء استفاده نمی كند. در مسير خود دچار گمراهى و سردرگمى نمی شود. – او راه تقوا را در پيش می گيرد و در خور شأنى می گردد كه خداى براى او راه در رُو و نجات از مشكل را كه در قرآن وعده داده است فراهم میسازد و من يتق الله يجعل له مخرجا [68] شما در عالم انسانى كدام زن را سراغ داريد كه در تقوا بتواند همدوش و همگام فاطمه (س) باشد؟ پس وعده الهى درباره او محقق می گردد. – او سعى به هدايت طلبى و رهيابى می كند و می كوشد اهل هدايت و در معرض راهنمائى خدا واقع گردد. در نتيجه خداوند عوامل زيان و ضرر بخشى گمراهان را از ساحت او دور می دارد. عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذ اهتديتم. [69]و اين هم وعده ديگر خداوند است كه فاطمه (س) خود را در معرض آن قرار می دهد. – و بالاخره او خود را با سر منشأ عزت و سرافرازى همگام می كند و در نتيجه پيوند عزت براى او پديد آمده و مصداق اين آيه قرآن می شود ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين در جنبه ايمان و باور داشت چه كسى در عالم زنان چون فاطمه (س) است؟ پس حق است كه عزت و آبرومندى از آن او باشد. بخاطر عصمتش و مقام علميش همه حركات و مواضعش براساس حكمت بالغه الهى و خود در اين جنبه نيز الگويى تام و تمام است. ديگران هم وظيفه تبعيت از راه و رسم او را دارند و هم خود موظفند در مسيرى قرار گيرند كه حاصل آن رشد و كمال و دستيابى به بصيرتى براى يافتن راه خود باشد.
آبرويش نزد خدا
فاطمه (ص) آن بندهاى است كه در نزد خدا آبروئى عظيم و پردامنه پيدا می كند. تا حدى كه خداى به رضاى فاطمه (س) خرسند و به غضب فاطمه (س) غضبناك می شود، ان الله يرضى لرضاء فاطمة و يغضب لغضبها [70] و نمونه همين سخن در آثار ديگر روايات از اهل شيعه و سنت زياد بچشم می خورد. [71] به امام صادق (ع) گفتند كه برخى اين حديث را باور ندارند – آيا قابل قبول است كه خداى از خشم فاطمه (س) بخشم آيد؟ امام فرمود چرا باور نمی داريد؟ آيا شما باور نداريد كه خداى از خشم بنده مؤمن بخشم می آيد؟ فاطمه (س) نيز زنى با ايمان است و طبيعى است خداى از خشمش بخشم می آيد.[72] فاطمه (س) در پيشگاه خدا و در سايه عبادت قرب و آبرو پيدا كرده و در مثال آبرومنديش اين بس كه براى او مائده اى آسمانى نازل می شد آن هم، نه يكبار و دوبار، بلكه بصورتى مكرر. رسول خدا (ص) بهمراه على مرتضى بر او وارد شدند در حاليكه هر دو بمانند فاطمه (س) گرسنه بودند. ظرف غذائى گوارا در كنار او يافتند. پرسيدند أنّى لكِ هذا؟ اين غذا از كجا پديد آمد؟ پاسخ داد من عندالله – از جانب خدا. [73] هم چنين اين سخن از سلمان است كه گفت به هنگامى كه فاطمة (س) در مسجد قصد نفرين كردن كرد و غضبناك شد. ديدم ديوارهاى مسجد می لرزد. و امام باقر (ع) فرمود به خدا سوگند اگر فاطمه (س) گيسو می گشود و لب به نفرين باز می كرد زمين اهل خود را فرو می برد و يا عذاب بر مردم نازل می شد و اين حقيقتى است كه پيامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: يا فاطمه ان اله عزوجل يغضب لغضبك و يرضى لرضاك [74].
مقام شفاعت
بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خداوند فاطمه (س) داراى مقام شفاعت است، و اين سخنى است كه پيامبر درباره اش فرموده بود: جعل الله مهر فاطمة الزهراء شفاعة المذنبين من ام ابيها [75]خداوند مهر فاطمه زهرا (س) را شفاعت گنهكاران امت پدرش قرار داد. (البته بدان شرط كه لايق و در خور شفاعت گردند). امام باقر (ع) فرمود: در قيامت كنار آتش دوزخ، براى مادر ما فاطمه (ع) جايگاهى بلند است كه به منظور شفاعت و نجات دوستان می ايستد و گنهكاران به دختر پيامبر پناه می برند – و امام صادق (ع) هم در تأييد اين سخن فرمود معنى خير كثير همين است و او نفع بسيارى را بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خدا متوجه امت می سازد. در اين ادعا جاى تعجب و استبعادى نيست. خداوند اين چنين می كند كه به بنده اى مقام عزت و شفاعت می بخشد، بدون اينكه بندهاى را در آن امر مستقل و يا خود را در اين جنبه خلع يد كند. بر خلاف تصور گروهى كه آن را محال می دانند اين دعوى مبناى قرآنى دارد بدينگونه كه: جانها بدست خداست (الله يتوفى الانفس حين موتها) [76] ولى آن را در اختيار فرشته مرگ قرار می دهد بدون اينكه آن حق را از خود سلب كند (قل يتوفيكم ملك الموت اللذى و كل بكم [77] – در امر شفاعت (قل لله الشفاعة جميعا) [78]. حال به اين آيات توجه كنيد: من ذاللذى يشفع عنده الا باذنه [79] – ولا يشفعون الا لمن ارتضى. [80]
پی نوشتها:
31- انوارالتنزيل – آيات آخر سوره تحريم.
32- بحار ج 43 ص 91.
33- آيه 8 سوره نجم.
34- ص 436 ينابيع الموده .
35- ص 41 ذخائر العقبى.
36- ص 132 منتهى الامال.
37- ص 522 اسد الغابة ج 5.
38- آيه 1 شم.
39- آيه 1 س سوره قدر.
44- همان آيه تطهير.
45- آيه 9 حشر.
46- سوره دهر آيه 8.
47- آيه 11 سوره انسان .
48- آيه 23 سوره شورا.
49- آيه 2 سوره شمس.
49- آيه 9 قيامت.
52- آيه 19 سوره رحمان.
53- ص 76 كشف الغمه ج 2.
54- بحار ج 43 ص 24.
55- ص 135 كشف الغمه.
58- بحار ج 8 كمپانى ص111.
62- ص 133 المختصر.
63- آيه 139 سوره نساء.
64- آيه 26 سوره آل عمران.
65- ص 16 بحار ج 25.
66- ص 126 ج 9 .
67- الميزان.
68- آيه 2 سوره طلاق.
69- آيه 105 سوره مائده.
71- مستدرك حاكم ج 3 ص 153 و ص 113 الزهراء.
72- ص 22 بحار ج 43.
73- ص 22 بحار ج 43.
75- زندگانى حضرت زهراء.
76- آيه 42 سوره زمر.
77- آيه 11 سوره سجده .
79- ص 219 كنزالعمال ج 6.
نظرات کاربران (بدون نظر)
ثبت و ارسال نظر